تعداد بازدید : 26 بار

اشتراک این چهار کشور در چه چیز است غزه (حماس ) ، ایران ، روسیه ، آمریکا

وجهی مشترک میان این چهار کشور وجود دارد ، آن وجه مشترک ، نارسایی فاحش منابع مالیاتی ، در پیش برد امور حکومتی است .

منابعی هنگفت را این دولت ها از راههای غیر مالیاتی فراهم می آورند که به ظاهر منابعی از مالیه مردم نیست . به عبارت دیگر مالیه یی که این کشور ها به کمک آن اداره می شوند در اولین آن یعنی در غزه، بخش عمده اش با استفاده از کمک خارجی است . در دومی ، فروش نفت و گاز و چاپ و نشر اسکناس بی پشتوانه برای جبران کسری بودجه ، منابع لازم را برآورده می کند . در سومی فروش نفت و گاز، راه تامین منابع اصلی برای حکومت است . در آخرین و در چهارمین کشور کمبود منابع ، با فروش اوراق قرضه و افزودن بی حساب به حجم نقدینگی جبران میشود . این وضع طی دهه ها همچنان ادامه دارد .
تفاوتی که این کشورها با قریب به اتفاق دیگر کشو های جهان پیدا میکنند کمرنگ شدن نقش مستقیم مردم در تامین منابع مورد نیاز حکومت است . این نقیصه به اعتقاد نگارنده به معنای شروع خشکیدن ریشه مدنیت است. آن چه که نگارنده آن را ریشه مدنیت می داند همانا پرداخت مالی آگاهانه مردم به مجموعه یی است که حکومت را تشکیل میدهند.
منابع مالی مورد نیاز حکومت اگر از سوی توده مردم و همراه با آگاهی آنان نباشد امری خطرناک بوده معنای آن مقابله با مهمترین اساس مدنیت است ، همان اساس که نگارنده آن را ریشه مدنیت تعبیر می کند و نبود آن صدمه یی مهلک به مدنیت یا همان زندگی صلح آمیز اجتماعی است ، صدمه یی که به صورت بحران های عمیق اجتماعی چهره نشان میدهد ، متاسفانه گویی جامعه شناسان و اقتصاد دانان از زیر بار شناخت مستقیم این بحران که محصول آن خشکیدن ریشه مدنیت است ، ً شانه خالی می کنند .
از غزه شروع میکنیم ، همه می دانند که در طول ده ها سال در نوارغزه ، عمده هزینه حکومت در این کشور را ایران و قطر و یا سازمان های بین المللی پرداخت نموده اند . اکنون شاهد سرگذشت و سرنوشت غم انگیز مردم غزه ایم .
حال به ایران اشاره می کنیم که از سال ۱۳۵۰ شمسی عمده هزینه حکومت از محل منابع در دسترس نفت و گاز تامین شده است . این منابع ، توسط بخش بسیار کوچکی از نیروی کار مردم تامین شده است ، این بخش کوچک بین یک هزار تا یک صدم نیروی کار کشورند . این ناترازی خطرناک به لحاظ پیوستگی دولت به عامه مردم است . از سویی دیگر خانوارهای ایرانی از سهم و سرانه خود که از درآمد نفت و گاز ایران همه ساله به دولت ها اعطا می کنند هیچ زمان با قبض و رسید و برای هیچکدام از سالها تا کنون با خبر نشدند . کشور ایران بحران اجتماعی عظیم سال ۵۷ را بدین خاطر پشت سر دارد و با ادامه ناکامی هاهمچنان کسری بودجه عظیمی را تجربه می کند .
در مورد روسیه ، طی چند دهه اخیر مهمترین بخش از منابع مالی حکومت از منابع حاصله از فروش نفت و گاز بود که برای تامین آن فقط کسری بسیار کوچک از نیروی کار متعلق به جمعیت چند صد ملیونی روسیه در گیر آن بوده اند . نا پیوستگی مالی دولت به مردم یا آگاه نبودن مردم از سهم سرانه از در آمدهای نفت و گاز که به صندوق دولت سرازیر می شود ، شرایط بروز بحران در مدنیت این کشور را فراهم نمود . جنگ اوکراین شعله یی از آتش این بحران است
در مورد آمریکا باید گفت ، مشکل در چند دهه اخیر به اوج خود رسید اگر چه رقم مهم مالیات در آمریکا غیر قابل انکار است. طی دهه های اخیر در مجموع رقمی به میزان ده ها تریلیون دلار از سوی حکومت افزون بر درآمدهای مالیاتی هزینه شد . این از محل منابع مالی حاصله از پرداخت آگاهانه مردم نیست بلکه حکومت آمریکا با چاپ اسکناس بدون پشتوانه فقط با اتکا به اعتبار تاریخی مردم آمریکا و اعتبار جهانی دلار ، با فروش اوراق قرضه قادر به انجام این کار شده است . بدهی های کلان و کسری بودجه انباشته و هنگفت طی دهه های اخیر رقم آن به ده ها تریلیون دلار رسید . توده مردم در آمریکا از نقش خود و سهم سرانه خود از این تعهدات بلا اراده و بی خبرند . نکته یی که نباید فراموش کرد اینست که زمان بالنسبه طولانی تداوم بحران بدهی ها طی دهه ها در آمریکا فرصت کافی برای خلق مشکلات لا ینحل اجتماعی و مدنیتی این کشور را فرام نموده است. ظهور اعجاب انگیز دونالد ترامپ در صحنه سیاست آمریکا حاصل همین بحران در آمریکا است .
از میان صدها کشور در زمان ما فقط تعدادی قلیل با مشکلاتی شبیه آن چه که برای این چهار کشور بر شمرده ایم دست به گریبانند .

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *