تعداد بازدید : 248 بار

ریشه زبان تبری و کوچه ای با نام بهرام اتر

 

درویش علی کولاییان

 

مقدمه : عکس العمل به اظهارنظر دیگران گاهی نه تنها لازم بلکه شرط ادب نیز هست . خصوصاً اظهار نظر در وب سایت ها ، گاه با سوالاتی جدی که به موضوع پژوهش های ما مربوط می شود . معمولاً سعی خواهیم کرد در همان جا و در همان وب سایتی که سوال مطرح است پاسخ ها داده شوند . اخیراً دو یادداشت از سوی اینجانب، هر کدام توجه به مطلبی جداگانه داشت، موضوع اول پاسخ به کامنت یکی ازکاربران ، ذیل مقاله ای از اینجانب، در سایت مازندنومه است و یادداشت دوم ،  پاسخ به تقاضای دوستانه یکی از مدیران وب سایت بامداد ساری ، در مورد وجه تسمیه کوچه ی معروف به «بهرام اُتُر» و یا در زبان مردم ،«بـِرام تِر»، در بخش قدیمی شهر ساری.
یادداشت اول  : پیوستگی زبان تبری با زبانهای دیگر ایرانی

در کامنت آقای پژمان خسروی از پیوستگی زبان تبری(گیلکی ) به زبان های ایرانی سخن رفته است . البته درست است . همه ی این زبان ها در عین حال به گروه” هند و ایرانی” تعلق دارند . نکته ی مهم ،میزان نزدیکی یک زبان به زبان دیگر ، در گروه یاد شده است .
زبان پشتو به اوستایی و در عین حال به سنسکریت مربوط است و آمیخته دو زبان یاد شده است . نمونه ای دیگر، زبان اردو است که آن حاصل آمیختن فارسی با زبان هندی است .
زبان گیلکی و به قول ایشان تبری، به دلیل استیلای بلند مدت حکومت مرکزی طبعاً از زبان پهلوی(فارسی میانه ) و از زبان فارسی تاثیر پذیرفته است .اما ، نکات دستوری ، کثرت واژه های مشترک و اصطلاحات و بطور کل عروض و مقیاس شعر در سنسکریت و در زبان گیلکی ، از قرابت گیلکی با سنسکریت کلاسیک حکایت میکند.
در مقاله مورد اشاره آقای پژمان خسروی در نشریه گرامی چیستا ، طبق عادتی رایج ، که شاید فاصله بعید سه هزار کیلومتری شمال هند از مازندران علت آن است،اشاره ی حد اقل نیز به ارتباط بین سنسکریت و زبان مازندرانیان(گیلکی) ، یا به قول ایشان تبری دیده نمی شود . بدین خاطر ، نویسنده ، مثل دیگران ، ازنزدیکی نسبی گیلکی به سنسکریت کلاسیک غافل مانده است .
فاصله شش هزارکیلومتری اسپانیا و بریتانیا از قاره آمریکا و مهاجرت تاریخی اروپاییان به این قاره، به فهم مهاجرت مردمانی متمدن از اتار پرادش هند به فرشوادگر که پوشیده از جنگل است ، کمک می کند . بعلاوه اطلاع از شکل گیری ده ها و یا به قولی صدها شهر در سرتاسر ایران ، متشکل از مهاجران یونانی و غیر یونانی در عصر سلوکی ، به درک همان مطلب یاری می کند .
اقلیم جنگلی شمال ایران ، برخلاف شمال هند به هنگام ورود یونانیان به منطقه دست نخورده و بکر باقیمانده بود . نبود حتی یک اثر و یا یک نشانه از مردمان گیل و جوامع شالیکار در عصر هخامنشی ، در عرصه متعلق به اقلیم جنگل ، نکته ی با اهمیتی است . می دانیم که در شرق و غرب این اقلیم ،تقریباً به انحصار، از هیرکانی و ارمن، در روایات و دست نوشته های مربوط به عصر هخامنشی یاد می شود .
لذا بعضی نشانه ها از فارسی کهن در گیلکی ، برخلاف نظر نویسنده محترم که در چیستا آمده ، نه از فارسی کهن ، بلکه مستقیم از سنسکریت کلاسیک یعنی از زبان مهاجرین شمال هند به گیلکی رسیده است .
زبان پهلوی( فارسی میانه ) که سلاله فارسی کهن است، به لحاظ دستوری و شناسه ها در صرف فعل و ترتیب اجزا جمله، تفاوتی شاخص و ملموس با گیلکی دارد .
فارسی کهن ؛ که واژه هایی به نسبت محدود از آن در دسترس است ، خود با سنسکریت باستانی قرابتی نزدیک دارد. بعضی نشانه ها در زبان گیلکی، که در مقاله مورد اشاره در چیستا، بدان اشاره می شود ،همانگونه که یاد شد، نه از فارسی کهن ، بلکه از سنسکریت کلاسیک ، مستقیم به گیلکی رسیده است . این ادعای ما، از روی سوابق و شواهد به ویژه کشت و کار، آبیاری ، دامداری ، درخت کاری ، جنگل و بطور کل تحقیقات میدانی و پژوهش در زمینه تاریخ عصر سلوکیان و اشکانیان و از روی مطالعات مربوط به توسعه ی روابط ایران با امپراطوری نو پدید هـنـد،در عصر اسکندر و جانشینان او بیان شده است. روابطی خاص که تنها بعد از انقراض شاهنشاهی هخامنشی ایران برای اولین بار و در ابعادی وسیع ، تحقق پیدا می کند.
نکته قابل تامل دیگر ” ورن ” است که آقای پژمان خسروی محل آن را در متابعت از بعضی گمانه های نادرست جایی در گیلان امروز تصور می کند . باید عرض کنم، جغرافیای تاریخی و نگاه دقیق به مسیر راه های ارتباطی، این مطلب را تایید نمی کند . حتی نکته ای که ایشان خود اذعان می کنند ، این که بین ورن و گرگان ،از جایی بنام طبرستان یاد نمی شود ، موقعیت خاص ناحیه« ورند » در حوزه تجن را به عنوان “ورن ” باستانی، در پیش چشم مجسم می کند .به ایشان متذکر می شوم که گمانه های پیشین فقط بر اساس اسطوره و مکتوبات کهن تاریخی و بدون تحقیقات میدانی و بدون پژوهش در تاریخ شفاهی تدوین شده است . امکانات مدرن فرصت تازه ای را برای پژوهشگران تاریخ پیش آورده است. حدس و گمان های ابراز شده از سوی کسانی چون شادروان پورداود را در مورد مواضع تاریخی، نباید قطعی تلقی کرد . ایشان و شاگردانشان به امکانات امروز ما ، دسترسی نداشته اند .
در پایان از اظهار نظر آقای پژمان خسروی تشکر می کنم ، این فرصت به من داده شد تا بازهم اشاره ای به این نکته با اهمیت داشته باشم . با آرزوی توفیق برای ایشان و دوستان دیگر که در این بحث مشارکت می جویند . درویش علی کولاییان

 

یادداشت دوم : کوچه برامتر را اشتباه معنا نکنیم!

اولاً : در حوزه تجن بر اساس شواهد، کیش زردشت فرصت اشاعه پیدا نکرد . شرح این مطلب قدری مفصل است . شاید آسان ترین راه، توجه به شکل گورهای کهن است و شیوه تدفین مردگان در عصر اشکانیان و ساسانیان ، شیوه ای که با رسم و رسوم زردشتیان  سنخیت ندارد .
قبور کشف شده۱، از جمله در زرین آباد ساری که اخیراً گزارش شده است، شاید تا حدودی این مطلب را روشن می کند . به علاوه در بسیاری از نقاط منطقه، تدفین در گورهای کهن ،معمولاً با منظور داشتن راستای رو به آفتاب ، همراه با دفن ابزار رزمی(به ویژه شمشیر آهنی ) و یا آلات زینتی در کنار کالبد و برای درگذشتگان، گزارش شده است . شکلی که معمولاً میان زردشتیان و میان مسلمانان نیز مرسوم نبوده است۱ .نکته ی دیگر بنای بسیار با اهمیت و نادر یا همان تریاد (triad )معروف ، گنبد سه گانه (سه گنبدان ) در ساری است، که به احتمال زیاد به آیینی متفاوت با آیین زردشت پیوند داشته، هندسه بنا، آن را غیر معمول و متفاوت با بناهای مرتبط به آیین زردشت معرفی کرده است .

ثانیاً : ریشه یابی اسامی کهن (تاکید می کنم اسامی کهن )در ساری و اطراف و بطور کلی در مازندران و شمال ایران معمولاً با پیش فرض هایی نامطمئن همراه شده است . نظریه هایی متفاوت و گاه متضاد مطرح می شود . ریشه ها گاهی زبان های کهن ایرانی ( فارسی کهن ، اوستایی و پهلوی ) یا گاهی عربی و یا گاهی ترکی و مغولی دانسته می شود . مثلاً واژه ساری را گاهی ترکی ،واژه مامطیر(نام کهن منطقه بابل ) را گاهی عربی و حتی واژه ورسک را گاهی آلمانی تصور می کنند !! . گویا هنوز هم شواهد کافی ، برایمان نیست تا بدانیم واژه های کهنِ ما ، زبانِ ریشه دار ما ، از کدام مبدا و از کجا، به ما به ارث رسیده است ؟
برای فهم واژه های کهن که گفته ایم باید راهی پیدا شود و از شیوه های عامیانه دست باید کشید. شیوه های عامیانه در ریشه یابی لغات مازندرانی،گاه دامن بزرگان لغت شناس ما را نیز گرفته است . در نوشته هایمان نمونه هایی شاخص از آن(مثل اصطلاح اَلـَم شنگه ) را به علاقمندان ارائه داده ایم .
مازندرانیان در نام بردن از محلات و اماکن و در امور کشت و کار ، در دامداری و در آبیاری و در امور جنگل و حتی در خورد و خوراک و طبخ و برای نامیدن خاندان ها و طوایف، اصطلاحاتی خاص و در عین حال کهن را به کار می برند
برای یافتن ریشه یک واژه کهن تنها همان واژه کافی نیست ، بلکه توجه نمودن به ریشه ی واژه های همگروه آن نیز ،راهگشا خواهد بود . مثلاً در معنا کردن نوعی شیرینی سنتی ( پشت زیگ) در رده شیرینی ها، باید به شیرینی مهم ( پیستا گندله) نیز توجه نمود. همینطور در معنا کردن اسامی اماکن و محلات در ساری مثلاً” مورچه باغ” ، به نام مکان مجاور، یعنی ” سرنه باغ ” و به دنبال آن به دیگر محل مجاور آن ها یعنی ” تلی باغ ” نیز باید توجه نمود . به یاد بیاوریم حل جدول کلمات متقاطع منوط به توافق پاسخ های افقی با عمودی جدول نیز هست !! نگاه یک بعدی اغلب معنای درست را برایمان آشکار نمی کند .

حال به اصل مطلب و به نام قدیمی ترین کوچه در ساری که احتمالاً دارای عمری دو هزارساله است و هدف اصلی دوست عزیز ما آقای شکری(مدیر وب سایت بامداد ساری ) در بحث فیمابین بوده است توجه می کنیم . این کوچه در کهن ترین قسمت ساری و در کنار قدیمی ترین مکان های فرهنگی و بازار های سنتی شهر واقع است . نام آن را افراد مسن « برام اُتـُر» و یا به اختصار « برامتـِر » بر زبان می آورند . این مکان از مسجد جامع شهر که احیاناً قبل از اسلام هم، عبادتگاه بوده است ، دور نیست و نیز از مکان و محل« تریاد » سه گنبدان که امروزاثری از آن باقی نمانده، فاصله یی چندان ندارد . نکته ی مهم، سمت و سوی به دقت شمالی کوچه است .
ریشه واژه « برامتر » زمانی آشکار می شود که واژه های ساری رو ، ساری ، شهبند ، اسپه ورد ،شوراب ، هه ولا ،ولاشد ، مورچه باغ ، سروینه باغ ، تلی باغ ، دزا ، شکتا ، هولار و.و…. ده ها و صد ها واژه دیگر، در پیوند با یکدیگر و در مجموعه واژه های متعلق به یک زبان معرفی شوند . این کار را راقم این سطور در طول چندین سال اخیر دنبال کرده ، حاصل کار نیز در شکل مقالاتی متعدد و به صورت چند کتاب تا کنون به علاقمندان ارائه شده است و خوشبختانه این آثار توانست توجه عمیق استادانی ارجمند و بعضی دانشجویان علاقمند به تاریخ را جلب کند .
با توجه به کارهای منتشر شده و به سیاق موضوعات بررسی شده از سوی اینجانب،  نام کوچه قدیمی برامتر را نیز می توان ترکیب دو واژه سنسکریت، واژه ِبرام ( bhram) و واژه اتارَ(  uttara)  دانست . معنای این اصطلاح و یا این ترکیب ، ” تردد به راستای شمال” است . ((جزء “برام ” هنوز هم در زبان مردم جاری است . اصطلاح  «برام برام » به معنی آمدن و رفتن و تاختن پی در پی است . اصطلاح« برامندئن» نیز در زبان مردم امروز به معنی حرکت درآوردن و راندن است . جزءِ سنسکریت uttara  به معنای شمال و شمالی است . ))

برای ساکنین پیش از اسلا م  ،دقت در تعیین  راستای شمال ، چون قبله برای مردم امروز بهنگام (مناسک ) اهمیت داشت . با این تفاوت که آن زمان، در ادای فرائض ، روی به شمال بوده است، یا آنکه  نیم رخ چپ( صورت ) می بایستی به سمت شمال قرار می گرفت . از این راه یعنی با در نظر داشت سمت شمال ، معین نمودن راستای شرق  که گاهی هم هدف اصلی بوده است، در همه فصول و در تمامی ساعات روز و شب، خود بخود و بدون اشتباه، میسر بوده است .
نام کوچه و اهمیت آن، شاید با تاثیر گرفتن از همین سوژه ،خود بخود تا قرن ها و حتی پس از گرویدن به اسلام، در اذهان مردم شهر باقی بوده است .
در پایان ، تشکر من از دوستانی است که با طرح موضوع و ایجاد فرصت، باعث بحث ،حول مسائل فرهنگی ما شده اند . درویش علی کولاییان

 

ساری – میدان ساعت – خیابان جمهوری اسلامی( نادر )،- کوچه« برامتر» در شمال خیابان جمهوری اسلامی است – خط سفید ،امتداد کوچه را نشانگر است – ادامه خط سفید از محل تقاطع کوچه و خیابان تا موقعیت مسجد جامع  ترسیم شده است – محدوده یی از مسجد و اطراف در درون دایره ی ترسیم شده است . در معماری پیش از اسلام محدوده ه وسیع تری به معبد اختصاص داشته است و میتوان پذیرفت که کوچه «برام اتر» تا مقابل معبد ادامه داشت اما ممنوعیت ورود حیوانات مثل سگ و خوک به داخل معبد اسلامی ( مسجد) ایجاب می کرد که فضای عبادتگاه  محدود و محصور شود وعبادت نیز فقط به سوی قبله و به حکم محراب مسجد شد ، در نتیجه فضای شمالی مسجد آزاد گردید و به  صورت موقوفات در اختیار کسبه شهر قرار گرفت .

کوچه« برامتر»؛ شمالی – جنوبی است . تقاطع آن از جنوب با خیابان جمهوری (نادر ) است . این کوچه با چند صد متر طول ، به نحوی شگفت انگیز و کاملاً دقیق در راستای شمال است .  وضعیت اتفاقی نیست . نام  کوچه، خود معرف قدمت و در عین حال موضوعیت معبر در زمان ایجاد است. استفاده رسمی از اسامی سنسکریت از ده قرن پیش تا کنون از رسمیت افتاده است ،از آن زمان به بعد حتی در حوالی هند این کار مرسوم نبوده است ، از این روی ، با عنایت به تاریخ منطقه، از بنای معبر یا  کوچه « برامتر » و شروع استفاده از آن، شاید قریب دوهزار سال گذشته است.در مورد این کوچه ، موردی البته کوچک از دقت معماران آن زمان را مشاهده می کنیم . بر اساس تصویری که اینجا ارائه می شود ،بدون تردید موضوع کوچه و راستای آن ارتباط نزدیک و آیینی با محل معبدی دارد که از هزار و چند صد سال پیش به این سو، مسجد جامع شهر شده است.

برای مشاهده وضعیت کوچه می توانید با قطب نمایی ساده به محل بروید ، یا به نقشه راهنمای شهر ساری (موسسه جغرافیایی و انتشاراتی ارشاد) نگاهی بیندازید . پایان – مرداد ماه ۱۳۹۳.

 

.

پانویس :

۱– معرفی شیوه تدفینی از دوره ساسانی در قلعه کنگلو واقع در سوادکوه مازندران – سامان سورتیجی

مطالعات باستان شناسی (دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران) پاییز و زمستان۱۳۹۰

۲- مردم قدیم ساری پیش از اسلام به جهات اربعه به دلائل آیینی توجه فوق العاده ای داشتند . در مراسم عبادی  جهت های شمال و شرق از جایگاهی بسیار متفاوت نسبت به جهت های جنوب و غرب و دیگر جهت های فرعی برخوردار بوده اند.

 

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

11 پاسخ

  1. سلام ابراهیم خان تو سفرنامه گفته که گنبد سلمتور پشت سر امام زاده یحیی و زین العابدین است و الان مخروبه هست در جایی دیگر میگوید روبروی در کوچک سمت غربی مسجد جامع علامتگاه قبر فریدون است که الان مقام و مقبره ای پیدا نیست مشهور است که اینجا بوده.(نکته مهم این است که قبر سلم و تور و ایرج جدای از قبر فریدون است نکته دوم این است که فریدون زردتشتی نبودند و اصلا دفن مرده در ایین زردتشتیان گناه بزرگی هست همان جوری که از متون دینی انها معلومه.
    سفرنامه ابراهیم خان نامی خیلی دقیق به همه جزییات شهرهایی که رفته پرداخته حتی کالاهایی که در بازار خریداری شده درباره سه گنبدان هم اشتباهی که امثال جیمز فریزر که تو سفرنامش گنبد مقبره حسام الدوله باوندی رو با سه گنبدان اشتباه گرفته نکرده الان متاسفانه بعضی ها فکر میکنند که پارک شهر داری جای سه گنبدانه در صورتی که اونجا مقبره حسام الدوله بوده که محمد شاه به ان توپ زده خراب نشده ملک ارا بعدها ان را خراب کرد
    سفرنامه استراباد و مازندران و گیلان تو سال پنجاه به همت مسعود گلزاری چاپ شده من این سفر نامه رو تو نرم افزار کتابخانه قائمیه اصفهان پیدا کردم اونجا هست میتوند از نرم افزار رو دانلود کنید و کتاب اونجا پیدا کنید و مطالعه بکنید_ممنون از این که حوصله میکنید و وقت میزارید_یاعلی

  2. سلام میتونید به سفرنامه استراباد و مازندران و گیلان نوشته میرزا ابراهیم نامی مراجعه کنید اون جا دقیقا توضیح میدهد میرزا ابراهیم کسی هست که خود خرابه های سه گنبدان را دیده است
    کولاییان ،
    با درود ، البته سه گنبدان ساری تا عصر قاجار برپا بود و در گمان عامه مزار سه تن از مردان اسطوره بود . به اعتقاد اینجانب بَنا مرتبط با آیین پیش از اسلام مردم منطقه بود و به آیین زرتشتیان نیز ارتباطی نداشت . در مورد سفرنامه که اشاره به آن نموده اید لطفاً بیشتر بنویس و از محل و مکان گنبد اگر چیزی درآن هست برایمان بازگو کن . با تشکر

  3. سلام مطالب جالبی بود مطلبی به ذهنم رسید البته در حد احتماله شاید اسم اصلی این گذرگاه_ برام طور _یعنی رفتن به سمت طور باشه و منتهی بشه به سمت گنبد سلم و طور ضمنا که گفته شده گنبد سلم و طور پشت امامزاده یحیی است و انتهای کوچه برام اتر هم میشود پشت این امامزاده البته ببخشید فضولی کردم ممنون میشم از این که نظرتون رو بفرمایید
    کولاییان،
    با درود ، اگر هدف همان سه گنبدان ساری است یادمانی کهن که در عصر قاجار به عمد ویران شد، نظر جنابعالی صدق نمی کند . سه نام سلم و تور و ایرج که به سه گنبدان منتسب کرده اند افواهی و عامیانه است ضمناً مکان یادمان را آنجا که شما آدرس می دهید از کسی نشنیده ام و درجایی نخوانده ام و البته آن را درست نمی دانم .

  4. سانسکریت زبان مذهبی هندوهاست و نقش یک زبان میانجی را برای یک دین کاستی ایفا می کند. ارتباظ زبان های حوزه جنوبی دریای شمال ایران با سایر شعبه های زبان های هندواروپایی از ظریق سخنوران بخش های شمالی دریای شمال ایران به سوی اروپا است در واقع زبان تبری یکی از زبان های باستانی در پادشاهی های تپوری است، تپوری یا تبری برگرفته از نام تپورستان است، و زبانی است از: خانواده زبان های هندواروپایی ← زبان های هندوایرانی← زبان های ایرانی ← زبان های غربی ← زبان های شمال غرب ← زبان های خزر ← زبان تبری

    کولاییان،
    با سلام ،آیا تعریف تان از زبان سنسکریت درست هست ؟ آیا می دانید پشتو که یک زبان ایرانی است آمیخته زبان اوستایی و سنسکریت محسوب می شود ؟ زبان هندو اروپایی معنایش چیست و تعریف آن از کجا مایه می گیرد ؟ ؟ چه کسی اظهار می کند که زبان تبری به دلیل پیوند مستقیم با سنسکریت ، همان سنسکریت محسوب شود ؟ پادشاهان تپوری چه کسانی بوده اند ؟ برای پاسخ به سوالات می توانید به دائره المعارف ها و دانشنامه ها رجوع نمایید . اگر به تاریخ مازندران یا به به قول شما تپورستان آگاهید ،برایم بنویسید قبل از استیلای برادر انوشیروان کیوس ، در مازندران چه خاندانی حکومت می کرده اند و نام آن ها چه بوده و از کجا بوده اند ؟ موفق باشید.

  5. با عرض ادب و احترام خدمت استاد ارحمند جناب آقای کولاییان. حامد خلیلی هستم ودارای مدرک کارشناسی ارشد شیمی فیزیک اما بیشتر زمان خودم را صرف تحقیق در مورد مازندران به خصوص بخش چهاردانگه نمودم. و مقالات متعددی در سشایت ها به خصوص مازند نومه منتشر نمودم. مثل شما دوستان تارخ خوان مورد نوازش قرار گرفتم. بسیار خیال باطل است فرد با خواندن چند جلد کتاب تاریخدان شود و کسی که رشته تاریخ نخوانده از تاریخ سر در نمی آورد. اگر این طور باشد بسیاری از بزرگان که در دانشگاه مثلا ادبیات نخوانده اند نباید این وادی وارد می شدند و لغت نامه دهخدا را بوجود می آوردندو چرا این همه دکتر ادبیات نتواتسند به گرد پای او برسند. از خداوند متعال آرزوی توفیق شما را دارم. پایگاه خبری چهاردانگه ساری افتخار می نماید مقالات ارزشمند شما در مورد این بخش را منتشر نماید.http://4dangehnews.ir/
    کولاییان ،
    جناب مهندس خلیلی ازنی،با عرض سلام به حضورتان باید عرض کنم شاهد زحمت ها که کشیده اید بودم و هستم و از شما متشکرم .

  6. سلام مجدد این دو روستا در جوار هم به فاصله کمتر از دو کیلومتر در دامنه با شیب ملایم و جنس خاک مر غوب کشاور زی با عمق مناسب می باشد . د ر پایین دره نزدیک ر وستا د ر قدیم الایام کشت برنج می شد و امروزه به علت کم آبی تقریبا کنار گذاشته شد . معدن خاصی ندارد. صخره خاصی وجود ندارد بلکه تپه ماهوری و سرسبزه و پوشیده از علف زارهای بسیار چشم نواز است . و درختان تنومند از انواع مختلف حاشیه خزری به فراوانی یافت می شود و…
    کولاییان ،
    جناب عبدی با درود به شما ، یکی از آن دومحل را « َمـزِده» گزارش نموده اید .واژه« مازَد – ویه» به نوعی برنج زودرس اطلاق می شده است که دوماهه می رسید و درو می شد. با توجه به کوتاهی زمان دسترسی به آب و سابقه کشت برنج در محل مورد نظر ، در گذشته برنج های زود رس شاید آن جا کشت می شد. اماکن متعددی در اطراف ساری به نوعی برنج موسوم شده اند . مثل« ِترِم» ، ترم صحرا که معرف حضورتان هست .با فارسی شدن ، تِرِم که معرف نوعی برنج معطر بوده است،« تارُم» شده است !!
    در مورد ششک شاید نزدیک ترین واژه سنسکریت به آن «سِیسِک» به معنای سرب و سربی رنگ است .
    \”س \” و \” ش \” در سنسکریت نزدیک به هم تلفظ می شوند . مثلاً پیستا گندله و پیشتا زیک . پیستا به معنای شرینی و کیک ، در یکی با (س ) و در یکی دیگر با (ش ) تلفظ می شود .
    در مورد واژه ششک به نتیجه ملموسی نرسیدم معنای سرب و سربی رنگ با مکان مورد نظر شما آیا ارتباطی دارد یا نه ؟ با اطلاعاتی که شما مرحمت نموده اید ظاهراً وجه تسمیه محل با این معنی همخوانی ندارد . شاید ارائه نظر در هر دو مورد ، به مطالعه بیشتر نیاز مند است . موفق باشید .

  7. سلام بر استاد ارجمند و دوست خوبم مطالب شما در این پست مثل همیشه منطقی و قابل قبولتر از همه نظرات پیشین است و درست می فرمایید و …دست مریزاد و خسته نباشید سوال لطفا استمداد می خواهیم : نام روستای ششک به ش کسره دار و روستای مزده به میم فتحه و ز کسره در زبان سنسکریت چه معنا می دهد استاد این دو روستا در بخش چهاردانگه شهرستان ساری در ارتفاعات رشته جبال واریان قرار دارند و در گوگل ارس روبروی سنه کوه می باشند …با سپاس فراوان
    کولاییان ،
    با درود ، اگر این دو محل را از نزدیک دیده اید لطف کنید راجع به شکل و رنگ محیط و شکل صخره های احتمالی و سنگ ها و معادن، نیز راجع به نوع کشت آبی احتمالاً رایج در این دو محل و یا حوالی آن ها، برای من بنویسید .شاید راهگشا باشد .متشکرم

  8. ببخشید استاد متوجه نشدم یعنی هم مازن مندرج در اوستا همون مازندران (تبرستان) بوده و هم منظور از ورن همان مازندران بوده؟
    کولاییان ،
    اوستا به شانزده شهر اهورایی از جمله به ورن جهار گوش اشاره دارد . آیا در آنجا به مازن که شما نام می برید، به مثابه شهر، اشاره ای شده است ؟ به خاطر نمی آورم .

  9. سلام ـ از اینکه نام مکان های کهن مازندران را ریشه یابی می کنید بسیار سپاس گذارم ـ اگر می شود نام کُجور/ کجه/ کچه را که یکی از کوهستان های وسیع تبرستان است نیز ریشه یابی کنید و بگویید نام هایی چون رویان، نور، یوش نیز در سنسکریت معنا می شوند؟ آیا برای فهم نام های به ظاهر گنگی چون فیروزجاه و بِنافت باید به زبان پهلوی و اوستایی مراجعه کرد یا بیشتر متوجه سنسکریت کلاسیک بود؟ آیا واژگان نام برده ریخت سنسکریت دارند؟
    کولاییان
    بادرود، دوست عزیزم پژوهشی را که برگزیدم ریشه یابی نیست . رویکردی تاریخی و فرهنگی به گذشته ای است که مغفول مانده . بلی در این کار، گاهی اوقات واژه ها نیز به شهادت گرفته می شوند . مهمترین واژه ها و موثر ترین آن ها برای من ، اصطلاحات در کشاورزی، در دامداری سنتی و سکونت گاه های قدیمی در حوزه تجن بوده است . همیشه امیدوار بودم و هستم که زبان شناسان و کسانی که اهل تاریخ اند سرانجام پا به میدان بگذارند و با گذشته بیشتر آشنا شوند و دیگران را نیز آشنا بکنند . در پاسخ به سوال شما بله من واژه های رویان و نور و یوش را به واژه های سنسکریت بسیار نزدیک می بینم . اما طرح معنای این اسامی و اسامی دیگر مستلزم زحمت ، دقت و داشتن شناخت کافی از مناطقی است که این اماکن در دل آن ها جای گرفته اند. موفق باشید .

  10. با تشکر از زحمات فراوان شما ، مطالب و مقالات شما بسیار منطقیست و اصلا دلیل بعضی از مخالفت ها را نمی فهمم.
    بعضی آقایان طوری حرف می زنند که به نظر فقط می خواهند چیزی گفته باشند. بی صبرانه منتظر مطالب دیگر شما هستیم
    شِمِه گِرِ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *