اگر چشم بندی نیست پس چیست ؟ وقتی که رابطه مالی دولت و مردم مد نظر است به ویژه آنجا که مداخل ( یعنی تغذیه مالی حکومت توسط مردم )مطرح است و نه مخارج (یعنی هزینه ها توسط دولت یا حکومت ) ، صحنه به راستی تا چه اندازه شفاف است ؟ آنجا که دهش مردم به دولت و حکومت مطرح میشود موضوع تا چه اندازه شفاف است ؟ آیا مردم می دانند مالیه پرداختی شان به دولت مثلاً از سوی خانواری معین در سالی معین ، کدام حد و کدام اندازه است ؟ کدام اقتصاددان ایرانی را سراغ دارید به این پرسش پاسخ دهد ؟
در صفحه تلویزیون اقتصاددان خدابیامرزی را دیدم که اخیراً فوت شد . او خود را سوسیال دمکرات معرفی می کرد و در مصاحبه اش از دمکراسی سخن می گفت . با توجه به سابقه ای که از ایشان داشتم متوجه شدم و البته متوجه بودم ایشان چه اشتباه فاحشی از خود بروز می دهد . مانع اصلی پیشرفت دمکراسی ایران امروز را او نمی شناخت اما مدعی بود آرمانش دمکراسی برای ایران است . همان اشتباهی که باقی همقطارانش در لباس اقتصاددان ایرانی مرتکب می شوند .
بسیار واضح است درآمد اصلی دولت و حکومت در ایران ، طی نیم قرن اخیر ، از منابع استثنایی نفت و گاز بوده است و جلوتر از این دوره زمانی ، مالیات مردم ، سهم عمده درآمد دولت را به خود اختصاص می داد ، آن زمان ها تغذیه مالی حکومت بطور عمده و آشکارا از مالیات مردم صورت می گرفت . مالیات دهنده با قبض و رسید دریافتی تا حدی در جریان رابطه مالی خود با دولت قرار می گرفت . اما در طول نیم قرن گذشته که بدان اشاره شد ، مالیه اصلی دولت با نفت و گاز تامین می شود ، یعنی اوضاع به کلی دیگر گونه است. این تغییر به نحوی است که در تاریخ ایران بی سابقه ، در باقی کشور های جهان نیز ، امروز چنین امری نادر تلقی می شود .
دولت در ایران قانوناً مخیر است استخراجات از منابع نفت و گاز ایران را که به آسانی در دسترس و قیمت آن به مدتی طولانی ؛ قریب نیم قرن ، نقد و کلان بوده است ، بفروشد ، درآمد حاصله را هزینه کشورداری خود کند . هیچکدام از دیگر منابع زیر زمینی کشور ، با نفت و گاز قابل مقایسه نیست . مشکل را همه شاهدیم . اقتصاددانان ما فقط با ابداع اصطلاح ” حکومت رانتی ” یا ” اقتصاد رانتی ” با این مشکل مقابله می کنند ، همان اصطلاحی که هنوز به راه حلی منجر نشد ه است . اقتصاددان ما با تکرار بی حاصل اصطلاح ” حکومت رانتی ” در جا می زند و در جزم اندیشی خود گرفتار مانده است .
چشم بندی همین جاست ، جای مالیات مردم را مالیه ای اشغال می کند که آن میراث جمعی و در حقیقت میراث نقد مردم است اما اقتصاددان جزم اندیش فقط بر اساس عادتی از گذشته ، این مالیه را غیر مالیات اعلام می کند و بر اثر غفلتی که به آن دچار است ، در پی آن نیست مردم و یا خانوار ایرانی از سهمی سترگ که سالیانه به دولت می دهد با خبر شود. در حقیقت او چشم بندی به چشم مردم بسته است . اقتصاد دان ما اگر عاقبت اندیش بود ، همه جا درآمدی این چنین را ، درآمد غیر مالیاتی دولت معرفی نمی کرد .
نکاتی باریک در این جا هست که ممکن است بعضی را به اشتباه بیندازد . اول این که درآمدهای نفت و گاز مطابق معمول ، همه ساله با حضور نمایندگان مردم در پارلمان کشور مورد بررسی قرار می گیرد و سهم هر خانوار در جریان این بررسی قابل محاسبه است . از کسی که چنین ادعایی دارد بایستی پرسید چند درصد مردم در معرض این گفتگوها هستند و ماحصل این گفتگو کدام ارزش اسنادی را برای خانوار ایرانی به دنبال می آورد ؟ می پرسیم چنین مباحثی کجا می تواند جاگزین قبض یا رسیدی مالیاتی بشود تا خانوار ایرانی از سوی بستانکار خود یعنی دولت رسماً با خبر شود که فلان مبلغ در این سال ، از سهم او به صندوق دولت واریز می شود و دولت آن را خرج امور خود میکند .
نکته ای که بعضی بدون تامل از آن حرف می زنند باخبر بودن مردم از ابعاد مالیه نفت و گاز است . آن ها خیال می کنند مردم باخبرند . آن ها اغلب آگاهی یا خبر را درست معنی نمی کنند . آگاهی زمانی سودمند است که به کار آید . فقط قبض و رسید که اداره مالیات آن را به دست مردم می دهد میتواند مردم را در موقعیتی روشن قرار دهد و تصویر درستی از مطالبات مردم از دولت را و از حکومت را ، پیش چشم مجسم کند . مردمی که ندانند چه می دهند یا چه میزان پرداخت می کنند ، در برآورد خواسته هاشان از حکومت درست عمل نمی کنند .
نکته ای که با پوپولیسم اشتباه گرفته می شود این نکته است که بعضی خیال می کنند ، نگارنده این سطور ، پرداخت پول نفت و گاز به مردم را دنبال می کند این به کلی نادرست است . اگر یک رییس جمهور سابق در فضای سیاسی امروز مطلبی را دنبال می کند آن چه که او می گوید با آن چه که ما می گوییم بسیار متفاوت است . چنین راه حل ها که او می گوید نا ممکن است و عقلایی نیست و این همان پوپولیسم است . آن چه را که اینجانب از چند دهه پیش از روی کارآمدن ایشان گفته ام و هنوز می گویم رعایت اولیه ترین حقوق دمکراتیک متعلق به مردم ایران است . مردم مالیاتی درشت را به دولت خود پرداخت می کنند اما جمعیت اقتصاددان ما عملاً اصرار می ورزند که این مبلغ ، درآمدی غیر مالیاتی برای دولت است . می بینیم که این جزم اندیشی راه اصلاح را به روی همه ما بسته است .
یکی از بزرگترین موانع تحزب در ایران امروز ، همین مصیبت است . این که گروه های مردم از اندازه مالیه ای که به حکومت خود عطیه می کنند بی خبرند . آشکار شدن این نقیصه گروه های مختلف از مردم را به سازمان دهی وادار و فرصتی خلق می شود که همه مردم در تشکل ها یی که اختیار می کنند به اصلاحاتی اساسی اندیشه کنند .پایان