تعداد بازدید : 307 بار

شباهت نژادی(ژنتیک) مردم جنوب قفقاز با مردم گیلان و مازندران !

گزارشی از سوی پژوهشگران دپارتمان ژنتیک انستیتو ماکس پلانک آلمان با برخورداری ازهمکاری دو پژوهشگر ایرانی ، در سوم آوریل ۲۰۰۶  ، منتشرگردید۱. در این مقاله ،اطلاعات ژنتیک مردم مازندران وگیلان ، با دیگر مردمان ایران ، مثل ساکنین تهران مقایسه شد .  در عین حال این اطلاعات با داده های ژنتیکی مردمان جنوب قفقاز(مردمان ارمنستان و گرجستان و جمهوری آذربایجان)هم مقایسه گردید . معلوم شد به لحاظ شاخص ژنتیکی  mtDNA  ،یعنی شاخصی که انحصاراً از طریق مادر به فرزند می رسد، مردم مازندران و گیلان با ایرانیان درون حوزه جغرافیایی خود شباهتی نزدیک دارند . ولی برخلاف انتظار ،به لحاظ کروموزوم  وای.( Y chromosome) که انحصاراً از طریق  پدر به فرزندان ذکور می رسد، همان مردم ، یعنی مردم گیلان و مازندران شباهتی نزدیک به مردم جنوب قفقاز دارند . همان پژوهشگران، در نتایج تحقیقات خود براین ادعا صحه می گذارند ، که اجداد مازندرانیان و گیلانیان مردمانی مهاجر از جنوب قفقازند۳ .       شباهت های ژنتیک اعلام شده از سوی پژوهشگران در مورد مردم جنوب قفقاز، با مردمان گیلانی و مازندرانی را، می توان پذیرفت ، ولی روشن نیست آن ها بر اساس کدام اطلاعات، مهاجرت را لزوماً از جنوب قفقاز به سوی مازندران و گیلان تصور کرده اند ۴. آیا نمی توان  حدس زد که بر خلاف تصور آن ها ، مهاجرت از مازندران و گیلان به جنوب قفقاز صورت گرفته است؟ به وِیژه آن که یافته های نگارنده۵ در زمینه تاریخ شفاهی مردم مازندران ، همین را تایید می کند . یافته ها حاکی است که درعصرسلطه یونانیان بر ایران، اجداد آریایی مردم مازندران از شمال هند به مازندران کوچیدند و چنین بر میآید که ادامه مهاجرت از مازندران و گیلان به جنوب قفقاز صورت گرفته است . البته ما دراین نوشتار به نزدیکی نژادی مردم شمال هند با مردم اروپا و قفقاز اشاره خواهیم داشت.  پیش ازآن که به بحث ادامه دهیم،  برگردان خلاصه مقاله ، که از سوی موسسه ماکس پلانک در مجله کارنت بیولوژی Current Biology))، چهارم آوریل ۲۰۰۶ منتشر گردید را، در اینجا مرور می کنیم :

–     (( گیلانیان و مازندرانیان  مردمان ساکن در سواحل جنوبی دریای مازندرانند . آن ها به زبان گیلکی و مازندرانی تکلم می کنند .گفته می شود که زبان این مردم  به مجموعه زبان های ایرانی متعلق است و در یک تقسیم بندی به شاخه شمال غربی  این مجموعه تعلق دارد . نیز گفته می شود که اجداد مردم گیلان و مازندران ، مهاجرینی از ناحیه قفقاز بوده اند که جایگزین ساکنان قبل از خود شده اند و  نشانه هایی وجود دارد که از حیث علائم زبانی این  سناریو را تایید می کند . به این معنی که گیلکی و مازندرانی ، و نه دیگر زبان های ایرانی ، به وضوح دارای نشانه هایی مشترک با زبان های قفقازی اند . در این  تحقیق وضعیت ام. تی . دی . ان . ای mtDNA  و  تغییرات کروموزوم وای. Y chromosome متعلق به گیلانیان و مازندرانیان مورد بر رسی قرارگرفت. در بر رسی مشاهده  گردید که بر مبنای شاخص ام. تی . دی . ان . ای mtDNA HV1  ،  گیلانیان و مازندرانیان به مردمان حوزه جغرافیایی و زبانی  خود ، یعنی دیگر اقوام ایرانی شباهتی نزدیک دارند. اما بر خلاف انتظار، بر مبنای کروموزوم وای.  Y chromosome نزدیک ترین شباهت گیلانیان و مازندرانیان متعلق به  مردمان قفقاز جنوبی است . برای توضیح این اختلاف باید گفت که منشا قفقازی مهاجرین آمده به مازندران و گیلان و نیز به دنبال آن ازدواج مردان مهاجر، با زنان متعلق به قبائل اطراف (ایرانی ها)، منجر به شکل گیری این وضعیت شده است . به عبارتی دیگر امکان دارد که ورود زنان، و نه مردان، یعنی ماندن پسران نزد خانواده (patrilocality ) ، مسبب این وضع  شده است . با در نظر داشتن این مطلب که هم  ِام. تِی . ِدی . ِان . ِای mtDNA و هم زبان Language به توسط مادر انتقال می یابد ، با ورود زنان متعلق به طوایف ایرانی از طریق ازدواج ، شاخص ژنتیکی ِام. تِی . دِی . ِان . ِای mtDNA و زبان مردم آمده از قفقاز ، به گونه یی ملازم با یکدیگر تغییر یافته اند . بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش ، معلوم می شود که موضوع تغییر  ِام. ِتی . ِدی . ِان . ِای mtDNA و ملازمت آن با  تغییر زبان ، موضوع با اهمیتی است که بیشتر از پیش باید به آن توجه شود . ))

مقاله ای دیگر در سال ۲۰۰۳  (سه سال قبل از انتشار مقاله  پیشین) به توسط همان تیم پژوهشی منتشر گردید۳ ، در بدو امر آن ها متوجه نزدیکی چشمگیر ژنتیکی مردم ارمنی با مردم جمهوری آذربایجان می شوند و این بر خلاف انتظارشان بود ،چراکه مردم ارمنستان زبانشان ارمنی است و یکی از زبان های هند و اروپایی است و مردم آذربایجان  زبانشان ترکی است  و این یک زبان آلتایی است . پژوهشگران سپس به نزدیکی نژادی مردم جنوب قفقاز با اروپاییان توجه می  کنند و در ادامه تحقیقات هم ،آن ها به  نزدیکی چشمگیر ژنتیک مردم جنوب قفقاز با مردم غرب آسیا ، به ویژه اقوام ایرانی پی می برند .
مشاهده می شود با نگاه وسیعتر از لحاظ جغرافیایی، نتایج کار هم متفاوت می شود . مقاله ای که برگردان خلاصه آن را  پیش تر آورده ایم ، در واقع محصول نگاه وسیع  پژوهشگران ژنتیک موسسه ماکس پلانک آلمان، به اقوام ساکن در منطقه است . نگارنده بعید نمی داند که آن ها با نگاه وسیع تر ، در آینده به نتایج بازهم متفاوت و یاکامل تری دست پیدا کنند .

همانطورکه گفته آمد، احتمالی که درمقاله اخیرنادیده گرفته شد، مهاجرت تاریخی یک قوم پیشرفته در امرکشاورزی، ابتدا به مازندران و گیلان است و سپس به نواحی جنوبی کوه های قفقاز که احتمالاً  گسترش تدریجی حضور آن ها در منطقه ، از سمت شرق به غرب بوده است . بر اساس یافته های نگارنده۵، این مردم آریایی از میان مردم شمال هند و از دامنه های جنوب هیمالیا و از حوزه رود گنگ، یعنی از پرجمعیت ترین ناحیه جهان۶آن روز آمده اند . آن ها در سده های واپسین قبل از میلاد به مازندران و طبرستان و احتمالاً به مناطقی واقع در غرب مازندران مهاجرت نمودند. مهاجرت آن ها قریب یک هزار سال پس از مهاجرت معروف آریاییان از شمال دریای مازندران وآمدن آن ها به ایران و هند روی داده است .  یعنی همزمان با دوران تسلط سلوکیان بر ایران و آغاز کار اشکانیان و شاید تا مدت ها نیز ادامه داشته است.

از قرائن پیدا است که با سلطه یونانیان بر ایران، مردمانی از اقوام مختلف در مناطق مختلف ایران جا به جا شدند و نوعی ایالت های فدرالی که بعد ها ملوک الطوایفی نام گرفت تاسیس  گردید . این از روش های مشخص کشورداری یونانیان ، در متصرفات ایرانی شان بود که بعد ها در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت . آن ها طی دو یا سه قرن دولت شهر های زیادی که ساکنان آن عمدتاً مهاجرین کشاورز یونانی بودند ، در فلات ایران بنیاد گذاشتند . بسیار محتمل است که آن ها جهت برخورداری از فنون کشاورزی و دامداری و آبیاری پیشرفته که مردم شمال هـنـد صاحب آن بوده اند و نیز استفاده از مهارت بازرگانان آن دیار دست به کار شدند و اقلیم سواحل جنوبی دریای مازندران و دامنه های کوهستانی مشرف به  آنجا را به این کار اختصاص می دهند . آن ها از همان ابتدا از روابط صمیمانه و خویشاوندی نزدیک سلوکوس فاتح ، بزرگترین سردار اسکندر که فرمانروای وقت ایران شد، با امپراطور هــنــد ، بهره فراوان می برند .

اقلیم سواحل جنوبی دریای مازندران و دامنه های کوهستانی مشرف به آن جا ،اگر چه به نسبت کوچک، ولی دارای شباهت زیاد به اقلیم اطراف گنگ و ایالت بزرگ اتار پرادش و دامنه های هیمالیا در شمال هند است. شاید از این رو،  یونانیان ازاسکان دهقانان و بازرگانان با مهارت هندو در صفحات شمالی ایران استقبال و از آن پشتیبانی  می کنند و برای کسب رضایت آنان نیز ،سنت های اجتماعی هندوان را در محدوده موطن جدید آنان محترم می شمارند و اقوام تـُنُک جمعیت و عقب مانده بومی(مانند مارد ها ) را وادار به خروج از منطقه می کنند . واقعیت هایی که نگارنده در نوشته های منتشر شده به آن پرداخته است ، در حقیقت بازگو کننده  همین رویداد تاریخی است۴ .

از سویی دیگر همانطور که پیش تر متذکر شده ایم گزارش دانشمندان و پژوهشگران ژنتیک در موسسات مختلف علمی درکشور هـنـد  نشان می دهد که مردمان  شمال هـنـد دارای شباهت نزدیک ژنتیک با مردم اروپایی اند. در یکی از این گزارشات۸ فاصله ژنتیکی کاست های برتر مردم اتارپرادش یعنی بخش مرکزی شمال هند ، نسبت به  نژاد قفقازی۹ یا اروپایی با رقم          ۰.۰۱۱۹ =   st f   بیان شده است . این رقم حاکی از شباهت نزدیک ژنتیکی است . در متن گزارشی که از سوی موسسه ماکس پلانک منتشر گردید۱ فاصله  ژنتیک مردم قفقاز جنوبی با مردم اروپای غربی هم با رقم  ۰.۰۱۹=st   fبیان شده است. این رقم نیز مشابه رقم قبلی ،  معرف  قرابت ژنتیک مردم متعلق به قفقازجنوبی با  نژاد اروپایی است .
موضوعات زیرنکاتی است که  مهاجرت در گذشته را، از دامنه های جنوب هیمالیا و اطراف رود گنگ به منطقه ، بسیار محتمل نشان می دهد :

– ۱   واژه ها واصطلاحات مشترک فراوان ،خاصه بین زبان مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ، به همراه شواهدی دیگر در ارتباط با تاریخ شفاهی مردم مازندران، موجود است . آن هااطلاعات مهمی را شامل می شوند .  بر مبنای همین اطلاعات
نگارنده مطالبی را در قالب کتاب و مقالاتی متعدد مطرح نموده است۵ .

-۲     رسومات کشاورزی ، رسم و سنت پرورش گاو مازندرانی  در منطقه  ،که هنوز به چشم می خورد، از جمله نکات مهم است . مطابقت گاو مازندرانی با گاو سنتی پون ور( ponwar ) در شمال هند ( در منطقه اتارپرادش ناحیه پیلی بیت) و رواج اصطلاحات مشترک از قبیل نام بعضی درختان وبعضی محصولات مهم کشاورزی مانند مرکبات و نیشکر در مازندران و شمال هند، شواهدی مهم را برای معرفی ریشه های تاریخی و فرهنگی مردم منطقه مازندران و گیلان در اختیارمان می گذارد . گزارشی به قلم نگارنده راجع به گاو پون ور و مطابقت آن با گاو مازندرانی، جهت درج در گیلان نامه شماره ۷ منظور شده است۱۰ .

– ۳    منطقه فرشوادگر۱۱ شامل طبرستان و مازندران و گیلان و آذربایجان ( بخش مهمی از قفقاز جنوبی) و ری و قومش بوده است . فرشوادگر در تاریخ ایران و در دوران اشکانیان و ساسانیان حائز اهمیت است .تاریخ جنوب قفقاز و به طور اخص شرح تاریخ ارمنستان باستان و نفوذ چشمگیر زبان پهلوی در زبان ارمنی از جمله مطالبی است که در توجیه نزدیکی نژادی و فرهنگی مازندرانیان و گیلانیان با مردم جنوب قفقاز،می تواند سودمند باشد . می دانیم منطقه تاریخی فرشوادگر یا پتشخوارگر پس از ظهور اشکانیان و تا قرن ها پس از سقوط آنها به مثابه یک واحد ایالتی ، مستقل و یا خود مختار ،حضور جدی در تاریخ امپراطوری ایران قبل از اسلام داشته است. باید یادآور شد که زمانی طولانی، طبرستان پاره اصلی فرشوادگر بوده است .
پایان

پانویس:
۱-Concomitant Replacement of Language and mtDNA in South Caspian Populations of Iran
Ivan Nasidze1,  ,  , Dominique Quinque1, Manijeh Rahmani2, Seyed Ali Alemohamad3 and Mark Stoneking1
۱Department of Evolutionary Genetics, Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology, Deutscher Platz 6, D-04103 Leipzig, Germany
۲Department of Molecular Genetics, Cardiovascular Research Center, Imam Hospital, Tehran University of Medical Sciences, Tehran 14469-74516, Iran
۳Department of Human Genetics, School of Public Health, Tehran University of Medical Sciences, Tehran 14469-74516, Iran
۲- mitochondrial DNA
۳-۲۰۰۳: Nasidze Ivan; Sarkisian Tamara; Kerimov Azer; Stoneking Mark
Testing hypotheses of language replacement in the Caucasus: evidence from the Y-chromosome. Human genetics ۲۰۰۳
۴- نقل قول از پژوهشگری ایرانی در این زمینه حاکی است :   ….مجموعه جهش های میتوکندری اقوام ما مشابه اقوام اروپای شرقی و غربی است. این تحقیقات ثابت کرده اند که مهاجرت از ایران و از شمال ایران به طرف اروپا صورت گرفته است.( دکتر مسعود هوشمند سرپرست آزمایشگاه ژنتیک پزشکی پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری در نهمین کنگره ژنتیک ایران       ( روزنامه شرق شماره ۷۷۶)
۵-نوشته های نگارنده در اطراف موضوع، شامل موارد زیر بوده است :
–    ساری و آغاز تمدن برنج – درویش علی کولاییان – نشر شلفین ۱۳۸۵
–    مازندرانی و سنسکریت کلاسیک (روایت واژه ها ) – نشرچشمه ۱۳۸۷
–    کوه اسپروز کجا ست ؟ مجله گیله وا شماره ۱۰۲
–    – ساری و آغاز تمدن برنج در گیلان و مازندران – گیلان نامه شماره ۵
–    کلیله و دمنه از کجا آمده است ؟ ماهنامه حافظ شماره ۶
–    مقالات متعدد درسایت اینتر نتیwww.kulaian .com
۶- آغاز مهاجرت می تواند همزمان با آغاز یک قحطی بزرگ  باشد که در هند اتفاق افتاد و در آن عده زیادی از مردم تلف شدند . مشهور است که امپراطور وقت هند چاندرا گوپتا که دختراولین امپراطور سلوکی در ایران یکی از همسرانش بود، در غم مردمی که از گرسنگی تلف می شدند روزه مرگ گرفت و از دنیا رفت . تخمین زده می شود که جمعیت هند با تمرکزی فوق العاده در اطراف گنگ و در شمال هند ، در آن زمان بیش از پنجاه ملیون نفر، یعنی به تخمین معادل یک سوم جمعیت جهان در آن روزگار بوده است . حال آن که، درتمامی محدوده ایران امروز،یعنی وسعتی که امروز در آن زندگی می کنیم ، در آن روزگار، به تخمین فقط یک تا دوملیون نفر زندگی می کردند .
۷-. پنج قرن دموکراسی در ایران باستان  – همایون صنعتی زاده (کرمان) . (( توضیح : نسخه یی از این نوشته که به دوران سلوکیان و اشکانیان اشاره دارد ، در شکل  یک گزارش (مقاله) ودر ۱۳صفحه از سوی  دکتر منوچهر ستوده در اختیار نگارنده قرار گرفت .))
۸-Genetic affinities between endogamous and inbreeding populations of Uttar Pradesh
Faisal Khan,1 Atul Kumar Pandey,1 Manorma Tripathi,1 Sudha Talwar,1 Prakash S Bisen,2 Minal Borkar,1 and Suraksha Agrawal 1
۱Department of Medical Genetics, Sanjay Gandhi Post Graduate Institute of Medical Sciences, Raebareli Road,
Lucknow (UP) 226014 India
۹-  دراین جا اصطلاح نژاد قفقازی به معنای رایج خود آمده است ، یعنی یکی از سه شاخه مهم نژاد انسان که گاهی به آن نژاد اروپایی و گاهی هم نژاد سفید اطلاق می شود .

۱۰- انتشار این شماره از گیلان نامه ، ظاهراً با تاخیرغیرعادی روبرو شده است .

۱۱- سید ظهیرالدین در تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ،چندین بار این کلمه را ذکر کرده و در شرح طبرستان آورده است که (طبرستان داخل فرشوادگر است و فرشوادگر آذربایجان و گیلان و طبرستان و ری و قومیس میباشد. ) (لغت نامه دهخدا)                                                                     دی ماه ۱۳۸۸- ساری

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

28 پاسخ

  1. من توی یه سایت خوندم dna نوع yپدری همه ایرانی ها(شمال و جنوب) Ra و شبیه روس ها بودند در قفقاز هم تنها ارمنی ها شبیه ایرانی ها بودند که yپدرانشون از نوع Rbبود ولی مثلا گرجی ها yپدرشون Gبود و ترکیه ای هاdna نوع yپدری j2 داشتند از این نظر ایرانی ها به پشتون های افغان هم شبیه هستند و همچنین به مردم شمال هند

  2. امیر : پنجشنبه , ۱۳۹۸/۰۳/۱۶
    آقا مازنی زبان ها یا همون تپوری زبان ها بی غیرت شدن واقعا میگویم الان من مازندران فقط لهجه بعضی گویش دارن بازبان صجبت نمیکنن حتی پیرمرد ها کسی هم حاظر نیست این زبان را پیشرفت یا کامل کنه .در زبان مازنی بخوانده نمی شود ب یا د میشود یا بیشتر و .مثال .شب شو .آب .و . بزرگ .گت . می بری .وینی .دلبر قلطه .دیلور کسی که دل آدم را می بره . قورباقه .وگ. برگ .گلام . برف .ورف. بشقاب .دوری. نردبان .کاتی. رودخانه در بابل .واول او . دهستانی در واول .گتاب.گتو. و و و ب خوانده نمیشود و آنان کی می خوانند چون زبان در حال نابودی است. و نابود شده است. گریه باید . ورمه . باید .ونه. گربه . وامشه .یا کته. بالا .جور .پاین ونه جر . عمق جول یا ژول . برادر .ورار .باد .وا . خوب .خار . و یا .سیا سیو . دریا .دیریو .دنیا .دنیو . و و بیایم مازندرانی باشید نه که قوم خود را بفروشید من خودم اصیل تپوری .مازنی از بابل هستم .راستی سلام یا دورود می شه اسکت

    1. با سلام ، امیر عزیز ، نکات مورد نظر شما اگر به درستی ثبت و ضبط شود به تاریخمان روشنی می اندازد و بسیار سودمند است ، ولی فراموش نکنید همه این ها برای رفتن و برگشتن به گذشته نیست . همه چیز در تغییر است و پذیرفتن تغییر اگر خردمندانه باشد خالی از اشکال است . موفق باشید .

  3. با درود خدمت شما،چندی است که معنی سپاسی کلام یا ساسی کلوم که طائفه ای بزرگ که در چند سالی اخیر که قبلا جزو آمل بوده،اکنون جزو بابل به حساب می آید،پیشتر آن را یک بخش مهم از آمل به حساب می آوردند،تاریخ آن هم از زمان سادات مرعشی بیشتر در کتب تاریخی ثبت شده است،متاسفانه معنی آن را نمیدانیم!ساسی کلوم یا ساسی کلام یا سپاسی کلام یا کلمر ساسی چیست؟!میدانم این موضوع در اینجا کمی سخت به نظر میرسد،تشکر میکنیم به عنوان فرد آگاه ما را یاری رسانید

    1. با درود به شما ، خوشحالم که به آسانی تسلیم ریشه یابی های عامیانه نشدید . بله این واژه ها ی کهن به احتمال فراوان بازمانده از زبان کهن ما هستند و تعبیرشان به زبان های فارسی و عربی و ترکی و ….دور از احتیاط است . اینکونه واژه به زبان کهن ما بیشتر نزدیکند و می دانید به اعتقاد من زبان کهن ما یعنی زبان مازندرانی قرابت مستقیم باسنسکریت کلاسیک دارد . در سنسکریت کلاسیک واژه های متعدد با « ساسی » و یا با «ساسه » آغاز می شوند . مثل این ها :

      sAsi mfn. having a sword , armed with a sword MW

      sAsihasta (R.) mfn. sword in hand
      sasImaka mfn. with the limit or boundary Pa1n2. 1-1 , 7 , Vartt. 8 Pat
      sasIman mfn. having the same boundary , conterminous , near L
      sAsipANi (S3is3.) and mfn. sword in hand
      sASIrAjan m. pl. N. of partic. kings Pan5cad
      این ها از فرهنگ مونیر ویلیامز ند که واژه های سنسکریت را معنای انگلیسی می کند . فقط در مورد اولین واژه باید بگویم معنای امروزین آن «شمشیر بند »است و دومین واژه به معنای « شمشیر در دست » است . بقیه نیز معنای واضحی دارند . در مورد جزء دوم واژه مورد نظر شما ، می شود مطالبی گفت اما به خاطر داشته باش دسترسی به معنای دقیق اصطلاحات نظیر آن چه که شما خواسته اید گاهی مستلزم دقت بیشتر کار بیشتر و تحقیقات میدانی است . موفق باشید

  4. سلام جناب کولاییان.ابتدا عذر میخوام از محضرتون چون شاید نظرم خیلی اماتوری و سطحی باشه و باعث پایین آمدن کلاس این برگه بشه ولی جسارت میکنم و مپیرسم.۱-میتوان گفت مازنی ها وگیلانی ها (خصوصا گیلانی ها)بازمانده های قوم کاسپی هستن؟تا جایی که خواندم متوجه شدم چهره های سفید و هیکلهای درشت و مردم به نسبت آرامی بوده اند که ظاهرا به گیلک ها خیلی نزدیکن.۲-ی موردی که از گفتنش شرمندم ولی بعضا بیان میشه اینکه گفته میشه چهره شمالی ها به خاطر اینه که روسها و…به خانمهای شمالی…کرده اند خصوصا انزلی ها و به همین خاطر چشم های روشن وسفید و …دارند؟۳-در متن به نظر میرسه که نزدیکی ژنتیکی گیلانی ها به جمهوری اذربایجان و گرجی ها و…در نظر گرفته شده.بنظر حضرتعالی این نزدیکی باعث نزدیکی گیلانی ها به آذری های خودمون نمیتونه باشه از لحاظ اینکه بین قفقاز جنوبی وگیلان هست.؟چندتا سوال آماتوری دیگه هم دارم اگرازین پیامم ناراحت نشدید اون ها رو هم میپرسم.سپاس بیکران

    1. ا سلام ، متاسفانه طرز نگاهتان به موضوع همشکلی ها و شباهت ها میان مردم به دوران کهنه باز می گردد (به قبل از گسترش علم ژنتیک ) . درک و فهم این مقوله در گرو وروذ به دانش مدرن یعنی فهم درست از ژن و مقوله مربوط به مولکول DNA است . از ده ها هزار ژن متعلق به یک فرد ،فقط معدودی ممکنست به رنگ پوست و یا چشم و یا رنگ مو تعلق پیدا کند . داشتن فرزندی سیاهپوست از زن و مردی سفید پوست را مثال می زنم که رویدادی ممکن الوقوع است . نکته ای را یاد آور می شوم و آن نگاه آماری صحیح به موضوعات مورد اشاره است . آیا برداشت های خود را بر اساس مشاهدات علمی و آماری و در زمینه تحقیقات مورفولوژیک می دانید و یا تجارب شخصی و مشاهدات محدود خود را پایه استنتاجات خودمی کنید ؟. توصیه من به جنابعالی مطالعات بیشتر در زمینه علم مدرن ژنتیک است. موفق باشید .

  5. به نظر من زندگی کردن چندین قرن در یک شرایط اب هوایی تعیین کننده نژاد میتونه باشه والا ریشه همه ما میرسه به حضرت ادم قیافه مردم شمال با هندیهایه تیره پوست فرق داره و همینطور با قیافه مردم قفقاز که سفید و بورتر از مردم مازنداران هستند و این شرایط اب و هوایی هست .
    کولاییان ، با سلام نظر شما محترم ، اما عالمان در رشته ژنتیک با نظر شما موافق نیستند ، مثلاً اروپایی های ساکن آمریکای شمالی و جنوبی در چندین قرن چه اندازه دستخوش تغییر شده اند ؟ علاقمندی شما به علم ژنتیک اگر واقعی باشد بایستی شما را به سمت مطالعات بیشتر در این زمینه هدایت کند .

    1. با سلام نظر شما محترم ، اما عالمان در رشته ژنتیک با نظر شما موافق نیستند ، مثلاً اروپایی های ساکن آمریکای شمالی و جنوبی در چندین قرن چه اندازه دستخوش تغییر شده اند ؟ علاقمندی شما به علم ژنتیک اگر واقعی باشد بایستی شما را به سمت مطالعات بیشتر در این زمینه هدایت کند

  6. تک‌لاد (هاپلوگروپ) نژاد آریایی، R1 هستش، نه فقط R1a1
    R1b که تک‌لاد عمدهٔ نژادهای سلتیکه و در ایرلند و حتی بریتانیا با بسامد بسیار بالایی مشاهده میشه هم متعلق به نژاد آریاییه
    فکر کنم R1b تو ایران بیشتر دیده میشه تا R1a1
    ضمنا G هم نباید فراموش بشه…در گرجستان به شدت زیاده. همچنین در برخی نقاط نوار شمالی ایران.

  7. در گیلان و مازندران هاپلوگروپهای متنوعی دیده شده و فقط اونی که بیشتر هست رو میگن.پس بقیه هاپلوگروپها چیه؟ مثلا این موی وز که در بین مردم شمال فراوانه از کجا اومده؟! یا بخش زیادی از مردم شمال بخصوص در مازندران پوست تیره دارند که در قفقاز چنین نیست .این ژنهای مناطق گرمسیری از کجا اومده؟! من خیلی به این تحقیقات ژنتیکی اعتماد ندارم!

    1. با سلام ، توجه داشته باشید از همان ابتدا به قول شما گروپ های گوناگون از مردم که فرهنگ آریایی شاخصه آنان بود و نه لزوماً نژاد آزیایی ، به شمال ایران آمدند . مردمانی با مو های وز و یا بور و یا سیاه ، چهره ها به رنگ روشن و یا تبره و یا سیاه در میانشان . بعد ها و طی ده ها قرن ، مردمانی هم از دیگر اقوام ایرانی و یا از بیرون از ایران به جمعشان پیوسته اند و با هم آمیخته شدند ، از تنوعی که هست نباید متعجب شوید . چیزی که تا حدی دست نخورده باقی ماند و فقط تا حدی امروز نیز شمایل گذشته را دارد انتظار داریم که همان فرهنگ مردم باشد.

  8. سلام
    خسته نباشید
    ببخشید پس اینکه گفته میشه مردم مازندران تپور و… بودن چیه؟(در منابع مختلفی از جمله ویکی پدیا اومده!)
    و نظر شما در مورد بومی های ایرانی قبل از آریایی ها چیه؟از جمله بومی های گیلان و مازندران امروز و قوم عیلامی و …؟

    1. با درود ، همان منابع که شما نامش را برده اید اشاره می کنند که در قرون اولیه قبل از میلاد ؛ مقارن با اخراج آمارد ها که ساکن بخش میانی تبرستان بوده اند ، مردم موسوم به تپور در بخش شرقی تبرستان ؛توسط اشکانیان اسکان داده می شوند . همچنین میدانیم که آمارد ها (قوم ساکن در غرب رود تجن ) توسط پادشاه اشکانی ؛اشک پنجم فرهاد اول طی جنگی سخت که سه سال طول کشید بعد ها از منطقه و به سمت غرب به بیرون رانده شدند . بر اساس یافته های ما ؛ اسکان مردمان مهاجر آمده از شمال هند ، جایگزینی مردم آمارد بوده است که از این زمان به بعد و در منطقه تبرستان ادامه داشته است .
      ساکنان اولیه در فلات ایران و مهاجرت اقوام به این فلات و وقایع قبل از اشکانیان و سلوکیان و یا قبل از هخامنشیان اصولاً موضوع اصلی بررسی های ما نبوده است .

  9. با درود فراوان و سپاس از زحمات شما من اخرش متوجه نشدم اریایی ها از شمال هند و هیمالیا وارد گیلان و مازندران شدند یا اینکه از قبل یعنی حدود ١٠٠٠سال پیش از امدن از هند در ایران هم بودند مقاله واضح نیست به اعتقاد شما اریایی ها در أصل از کجا به ایران امدند؟ و اینکه مردم گیلان و مازندران وقفقاز و شمال هند به عقیده شما از یک نژاد هستند که اون به احتمال قوی اریایی هست؟ من واقعا دوست دارم بدونم اگر میشه به من. جواب دقیق بدین ممنون البته زبان هندی به زبان فارسی بخصوص مازندرانی نزدیک هست با سپاس فراوان از شما

    1. با درود ، توصیه می کنم مقدمه مقاله “پاسخ به یادداشت یک همولایتی ” و نیز مقاله کوتاه “مهاجرت وسیع از شمال هند به صفحات شمالی ایران ” به قلم اینجانب درهمین سایت را مرور نمایید. با جستجو در گوگل نیز آن ها را پیدا می کنید .موفق باشید .

  10. اولا که مارکر نژادی مردم گیلان و مازندران و قفقاز j2 است یعنی این هاپلوگروپ فراگیرترین گروه نژادی در بین مردم این مناطق است در حالی که مارکر آریایی ها r1a1 هست که زمین تا آسمون با گروه نژادی قفقازی ها فرق داره . اکثر ایرانیان در شمال و غرب و مرکز ایران از لحاظ نژادی به آریایی ها مرتبط نیستند و نوادگان بومیان پیش از آریایی هستند . دوما دریای کاسپین ، نه دریای مازندران ! مازندران نام یک استان است باز می نوشتید دریای گیلان قابل درک بود چون گیل ها خودشان رو بازمانده کاسپی ها می دانند ……….!

    1. جناب بومی عزیز ، آنچه که در نوشته من آمده، نقل پژوهش یک موسسه علمی معتبر اروپایی است که چند نفر از دانشگاه تهران نیز باهمان موسسه همکاری نموده اند . آن چه که برای اینجانب اهمیت داشت، مسیر درست یک مهاجرت تاریخی است ، که با تفسیر و نتایج جنبی اعلام شده از سوی موسسه مزبور مطابقت نمی کند. البته با ادای احترام به همه آن پژوهشگران ، حال به شما توصیه می کنم اگر شاهد تلاشی علمی از سوی کس و یا کسانی بوده اید یا آن که خود کاری در این زمینه و در مخالفت با پژوهش مورد اشاره و یا به نوعی مربوط به آن فراهم نموده اید ، زحمت بکشید آن مطالب را مستند و با ذکر منبع و البته نه با آن تیپ اشارات که اینجا نموده اید !! به مخاطب خود نشان دهید تا او با مطالب با ارزشی که می دانید آشنا شود. ضمناً نام دریای مازندران را در مطابقت با آن چه که در استان ما مرسوم بوده است آورده ام و نظر خاصی نداشته ام ، اگر مطابق سلیقه شما و خوشایند شما نیست به بزرگواریتان ببخشید!

  11. سلام بر جناب کولاییان. پرسشی که شما مطرح کردید ذهن مرا به خود مشغول کرد. یادم افتاد زمانی که فصل دیلمیان از کتاب شهریاران گمنام کسروی را می خواندم، چیزی که برایم جالب توجه بود، پر تعداد بودن دیلمیان در باکو و شروان و اران و آذربایجان بود. با خود اندیشیدم که چه بسا بسیاری از آذریان کنونی رگی دیلمی هم داشته باشند. درست می فرمایید شاید مهاجرت از گیلان و دیلمان و طبرستان به سمت ارمنستان و اران و آذربایجان صورت گرفته است. این را نباید از نظر دور داشت. پاینده باشید

  12. سلام خدمت محقق ارجمند جناب کولاییان عزیز، من حدود ۶ سال پیش از شهرم ساری و از کشورم خارج شدم و از طریق فیس بوک با دوستان و فامیل و بستگان ارتباط داشتم و یواش یواش به فکر پیدا کردن دوستان قدیمی افتادم و خلاصه و نتیجه این که اولین گروه و پیج به نام Sari & Saraviha رو در فیس بوک تاسیس کردم، هدف ابتدایی ام تنها جمع آوری دوستان بود و سپس شروع کردم به عکس از ساری و مازندران گذاشتن و یواش یواش ترانه های ساروی و مازندرانی رو تو گروه گذاشتم و رفته رفته به جمعیت اضافه شد ولی بلاخره گروه رو هدف دار و چهت دار کردم و شروع به نگارش کردم، در بعضی از نوشته هام از بعضی نوشته های شما به عنوان مرجع استفاده کردم و در بعضی دیگر از شما الهام گرفتم، مثلا وقتی دیدم نام چند روستا رو بر گرفته از زبان سنسکریت برگردان کردید، من از این موضوع ایده گرفتم و نام پانصد روستا رو با بهره گیری از زبان تبری، پهلوی، اوستا و سنسکریت ترجمه کردم و طی مقاله ای منتشر کردم و دیگر اینکه فرهنگ نامهای اصیل تبری رو با ارایه پانصد نام اصیل ارایه دادم ، تا کنون ۱۴۰ مقاله کوچک و بزرگ نوشتم و خیلی خوشحال میشم به فیس بوک پیوسته و عضو گروه خوب ما شوید و مقالات من رو یه نگاهی بهشون بیاندازید و در جهت بهبود آن کمکم کنید و مقالات و نظرات خودتان رو هم در گروه ارایه دهید، این امر کمک به هر دو خواهد بود و موجب معرفی کتبان و فروش آنها هم خواهد شد شاد و پایدار باشید هومن

    1. با درود بسیار خوشحال شدم از همتی که شما به خرج داده اید . دسترسی به فیس بوک در ایران کمی مشکل است و درد سر دارد و مانع انجام کار می شود . اگر وقت داشتی از خودت و کارهایت بیشتر برایم بنویس . موفق باشید .

  13. با درود به استاد ارجمند،آیا تاکنون DNA مردم مازندران با ژنوم همتایان شمال هند همخوانی داده شده؟به گمانم روشنگرتر و راهگشاتر از مقایسه آن با مردم جنوب قفقاز خواهد بود.یافته های چنین پژوهشی می تواند در برآورد خاستگاه و گهواره نیاکانمان کارساز باشد.چنانکه بسیاری از دانسته های ما درباره انسان ریخت ها،نئاندرتال ها و دیگر خویشاوندان دور بشر از رمزگشایی اندک ژن های به جا مانده استخوان های آنان به دست آمده است.شاید تطبیق ژنتیکی میتوکندری انسان نئاندرتال غار هوتوی بهشهر با ژنوم میتوکندری مردم کنونی مازندران آشکار کند که آیا وی از بستگان مادری ما می باشد یا نه؟

    1. با درود به شما در زمان تنظیم مقاله ، اطلاعات در دسترس همین بود که ملاحظه می فرمایید . این اطلاعات به کاست های برتر نژادی نظیر برهمنان در شمال هند ارتباط داشته است . آن چه را که بنده در تعقیب آن هستم همین بسنده کرد . آن چه را که شما پیشنهاد می کنید می توان با موسسات ذیربط در ایران نیز در میان گذاشت . نکته ای که هست ، مهاجرت ها و جابجایی ها و جایگزینی اقوام به جای یکدیگر در تاریخ نباید فراموش شود . به عنوان مثال امروز ساکنین ینگه دنیایی ( آمریکایی ها ) با ساکنان اولیه این سرزمین یعنی سرح پوست ها تا چه اندازه از منظر ژنتیک قرابت دارند .آن ها به مردم اروپا نزدیک ترند یا سرخ پوست ها ؟

  14. میتوکندری اندامکی درون سلول می باشد که به مانند هسته ژنوم دارد با این تفاوت که تنها نیمی از ماده ژنتیکی هسته که در ۲۳ کروموزوم جای گرفته،در فرایند گامت سازی(اسپرم سازی در مردان و تخمک سازی در زنان) در اسپرم یا تخمک گنجانده می شود به هنگام لقاح سر اسپرم دیواره تخمک را شکافته و ژنوم هسته خود را با ژنوم هسته تخمک میزبان به اشتراک می گذارد و تخمک به سلول تخم ۴۶ کروموزومی تبدیل می شود پس نیمی از ژن های هسته از پدر و نیمی دیگر از مادر به ارث می رسد که زمینه ساز گوناگونی و دگرگونی ژنتیکی نوزاد با پدر و مادر و نیز برادران و خواهرانش می باشد نوزاد خواه پسر و خواه دختر می تواند ژنوم هسته را در همتای فرزندش بگنجاند.در این میان تنها کروموزوم جنسی Yاست که با ۸۱ ژن آن تنها از پدر به پسرانش به ارث می رسد و مادر هیچ نقشی در واگذاری این کروموزوم مردانه ندارد.پس هر کس دارای ژن های یکسانی در کروموزوم Y خود با کروموزوم همتای پدر،پدربزرگ پدری ،برادران،عمو،پسرعمو،پسرانش و …دارد. دم اسپرم که او را به سوی تخمک رانده بود دیگر کاری برای انجام دادن ندارد پس با گردن اسپرم که بیرون از تخمک شناور بودند از دیواره میزبان خود جدا می شود آنگاه میتوکندری درون گردن اسپرم و ژنومش که از مادر آن مرد به وی ارث رسیده بود نیز نابود می شوند و هیچ راهی به درون تخم نخواهد داشت.ژنوم میتوکندری تخمک سرنوشت دیگری دارد زیرا جایش در کنار هسته امن است و اکنون که تخمک به تخم شکافنده و تقسیم شونده دگرگون شده می تواند ژن هایش را که میراثی از مادر آن زن است بکر و کامل به میتوکندری فرزندش خواه پسر یا دختر بسپارد وانگهی این تنها دخترانش می توانند این میراث ژنتیکی بی کم و کاست را به نسل آینده واگذار نمایند. ژنوم میتوکندری وی همانی است که مادر،خواهر،مادر بزرگ مادری،خاله دخترخاله و دختران آنان دارند حال آنکه تنها دو قلوهای همسان یک تخمکی می توانند ژنوم یکسانی در هسته خود داشته باشند.جالب اینکه دانشمندان دانشگاه برکلی کالیفرنیا در سال ۱۹۸۷ با آگاهی از یکسان بودن ژنوم میتوکندری هر کس با همتای مادرش به پژوهش شگفت و بلندپروازانه ای پرداختند که در آن تخمک های ۱۴۷ زن را از سراسر جهان گردآوری کردند آنان هر نمونه را در گروههایی جای دادند تا بتوانند اطلاعات ژنتیکی هر تخمک را با نمونه های دیگر بسنجند و درخت تکاملی بشر را به یاری رایانه ترسیم کنند. رایانه نشان داد که این درخت از آفریقا رویید سپس یک شاخه از آن در آفریقا ماند و شاخه دیگر به سراسر گیتی گروید و DNAمیتوکندری خود را در آن جا پراکند.گوناگونی میتوکندری زنان آفریقایی از نمونه های دیگر بیشتر بود این خود نشان می داد که آفریقایی ها دیرین ترین فراگرد فرگشت یا تکامل را پیموده اند پژوهشگران برکلی دریافتند همه انسان های امروزی از تبار زنی هستند که ۲۰۰۰۰۰ سال پیش در آفریقا می زیست که حوا نامیده شد وی تنها زنی نبود که در آن روزگار زندگی می کرد وانگهی یگانه زنی بود که بازماندگانش در هر نسلی دستکم یک دختر داشتند و ژنوم میتوکندری حوا را از راه تخمک به این ۱۴۷ زن سپرد.گویا نوادگانش در ۱۳۵۰۰۰ سال پیش از آفریقا کوچیدند و برخی با نیاتدرتال های اروپای غربی آمیختند سپس جایگزین ایشان در اروپا شدند و به آهستگی در سراسر جهان پراکنده شدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *