تعداد بازدید : 188 بار

در زمان سلوکیان و اشکانیان مهاجرت وسیع از شمال هند بـه صفحات شمالی ایران

مهاجرت وسیع و تاریخی و در عین حال تدریجی از شمال هند به صفحات شمالی ایران، رویدادی واقعی است . دلائل وقوع این مهاجرت که  مدتی طولانی هم ادامه داشت ، یافته هائی است که به ترتیب به آن ها اشاره می کنیم:

اول   یافته هائی که  دستاورد فهم تاریخ شفاهی مردم مازندران است .این یافته ها تا کنون از سوی نگارنده به صورت کتاب و مقالات متعدد، به علاقمندان تقدیم  شده است۱

دوم   سندی مهم وبا ارزش که نوشته ای بسیار کهن به زبان ارمنی است و تا کنون از وجود آن بی خبر مانده بودیم . نزد علاقمندانی که تاکنون برخورد تحلیلی به تاریخ شفاهی را کافی  ندانسته اند، این سند ، مفید و با اهمیت تلقی خواهد شد .

سوم   همگونی نژادی مردم مازندران ، گیلان و مردم جنوب قفقاز و علاوه بر آن  نزدیکی نژادی مردمان شمال هند با  نژاد اروپایی یا به اصطلاح قفقازی است که به اثبات هم رسیده است . این مطالب، اطلاعات با اهمیتی را در اختیار ما قرار می دهد . گزارشات در این باره  طی چند سال اخیر به توسط پژوهشگران منتشر و در نشریات علمی منعکس نیز شده است

مطلب اول ومطلب سوم را پیش تر با علاقمندان در میان نهاده ایم ، در این جا فقط به اشاراتی موجز، در مورد هر کدام  بسنده می کنیم ولی به مطلب دوم که موضوع آن مبتنی بر سندی است کهن و ما به تازگی از وجود آن آگاه شده ایم ، در جای خود ، نگاه بیشتری خواهیم انداخت .

۱- ریشه های قومیت و زبان مردم مازندران

دریافته ایم که در گذشته یی دور (  واپسین قرون قبل از میلاد ) مردمانی از شمال هــنـد که کشاورزان و دامداران پیشرفته زمان خود بودند، به مازندران مهاجرت کرده در این دیار ساکن می شوند . آن ها به دنبال زمین و آب و جنگل و کوه۱و اقلیمی مناسب ، از پرجمعیت ترین ناحیه جهان آن روز، یعنی از شمال هــنــد ،سر زمین اتارپرادش ، به این سرزمین مهاجرت نمودند . آن ها مولد ثروت بوده ، مناطق تـُنک جمعیت شمال ایران را که دارای اقلیمی بیش و کم مشابه اطراف گنگ و بخش های آغازین  این رود بود ، با آمدنشان به تدریج به مناطقی آباد و پر جمعیت بدل نمودند . آغاز مهاجرت ، زمانی پس از حمله اسکندرو اوائل قرن سوم پیش از میلاد اتفاق افتاده است  .
دریافته ایم که مردم تازه وارد به سنسکریت سخن گفته ، دارای دستور زبان و خط بوده اند و در تولید و تجارت محصولات کشاورزی از جمله ادویه و غلاتی چون برنج مهارت داشتند . وجود این صفات در این مردم است که ، یونانیان مسلط بر ایران را وادار به استقبال از آنان می کند . آمیزش اجتماعی و فرهنگی مردم مهاجر با مردم پارتی که اشکانیان برخاسته از میان آنان بودند ، فرهنگ ایرانی پس از هخامنشیان را پایه ریزی می کند . مهاجرت تاریخی آن ها ، همزمان با آغاز روابط بسیار نزدیک سلوکیان با امپراتور وقت هند است و تا دوران اشکانیان نیز، ادامه پیدا می کند . در آن دوران کشور هـند در اوج شکوفایی فرهنگی و قدرت اقتصادی بی نظیرخود بود . کشاورزان هندو ، احیای زمین و استفاده از آب و خاک را برای تولید محصولات کشاورزی و دامی، ازعبادات خود می دانستند .
دریافته ایم  رشد جمعیت که حاصل تولید فراوان ، فرهنگ و بهداشت۳ مناسب بود فرصتی برای آنان شد تا به قدرت اقتصادی و اجتماعی چشمگیر در منطقه، دست پیدا کنند و این سبب شد که امپراتوران آن زمان ایران در سرکوب و کنترل مردم مازندران و طبرستان همیشه با  ترس واحتیاط عمل  کنند . سرکوب کامل و کشتار مردم مازندران، جنایت هولناکی  بودکه سر انجام به دست شاهزاده ساسانی کیوس و یا همان کاوس در قرن ششم پس از میلاد ، نود ودو سال قبل از هجرت پیامبر اسلام ، روی می دهد .

