تعداد بازدید : 116 بار

ریشه یابی نامواژه های دیلم و دیلمان

    دیلم ، دیلمان و دیلمی به ویژه واژه دیلم  همراه گیل ( گیل و دیلم ) در متون تاریخی و در نوشته ها،فراوان تکرار می شوند . با وجود همه این ها ، دیلمان امروز فقط شهر کوچکی در شمال ایران نزدیک سیاهکل ،  واقع در ناحیه ای مرتفع  است .

    ریشه نام دیلم و دیلمان به زمان های بسیار دور بر می گردد و به مازندران و گیلان  باستان میرسد . چنین بر می آید که یک ویژگی ، مردمان  دیلم را از آغاز با مردمان گیل متمایز  می ساخت .  خواهیم دید آن ویژگی ، نذر ی و شیوه به جای آوردن نذری، مطابق رسم و رسومی برآمده از آیین ، در قرون اولیه پیش از میلاد است.

  


 

 

دیلم ، دیلمان و دیلمی به ویژه واژه دیلم همراه گیل ( گیل و دیلم ) در متون تاریخی و در نوشته ها،فراوان تکرار می شوند . با وجود همه این ها ، دیلمان امروز فقط شهر کوچکی در شمال ایران نزدیک سیاهکل ،  واقع در ناحیه ای مرتفع  است  .

    ریشه نام دیلم و دیلمان به زمان های بسیار دور بر می گردد و به مازندران و گیلان  باستان میرسد . چنین بر می آید که یک ویژگی ، مردمان  دیلم را از آغاز با مردمان گیل متمایز می ساخت .  خواهیم دید آن ویژگی ، نذر ی و شیوه به جای آوردن نذری، مطابق رسم و رسومی برآمده از آیین ، در قرون اولیه پیش از میلاد است.

 

  

 

   قربانی کردن ها و نذرها،  رسمی مهم میان فرقه های مختلف ، در پایان دوره ودایی ( قرون قبل از میلاد ) میان مردم شمال شبه قاره هند  بود .

   بر اساس پژوهش های مابسیار محتمل است مردمان دیلم نیز در عهد باستان ، مهاجرانی  از شمال هند بوده به ناحیه جنگلی شمال ایران آمدند و می توان پذیرفت که  نذرهای این مردم  طبق سنت بعضی از مردمان هند متفاوت بامردم گیل ، با استفاده از کنجد بود و کنجد، دانه روغنی بسیار با اهمیت که از هزاره های قبل از میلاد تا به امروز ، کشت آن در هند جریان داشته است .( این دانه روغنی با ارزش ،  علاوه بر مصرف داخلی همیشه از اقلام صادراتی هند، به کشورهای دوردست بوده است .)

     در بخشی مهم از سرزمین تاریخی دیلمستان در شمال ایران کنجد می توانست کشت و کاری مطلوب باشد . همانگونه که کشت شالی در جلگه ، به دلیل شرائط مناسب ، مطلوب مردم موسوم به گیل بوده است .

موطن و سکونتگاه مردمان دیلم بسیار وسیع و بسیار فراختر از وسعت دیلمان امروز بوده است و ارتفاعات پایین تر از دیلمان را نیز شامل می شد .  این مناطق به عنوان مثال، ناحیه وسیع  رودبار را نیز در بر می گرفت که درون ناحیه رودبار ، امروز هم ، چندین هزار هکتار اراضی زیر کشت کنجد است .

            در  سنسکریت ؛ زبان باستانی مردم هند ، واژه ۱( tila) به معنای کنجد است و واژه    ۲( homa) به معنای تهیه نذری جهت افشاندن بر آتش مقدس  و دو واژه  ۳(tilahoma) و   ۴(   tilahomin)  به معنای نذری کنجد و شیوه ادای این نذری است .  پیداست که با جایگزینی حرف  ( د )۵  به جای (ت ) ۵  ، در طی زمان و تغییر مکان  از شمال هند به شمال ایران ،سرانجام این دو واژه در زبان مردم بدل به (دیلم  ) و (دیلمون)۶  شده اند۷ . جهت اطلاعات بیشتر از نگاه ما به مطلب ، به مقاله ” گیل ، گیلگ و گیلکی ” در کتاب  ” کشف مازندران باستان ” و نیز به مقدمه همان کتاب یا به دیگر آثار قلمی  نگارنده مراجعه فرمایید .

 

توضیح : تحریر واژه های سنسکریت با استفاده از فونتیک هاروارد  – کیوتو  است . 

پانویس :

۱-                                           tila m. Sesamum indicum (its blossom is compared to the nose Gi1t. x , 14 Sin6ha7s. ; cf. %{-puSpa}) , sesamum seed (much used in cookery..                            

۲-    homa    m. the act of making an oblation to the Devas or gods by casting clarified butter into the fire (see %{deva-yajJa} and IW. 245) , oblation with fire , burnt-offering , any oblation

۳-     tilahoma m. sesamum-oblation                                                                                                                                                   

۴-        tilahomin mfn. offering sesamum-oblations …,                                                                       

۵      با تغییر صوت  حرف (ت ) به ( د).  واژه  سنسکریت « bhrAtR براتر»  بدل  به « برادر» شده  است که کوتاه آن به مازندرانی واژه «برار»است .   همچنین واژه  سنسکریت « taru تار » یعنی درخت  ،در گیلان و مازنذران به واژه  « دار » بدل شده است .

 

۶-       ….   اغلب اشتباه تلفظ می‌کنند و اگر بروید از مردم محلی بپرسید درستش را می‌گویند: دیلمؤن dilemon من هرگز نشنیدم کسی بگوید دیلمان deylaman.-  ( به نقل از افشین پرتو در مصاحبه  نیما فرید مجتهدی  با او در گیله وا شماره  ۱۲۲ )

۷-       در tilahoma  حرف ( a  ) در انتهای واژه  چون بسیاری موارد  دیگر در تلفظ رعایت نمیشود . با تغییر صوت ( ت  ) به (  د ) می بینیم  تلفظ این واژه به « دیلم » بسیار نزدیک است. 

منابع :

 http://www.sanskrit-lexicon.uni-koeln.de/scans/MWScan/tamil/index.html

 

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

10 پاسخ

  1. با سلام. نکته جالب در رابطه با معنای دیلم این است که طایفه شیرج Şiraj یا شرج Şerej در تنکابن سکنی دارند و وصف این طایفه در کتاب شهریاران گمنام آمده است و در دیلمی بودن ایشان تردیدی نیست. اما معنای شیرج در لغت نامه دهخدا به معنای “روغن کنجد” آمده است و این برایم جالب بود. البته نمی دانم این یک تصادف است یا یک موضوع قابل تامل؟! با سپاس.

    1. با سلام و تشکر از توجه شما ، نکته با اهمیت در ارتباط با دیلمیان اقتصاد متکی به لبنیات و در نهایت روغن بود ، همانطور که اقتصاد گیل ها به تولید برنج متکی بوده است . siraj شاید با سنسکریت kSIrada یا kSIraja یا kSIradhi اولی به معنای دهنده شیر و دومی به معنای شیر منعقد شده ( مثل ماست ) و سومی به معنای شیر بسیار فراوان و زیاد ، مرتبط باشد . به احتمال زیاد روغن کشی از کنجد برای این مردم به شیوه روغن کشی از شیر (ماست ) بوده است . موفق باشید .

  2. سلام و سپاس
    در گیلان نام وازگان دیگری هم داریم ‌که به لم lam ختم می شوند مانند اسالم، تولم ، لالم ، کتالم ، و غیره . به نظر می آید جزئ دوم این واژه پسوند مکان باشد .

    1. با سلام ، از قضا برای چند نامی که متذکر شدید معانی مناسب و در عین حال غیر مرتبط با یکدیگر (به لحاظ جزء دوم ) قابل طرح است . در مورد واژه دیلم ، مطلب اینست که جزء اول واژه بنا بر بعضی ملاجظات روشن تاریخی راهنما بوده است و الا پایانی (لِم یا لَم ) مانند وضعیت موجود در زبان فارسی بیشمار بوده و چندان قابل استنتاج نیست .

  3. باعرض سلام در شهرستان سوادکوه ونزدیک روستای ارات بن روستایی به نام تیلم وجود دارد آیا اشتراکی بین این نام وکلمه دیلم وجود دارد؟
    آیا در مورد اسامی آبادی های سوادکوه تحقیق جدیدی صورت پذیرفته؟

    1. با سلام ، تیلم اگر تلفظ مورد نظر را داشته باشد به روغن به معنای عام آن نیز مرتبط است . شاید نام روستای مورد نظر شما در ارتباط با ابزار روغن کشی سنتی از ماست باشد، یعنی همان تِلِِم و یا تِِیلم . در مورد سوالی که پرسیده اید اگر وقت دارید به مطالب منتشر شده از سوی اینجانب مراجعه کنید .

  4. با سلامی دیگر. در لغت نامه دهخدا ذیل واژه کنجد آمده است که کنجد را به هندی “تل Tel” گویند. اما در این لغت نامه همچنین آمده است که “دیله” به معنی گندم وحشی است. در مناطق کوهستانی شمال ایران از جمله در سیاهکل، دیلمان، اشکور، ییلاقات تنکابن، الموت و بسیاری از ارتفاعات مازندران گندم کشت می شده و هنوز هم در بسیاری از مناطق کوهستانی گندم کشت می شود. به نظر شما استاد ارجمند، آیا می توان با صرف نظر نمودن از آن چه شما پیرامون “tila” و “homin ” فرموده اید، “دیلم” را به معنای مردمی دانست که زراعت اصلی آنان در کوهستان گندم بوده است و این نامگذاری در برابر “گیل” به معنی مردمانی که زراعت اصلی آنان برنج بوده است، صورت گرفته باشد؟ باسپاس.

    1. با سلام ، دوست عزیزم اصطلاح TEL و TEEL هر دو به معنای کنجد در زبان هندی است و به سنسکریت نیست و شما متوجه تفاوت این دو زبان هستید . ” دیله “به معنای گندم وحشی ( که با گندم متفاوت است ) به کدام زبان است ؟به نظر واژه ای سنسکریت نمی آید . چنانچه به اصالت زبانی و قومی مردم دیلم آنطور که ما تصور نموده ایم واقف هستید نتیجه گیریتان شاید شما را راضی نکند . به خصوص آنکه جزء دوم یعنی homa را هنوز واژه یی سنسکریت می دانید . به هر صورت داشتن قطعیت نظر در این زمینه ها دشوار است .موفق باشید .

  5. با سلامی دیگر و صد البته مزین به تحسین به پیشگاه استاد ارجمند. این مطلب را خواندم وبسیار حیرت زده شدم. همچنین باید عرض کنم که در منطقه تنکابن به برنج دیلمی می گویند: “دیلمی دانه Dilemi dāne”. ولادیمیر مینورسکی نیز تاکید کرده است که واژه “دیلم Daylam” اشتباه بوده و صورت صحیح آن “دیلم Dilem” می باشد. ایشان بر این باورند که واژه “دیلم Dilem” در زبان عربی به شکل “دیلم Daylam” تغییر پیدا کرده است. با سپاس.

  6. در لفظ مردم اشکور و مناطق اتباعش در جلگه دیلمان(dileman) گفته میشه و اینکه آیین مهر در دیلم رواج داشته ،مهرابه هایی در دیلمان و اشکور موجوده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *