بدون تردید آقایان معرف حضور همه هستند . آن ها از رجال علمی کشور محسوب می شوند . گهگاه اظهارات ایشان و افاضاتشان را در روزنامه ها وسایر رسانه ها شاهدیم . بسیاریشان استاد دانشگاه اند بعضی شان مدیرکل سابق و کمترینشان کارشناس معرفی می شوند . مردانی با مو های سفید و سنین بالای هفتاد هم در میانشان پبدا می شوند . ده ها سال است که حرف های یکنواخت و تکراری و بدون تاثیر آقایان از بلندگوها و روزنامه ها بگوش مردم می رسد . چند چیز را همیشه و در همه حال بی ثمر تکرار و تکرار می کنند . دست واسطه ها را قطع کنید! سیاست های اقتصادی را نه آن طور بلکه اینطوری کنید ! دولت را کوچک کنید ! تولید داخلی را حمایت کنید ! خصوصی سازی را رعایت کنید ! واردات را کم کنید ! صادرات را زیاد کنید و گاه هم می گویند قند را خوردیم و قند شیرین است !!
این آقایان کم و بیش چهل سال است که حرف می زنند و نقد می کنند. حرفشان بعد از چهل سال همان است که بود و تغییری هم در رفتارمخاطبان پدید نیاورده است . مخاطبان این آقایان فقط مسئولین سیاسی و اداری نیستند بلکه توده مردمند که از حرف های تکراری و بی تاثیرشان خسته شده اند.
نه این سو و نه آن سو هیچ کس تحت تاثیر حرف های ارزان این آقایان قرار نگرفت . هیچ چیز تغییری نکرد . آیا مخاطبان این آقایان نمی فهمند یا آن که آقایان خود حرف حساب نمی زنند ؟ صحبت از چهل سال است، اگر چهل سال نبود می شد که بگوییم مخاطبان سر عقل بیا ، نیستند. حال که چهل سال گذشت و خبری نشد ، باید کمی به خود این آقایان شک کنیم .شاید این آقایان تکلیفشان را خوب نمی دانند و سرودشان را خوب نمی خوانند !! لابد چیزی هست که آن ها هنوز در نیافته اند .این حرف را شوخی نگیریم . متاسفانه چنین چیزی هست.
درست یا غلط ، گفته اند تمدن بزرگ روم باستان را مسمومیت ناشی از لوله های آب سربی بر زمین زد . نا گفته پیدا است وقتی که روم در سراشیبی سقوط بود بسیاری از رجال که غرق غرور دانش خود فریاد می زدند گمان نمی کردند که مشکل اصلی از کجا آب می خورد . بدون تردید رجال سیاسی و نظامی بسیار مورد اهانت بودند ولی آن ها که جهالت شان سبب کاربرد سرب در خطوط انتقال آب شده بود، بی خیال در گوشه ای ایستاده، شاهد سقوط تدریجی قدرت امپراطوری خود بوده اند .مقصر چه کسی بود ؟ سیاستمدار ، اهل کلیسا ؟ ارتش ؟ یا خبط عده ای که گمان نمی بردند کارشان جاهلانه بود . مشکل ایران ما این حرف ها نیست ولی کمی به آن شباهت دارد .نقش منتقدان و عالمان اقتصادی ما که موضوع این مقاله اند به مسئولین تامین آب امپراطوری روم بیشتر از دیگران شباهت دارد آن چه که برای همه باید روشن شود خطای مدعیان دانش اقتصاد ، یعنی همین آقایان است که از ابتدا اشاره به آنان داشتیم . بله فقط کمی صبوری لازم است تا مطلب در این جا گفته شود .
ایراد گرفتن آقایان که گاهی خود وزیر و یا وکیل و یا مدیر بوده اند – اول این است که برنامه ریزی ها غلط بوده اند، پول ها درست هزینه نمی شوند ! ترجیع بند حرف آقایان هم ، ایراد به واردات بی رویه ، دانه درشت ها ، توجه نکردن به بخش خصوصی و از اینگونه حرف ها است . حرف و سخن و ادعای اصلی شان همیشه بد خرجی و اتلاف منابع مالی توسط دولت ها بوده است . همه ایراد هاشان به دولت در چگونه خرج کردن منابع مالی بوده است نه چگونه تامین کردن آن. منابع آماده و در دسترس ، از نظر آقایان مساله نبوده است ، و نادرستی همین است .
حواس هیچ کدام از آقایان به سرچشمه درآمد ها و ماهیت درآمدهای دولت معطوف نبود . آن ها در درس گرفتن ها و درس دادن ها این را ندیده و نگفته اند که سرچشمه منابع مالی برای دولت باید از کجا باشد . خرج جیب دولت باید از جایی درست تامین شود .تا امکان درست خرج کردن آن هم وجود داشته باشد . جای درست کجا است ؟ پاسخ همان مالیات مردم و کار و دهش مردم و از دست مردم است(حتی اگر پول نفت باشد) و مدعیان هنوز این را نفهمیده اند. البته تازگی ها بعضی هاشان چیز هایی تازه عنوان می کنند ولی علم ناقص این عده از جهلشان بد تر است . عده ای ابتدا به اصطلاح ” رانت ” و” رانتیر” اروپاییان چسبیدند تا بیانشان شباهتی به مسائل تاریخی اقتصاد اروپا داشته باشد . بعد عده ای هم به اصطلاحِ بیماری هلندی متوسل شدند تا مصیبت های ما با مشکلات کم اهمیت هلندی ها قیاس شود . این اواخر هم متوجه نفرین منابع طبیعی شدند . البته این اصطلاح آمیخته به شوخی را هم ، از اروپایی ها آموخته اند تا بگویند درد سر از کجا است .
خلاصه چند دهه گذشت و آقایان نفهمیدند که ممکن است با مشکلی بی سابقه روبرویند . بعضی البته به ندرت ، به بالا ترین درک خود از مطلب رسیده گفته اند دولتی که از مالیات و دهش مردم اموراتش را پیش نمی برد پاسخ گو نیست . عجیب این که، همین فیلسوفان بلا فاصله سوالاتی از سیر تا پیاز از دولت غیر پاسخگو می پرسند . یعنی ابتدا می گویند نـَر است ،ولی خود شروع به دوشیدن می کنند . جل الخالق !!
همانطور که عرض شد این روز ها خواجگان اقتصاد ما قدری متوجه مشکل شده اند ولی این کافی نیست . می خواهم باز هم به این آقایان عرض کنم ،اگر جنگل رفـته اید از دیدن درخت تعجب نکنید . اگر پا درون آب گذاشتید از خیس شدن پاپوشتان متحیر نشوید . همانطور که قانون عرضه و تقاضا را آدام اسمیت به شما فهماند قانون دیگری هم هست که باید آن را خوب ادراک کنید ، تنها منبع مجاز درآمد برای هر حکومت و هر دولت، تنها توده مردم می توانند باشند . فقط آن ها می توانند از مال خود و یا از کار خود منبع اصلی و بی بدیل مالی برای حاکمان خود باشند، پیوند ارگانیک حکومت و مردم همیشه از این راه به بقای خود ادامه می دهد . در غیر آن صورت به استقبال گُسست و مشکلات مصیبت بار و بحران های پیاپی و گاهی هم همانطور که دیده شد به استقبال انقلاب رفته ایم .
در علوم (sciences ) دانشمندی که شاهد نقض قانون است ،عواقب آن را هم پیش بینی می کند . دوستان دانشمند ما بدلیل غفلت از قانون پیوستگی* و بدلیل به رسمیت نشناختن آن، نه تنها پیش بینی بعضی مشکلات را نمی کنند ، بلکه برای عواقب پیش آمده هم توجیهات نادرست را مطرح می کنند . این را مقصر و آن را گناهکار می نامند. اگر فهم درستی از مساله می داشتند ، قبل از درخواست احیاءِ سازمان منحل شده برنامه و بودجه، خواستار احیاءِ پیوند مالی دولت و مردم می شدند . آن ها به اندازه رییس جمهور ، آقای احمدی نژاد، متوجه مشکل نشدند . رییس جمهور به ساز و کاری رسید ولی این آقایان به اینجا هم نرسیدند . اشکال طرح آقای احمدی نژاد ، ساز بادی را از آن سو گرفتن و معکوس در آن دمیدن است . در طرح دولت، درآمد نفت اول به جیب دولت ریخته می شود و بعد سهمی به مردم می رسد ،حال آن که درآمد بسیارهنگفت نفت، که خود مسئله بی سابقه در تاریخ اقتصاد سیاسی است ، باید اول به جیب مردم و بعد با اراده مردم ، سهمی به جیب دولت ریخته شود .
همانطور که گفتیم کلان شدن و هنگفت بودن درآمد حاصل از فروش نفت خام که بخش غالب بودجه را پوشش می دهد ، پارادایم تازه ای در تاریخ اقتصاد سیاسی شده است . سهم و نقش ناچیز نیروی ملی کاربرای تولید نفت خام در مقابل نقش کلان نفت در بودجه، دلیل اصلی این مساله است .این مشکل بی سابقه پیروان وفادار مکاتب رایج اقتصادی در ایران را در موقعیتی دشوار قرار داده است .مشکل این است که عالمان محافظه کار، با عنایت به تناسب های موجود در کشور، باید حرفی تازه را بر زبان بیاورند . حرفی تازه که نگارنده آن را بار ها تکرار نموده این است *:
ثروت بسیار کلان نفت در کشوری چون ایران امروز،باید در سطحی مستقل، چون قوه مقننه و قوه مجریه با نظارت مستقیم نمایندگان مردم اداره شود ، منافع حاصله قبل از هر کس و هر مقام باید به فرد فرد مردم تعلق پیدا کند . رسیدن به این هدف، تنها و تنها توسط نمایندگانی از مردم که فقط برای این مهم انتخاب می شوند ممکن خواهد شد . پایان
۱۴اسفند ماه ۹۱
ساری
* شرح مطلب به قلم نگارنده مقاله در۱- نگرش سیستمی و ریشه یابی بحران نشریه اطلاعات سیاسی – اقتصادی –مرداد و شهریور ۱۳۷۹ – شماره ۱۵۵و ۱۵۶ ۲- نفت باید در مالکیت مستقیم مردم در آید – روزنامه اعتماد ۲۰ تیر ماه ۸۴ ۳- آقای ستاری فر فقط کمی به مساله نزدیک شده اید نفت از درآمد دولت جدا شود – روزنامه اعتماد ۱۸ بهمن ۸۶ ۴- در حل مشکل اقتصاد نفت کدام یک کم کار ترند … روزنامه اعتماد – بهار ۸۸ و … آمده است .
توضیح : درج این مقاله در صفحه اول روزنامه اعتماد یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱
یک پاسخ
ممنونم خیلی خوب بود ولی چرا نویسند رو ننوشتید؟