۲-  مهاجرت مردمانی از شمال هند تا  قلمرو ارمنستان در قرن دوم پیش از میلاد

ارمنستان تقریباً در منتهی الیه غرب ناحیه ئی است که در تاریخ ایران به ناحیه فرشوادگر موسوم است. فرشوادگر، مازندران و گیلان و آذربایجان و بعضی مناطق دیگر را شامل می شده است .
درموزه۴ یی درایروان ،پایتخت جمهوری ارمنستان از کتابی۵ نادر خبر می دهند که هزار و هفتصد سال پیش تالیف شده است . اصل کتاب به زبان سریانی (آشوری )و ترجمه به زبان ارمنی است و در۱۸۳۲ م. در ونیز به چاپ رسیده است . کتاب را زنوب گلک۶  مورخی اهل  سوریه۷  نوشته است  . او از  شاگردان گریگوری ایلومیناتور۸  مبلغ مسیحی است که از اواخر قرن سوم  پس از میلاد در ارمنستان، مردم را به دین مسیح دعوت می کرد .نام این شخص که از قضا گفته می شود اصالتی پارتی و ایرانی دارد در دنیای مسیحیت ، به ویژه در تاریخ ارمنستان، پرآوازه است  .
کتاب مورد بحث را زنوب درآغاز قرن چهارم می نگارد . این کتاب در مجموعه یی با نام تاریخ  تارُن۹ آمده است . تارُن بخشی مهم از سرزمین ارمنستان بود  که امروز در قلمرو کشور ترکیه است . بخش اول کتاب  را مورخ به سرگذشت  مهاجرین هندو اختصاص می دهد .
مهاجرین هندو قریب بیست و دو قرن پیش، یعنی قرن دوم پیش از میلاد به ارمنستان آمده  بااستقبال گرم فرمانروای وقت ارمنستان نیز روبرو می شوند . آن ها ، ۱۷۰۰ سال  قبل از زمان ما یعنی قرن چهارم پس از میلاد ، بخشی  قابل توجه از مردم ارمنستان به حساب می آمدند .
مولف در کتاب، تاریخ آمدن مردمان هندو به ارمنستان را ،  ۱۴۹ سال پیش از میلاد مسیح  می نویسد و اشاره می کند که تعداد شهرهای متعلق به هندو ها، در ارمنستان زمان او، به عدد ۲۰ می رسد . در هر یک از این  شهر ها، هندو ها معابدی داشته اند . بر اساس  گفته پژوهشگران ارمنی ، نام  بعضی از آن شهر ها  تا قرون اخیرهم ، در زبان مردم باقی مانده و مصطلح بوده است
از گفته های زنوب  پیدا است در زمان او هندوها ،همانطور که اشاره شد، سهم  مهمی از جمعیت ساکن در ارمنستان بوده اند  و جایی۱۰ از او نقل می شود که مردم هندو ارتش ده هزار نفری از جنگاوران خود داشته اند . به علاوه  ، او گفته است که خود ناظر وشاهد جنگ خونین ارمنیان نو آیین مسیحی با مردم هندو بوده است  .
آنطور که در کتاب آمده ، تاریخ قلع و قمع ویا تسلیم هندوهای مقیم ارمنستان ،  سال آغازین قرن چهارم پس از میلاد  بوده است(۳۰۱ میلادی ). بر اساس اسناد تاریخی فقط چند سال پیش از این  واقعه مهم، تهاجم پادشاه ساسانی  ( نرسی) ، به ارمنستان روی داده است . (در این  لشکرکشی ،پادشاه ارمنستان کشته می شود و شاهزاده ارمنی تیرداد دوم۱۱ پس از مدت زمانی ، با کمک رومیان و مسیحیان بر ارمنستان مسلط می شود و طبق رسوم رایج در میان مردم ،او به اصطلاح ، خسرو ارمنستان می شود . مطابق نوشته های تاریخی، او و اسلاف او از تبار اشکانیاننند .)
مورخ ادامه می دهد که در حمله مسیحیان به ارمنستان، چگونه معابد هندو به دستور مُبلغ مسیحی گریگوری ، خراب و با خاک یکسان می شدند . او اولین روز جنگ (در سال ۳۰۱ میلادی)را اینگونه توصیف می کند :
((ارمنیان کافر ومردم هندو ، پس از جنگی سخت( با مسیحیان) شکست خوردند . پس از نبرد در محل  کارزار، بنایی به یاد بود آن روز بر پا گردید و بر کتیبه یی بر روی آن، چنین نوشته شد:  اولین نبرد سخت را به انجام رسانده ایم ، ارتزن ۱۲  (ارجون؟) فرمانده اصلی هندو ها به همراه یکهزار و سی و هشت نفر از مردان او در این جا مدفونند . این جنگ علیه گیسنه ۱۳ (کریشنا؟) و  لـه حضرت مسیح بوده است .))  از این نوشته هم پیدا است که مردم هندو پُر شمار بوده اند . در کتاب آمده است که تنها در یک روز پنج هزار و پنجاه هندو به غسل تعمید، تن دادند.
علاوه بر این ها ،با موضوعات فراوان دیگری هم در کتاب روبرو می شویم . مثلاً این که مردمان هندو در اصل متعلق به ناحیه یی به نام کَنه اوج۱۴ در شمال هـنـد  یعنی مردمی از ایالت اتار پرادش بوده اند .  کتاب برای جویندگان مسائل تاریخی جالب توجه است . جا دارد که حداقل بخش اول این کتاب ترجمه  و در دسترس علاقمندان تاریخ ایران قرار گیرد .
پژوهشگران ارمنی معتقدند ، امروز هم بعضی عادات و آداب هندوان  در زمینه رقص و موسیقی در میان مردم ارمنی هنوز باقی مانده است  . این خود، گواهی حضور وسیع  مردم هندو  در تاریخ ارمنستان است .
وسعت حضور این مردم متمدن، با نشانی هایی که از آنان در شرق و همچنین در غرب سواحل جنوبی دریای مازندران دیده می شود، کاملاً هویدا است .  به احتمال زیادحضور تدریجی این مردم سراسر سرزمین فرشوادگر را شامل می شده است . نام فرشوادگر یا پتشخوارگر  در جغرافیای سیاسی تاریخ ایران ،   به ظن قوی به دلیل حضور به هم پیوسته آنان ، از شرق تا غرب فرشوادگر پدید آمده است . وجود پیوند های نژادی بین این مردم که در  ادامه به آن خواهیم پرداخت ، این مطلب مهم را روشن تر می کند.

۳- همگونی و یا نزدیکی نژادی

امروز مطالعات انجام شده ، نشانگر نزدیکی نژادی و یا ژنتیک مردم ساکن در صفحات شمال ایران  با مردم جنوب قفقاز است . بین مردم گرجستان و ارمنستان و جمهوری آذربایجان با مردم گیلان و مازندران،  همگونی نژادی(ژنتیک) به چشم می خورد۱۵. این بررسی به توسط پژوهشگران موسسه ماکس پلانک در آلمان  و با برخورداری از همکاری دو پژوهشگر ایرانی، به انجام رسیده است . ازسویی دیگر، اندازه گیری های ژنتیک نشان می دهد که مردمان شمال هند نیز چون مردم  جنوب قفقاز و مردم مازندران و گیلان، به لحاظ نژادی ، به مردم اروپایی یا به اصطلاح قفقازی نزدیک اند۱۶ .
چنین وضعیتی برخاسته از سرگذشت تاریخی مردمانی از یک قوم واحد است که با مهاجرت تدریجی خود از شمال هند به صفحات شمال ایران ، با حضوری گسترده از شرق به غرب ، سهمی  با اهمیت را در تاریخ ایران برعهده گرفته اند ( بسیار گفته می شود  که مردم شمال هند از آریاییان یا هندو اروپاییان مهاجرند که قریب هزار سال جلو تر از تسلط یونانیان بر ایران، شمال هندرا تسخیر نموده اند . ).
گرچه  مورخین، به سکوت بلند مدت، و معنی دارخود راجع به مهاجرین آمده از شمال هند همچنان ادامه می دهند ، ولی  آنان همان مردمند که در گذشته، به خسرو ایران زمین، نوشتن را آموختند و در اسطوره ها ، حضوری اسرار آمیز از خود بر جای گذاشته اند !

 

       نوشتن به خسرو بیاموختند         دلش را به دانش برافروختند۱۷

 

    پیوند فرهنگی و تاریخی، بین ایران و هند، محصول حضورهمین مردم، در متن تاریخ سرزمین ایران است . جمعیت برآمده از این مردم است که به جمعیتی بی شمار بدل شد . آنها از دیرباز وبعد از ظهور اسلام و تا امروز، نقشی بی بدیل در تاریخ ایران و به ویژه فرهنگ مردم این کشور بر عهده داشته اند .
باید پذیرفت که بر اساس یافته ها، تصورات پیشین ما از تاریخ و زبان مردم مازندران نیازمند دگرگونی است و چه بسا نکاتی بسیار در ارتباط با تاریخ و اسطوره های مردم ایران، به نگاهی تازه نیاز مند است .
پایان

پانویس:
۱-نوشته های نگارنده در اطراف موضوع، شامل موارد زیر بوده است : 

–    ساری و آغاز تمدن برنج – درویش علی کولاییان – نشر شلفین ۱۳۸۵
–    مازندرانی و سنسکریت کلاسیک (روایت واژه ها ) – نشرچشمه ۱۳۸۷
–    کوه اسپروز کجا ست ؟ مجله گیله وا شماره ۱۰۲
–    – ساری و آغاز تمدن برنج در گیلان و مازندران – گیلان نامه شماره ۶
–    کلیله و دمنه از کجا آمده است ؟ ماهنامه حافظ شماره ۶۳
–    شباهت نژادی( ژنتیک )مردم گیلان و مازندران با مردم جنوب قفقاز .  محله گیله وا شماره ۱۰۸ (زیر چاپ)
–    مقالات متعدد درسایت اینتر نتیwww.kulaian .com

۲-    کوه و به ویژه قله ها در آیین هندوان شمال هند، ، بسیار حائز اهمیت بود .  به علاوه در دامداری و حتی در کشاورزی به ویژه کشت برنج، این مردم به پرورش گاو پون ور( گاو مازندرانی ) ، وابسته بوده اند . پرورش درست این نوع گاو، نیازمند چراگاه در مناطق مرتفغ بوده است. گاو مازندرانی با وجود جثه کوچک خود، به احتمال بسیار از نسل یک Yak  و از تبار گاوهای وحشی دامنه های هیمالیا است .  کوه و جنگل و دشت، در کنار بارندگی و رطوبت و درجه حرارت مناسب و نوع خاک ، اقلیمی مشابه با دامنه های جنوبی هیمالیا را برای مردم مهاجر مهیا می کرد .

 

۳-غذای اصلی این مردم در آن زمان غلاتی چون برنج و گندم و لبنیات به ویژه شیر بوده است . آن ها خوردن غذایی بیش از سه ساعت مانده را نادرست می شمردند . روغن لبنی، کره را، بر چربی گوشت بسیار ترجیح می دادند و برهمنان پاکیزگی را بسیار با اهمیت می شمردند . سبزی در مجموعه غذایی آنان جایگاهی با اهمیت داشت . خوردن میوه به ویژه مرکبات  (مثل نارنج )  از عادات غذایی این مردم بوده است . آنان که به ادبیات این مردم  یعنی ادبیات باستانی هند توجه می کنند با همه این نکات آشنا می شوند .

۴ -The Institute of Ancient Manuscripts (the Matenadaran), built in 1957 Yerevan

۵- مطالبی که از کتاب تاریخ تارُن نقل می کنیم از گزارش زیر است:
Hindoos in Armenia Written by Dr.Mesrob Jacob Seth                                                                                                   (Armenians in India, 1982-Published by Armenian Church Committee of Calcutta)
۶-   Glak (zenobious )   zenob7- Syria  ۸- Gregory the illuminator  ۹- Taron
۱۰- رقم ده هزار نفر را از یک متن منتشره  از سوی موزه Matenadaran Ancient Manuscripts  در ارمنستان نقل گردید . www.MENQ.arm
..
۱۱-     Tiridates12-  Artzan   ۱۳- Gissana   ۱۴- Kannauj
۱۵- Concomitant Replacement of Language and mtDNA in South Caspian Populations of Iran
Ivan Nasidze , , Dominique Quinque , Manijeh Rahmani, Seyed Ali Alemohamad and Mark Stoneking
۱۶- Genetic affinities between endogamous and inbreeding populations of Uttar Pradesh
Faisal Khan, Atul Kumar Pandey, Manorma Tripathi, Sudha Talwar, Prakash S Bisen, Minal Borkar, and Suraksha Agrawal
۱Department of Medical Genetics, Sanjay Gandhi Post Graduate Institute of Medical Sciences, Raebareli Road,
Lucknow (UP) 226014 Ind

۱۷-این شعر از شاهنامه فردوسی و در ارتباط با تهمورث دیوبند است . آنجا که دیوان به دستور او،خط  را به او می آموزند . در دیگر نوشته هایمان این گمان را مطرح نموده ایم که تهمورث همان آرش نیرومند است. تهمورث تلفظ مازندرانی تهم آرش و معنای واژه تهم در فارسی کهن ، پهلوان و نیرومنداست همانطور که تهمتن لقب رستم قهرمان شاهنامه است.
    بهمن ماه ۱۳۸۸- ساری

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

3 پاسخ

    1. با درود، متاسفانه دریافت شما از مطلب نادرست است .از مهاجرتی که اتفاق افتاد بیش از دو هزار سال گذشته و این شاید از تاریخ نام کشمیر کهن تر باشد . نام فامیل کشمیر و یا نظائر آن می تواند به دلائل ساده ، یا کاملاً شخصی اختیار شده باشد . به خاطر داشته باشید که بر اساس استدلال ما جمعیت بسیار عمده ای از مردم قفقاز و ارمنستان و جمهوری آذربایجان هم از اعقاب همان مردم مهاجرند .

  1. با سلام و خسته نباشید. سایت بسیار خوبی دارید و مطالب ارزنده ای برای اطلاع از پیشینیان ما ارایه کردید.
    چند نکته برایم مبهم بود:
    ۱) شما خیلی مایلید که پیشینیان مازندرانی ما را هندی معرفی کند. در بعضی جاها گفتید که در دوره یونانیان،هندیها وارد مازندران شدند ولی هم از کتب تاریخی و هم از پژوهشهای باستان شناسی قدمت مازندران بیش از آنچه است که شما برای ورود هندیها عنوان کردید.

    ۲)صرف چند واژه اندک دلیل بر استیلای کامل هندیها بر مازندران نمیباشد. همانطور که میدانید بین زبان مازندرانی و زبان های فرانسه و انگلیسی هم شباهتهایی وجود دارد و همچنین با سومریها.
    ۳) بعضی از لغاط مشابهی که عنوان کردید ترکیبی فارسی دارند.
    ۴)ساری قدمتی به مراتب کمتر از آمل و بهشهر دارد و همچنین بیشتر دست خورده است، بهتر است برای تحقیقات بیشتر سری به آمل و بهشهر هم بزنید.
    ۵) از پدرم درباره گبرها شنیده ام.مردمی قدبلند و بسیار نیرومند و بیشتر گالش. ولی هندیها کوتاه قدند و ضعیف.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *