تعداد بازدید : 117 بار

شعر و ترانه های کهن مازندرانی – مطابقت ها با عروض شعر سنسکریت

 

درویش علی کولاییان

 

بعید است که مردم مازندران و یا طبرستان ،که از کهن ترین ادبیات مکتوب محلی در ایران برخوردارند ، در گذشته ها اصولاً قواعدی برای سرودن شعر به زبان خود نداشته اند ۱. می توان گمان برد که قواعدی بود ، ولی به دلائلی به فراموشی سپرده شد . حال مطلب این است که در باز یافتن آن قواعد باید کوشید . آن چه که امید موفقیت این کار را زیاد می کند مشابهت ها و نکته های مشترک در شعر کهن مازندرانی و شعر سنسکریت است . یافته هائی نو ، در زمینه قومیت و زبان و تاریخ باستانی مردم مازندران ، این امید را بیشتر می کند ، همان یافته ها که نگارنده از طرق مختلف و از جمله تحقیقات میدانی ، خود با آن ها مواجه شده است ۲ .  همگان می دانند که مکتوبات کهن سنسکریت و ادبیات متعلق به این زبانِ شکوهمند ،برخوردار از سابقه ی دو هزار ساله و حتی ، کهن تراز آن است  .

مقیاس شعری یا عروض در شعر سنسکریت

سنسکریت نامی است که به زبان رسمی و ادبی هندوان آریایی اطلاق می شود . این زبان که شامل همه ادبیات وسیع و عظیم هند است دارای قواعد مدون و دستور دقیق است و همه قواعد وزن شعر نیز در آن معین شده است۳.

درسنسکریت مبنای وزن کوتاهی و بلندی هجا ها است . در سنسکریت به هجای بلند ،  هجای سنگین guruو  به هجای کوتاه ،هجای سبک   laghu گفته می شود و تصادفی نیست که هر دو این واژه ها ، با همین معنا ،هنوز هم در زبان عامیانه مازندرانی ها و البته در اموری خارج از حیطه شعر به کار گرفته می شود۴ .

در شعر سنسکریت ، از ترکیب چند هجای کوتاه و بلند ، صورت هایی حاصل می شود که هر یک را به نامی می خوانند و تکرار یکی از این صورت ها ، یا تکرار متناوب چند صورت ، وزنی خاص ایجاد می کند . بطور خلاصه ترتیب هجا ها در امتداد هم و تعداد آن ها در هر مصرع که با نظمی معین دنبال می شود وزن شعر سنسکریت را مشخص می کند . در یک دسته بندی، شعر سنسکریت ، با گروه هشت هجایی ها و یازده هجایی ها و دوازده هجایی ها آغاز می شوند . همه آن ها ، معمولاً چهارپاره و یا همان رباعی اند و به اوزان ودایی شهرت دارند. خواهیم دید که ساختار شعر های کهن مازندرانی به این سه گروه از اشعار سنسکریت ، بسیار شباهت دارند .

هجای سبک و هجای سنگین

در شعر سنسکریت هر هجای سبک دارای یک واکه کوتاه یعنی دارای یک مصوت کوتاه است و هر هجای سنگین دارای یک واکه بلند یعنی یک مصوت بلند است . بر اساس آوا نگاری یا فونتیک هاروارد – کیوتو ، مصوت های کوتاه درسنسکریت عبارتند از a , u , i , R lR و مصوت های بلند عبارتند از A, I, U, RR , e, ai, o که بیان آوائی هرکدام ، در بخش ضمیمه همین مقاله آمده است . نکته ای که جلب توجه می کند ، تعدد افزون تر مصوت ها در زبان سنسکریت نسبت به مصوت ها درزبان فارسی است که به بیش از دو برابرمی رسد نیز تعداد مصوت ها در زبان مازندرانی  نسبت به زبان فارسی بیشتر است . کسره و ضمه ممتد از آن جمله است . این دو مصوت بلند در سنسکریت عیناً به همان شکل مازندرانی خود به کار می روند و در آوا نگاری هاروارد – کیوتو به صورت های « e» و«o » نمایش داده می شوند . علاوه بر این ها مصوت های دیگری نیز بین دو زبان سنسکریت و مازندرانی مشترک اند که در جای خود به آن خواهیم پرداخت. تلاش ناکافی وعدم آشنایی بعضی کارشناسان به زبان مازندرانی ، متاسفانه مقوله واکه ها در زبان مازندرانی را تا کنون نا روشن باقی گذاشته است .

وقفه یا سکون ( Caesura)

نکته یی که بسیار با اهمیت است ، وقفه و یا مکث و یا سکون در طول هرمصرع است که باید در شعر سنسکریت رعایت شود . جایگاه وقفه و یا سکون اغلب قانونمند بوده ،سراینده و هم کسی که شعر را می خوانَد ، آنرا رعایت  می کند . درشعر فصیح فارسی وقفه و سکون معمولاً در پایان مصرع رعایت می شود و وقفه در میان مصرع بسیار نادر اتفاق می افتد ، قاعده و قانونی هم برای آن منظور نشده است . اما اگر دقت شود در شعر کهن مازندرانی شبیه آن چه که در شعر سنسکریت مرسوم است لزوم رعایت وقفه مشهود است . رعایت نکردن وقفه و ندانستن آن ،قرائت اشعار مازندرانی به ویژه شعر« امیری» را دشوار می کند . در ادامه ضمن پرداختن به دسته ای مهم از شعرهای سنسکریت که به اوزان ودایی شهرت دارند و قبلاً به آن ها اشاره نموده ایم ( هشت هجایی ها و یازده هجایی ها و دوازده هجایی ها) آن ها را با شعر و ترانه های کهن مازندرانی مقایسه می کنیم .

۱- هشت هجایی ها در سنسکریت (anuSTubh )

بسیاری از اشعار آمده در مها بهاراتا و دیگر کتب قدیمی سنسکریت هشت هجایی اند و رعایت سکون و یا وقفه در طول مصرع و پس از چهار هجا دراین نوع شعر ضروری است . به نمونه یی از این نوع رباعی یا چهارپاره که در کتاب بزرگ «مها بهاراتا »۵ است توجه می کنیم :

dharmakSetre kurukSetre                   samavetA yuyutsavaH

mAmakAH pANDavAs caiva                 kim akurvata saJjaya

ضمن رعایت این نکته که در سنسکریت ، مصوت کوتاه در یک هجای سبک ،اگر در ادامه به دو حرف صامت به پیوندد، آن هجای سبک به هجای سنگین بدل می شود . همچنین با منظور داشتن وقفه که در این مقاله با خط تیره (-) نشان داده می شود ، ترتیب هجا ها در رباعی فوق ، در بیت اول به شکل زیر است . به اختصار هجای سنگین را با (سنگ )و هجای سبک را با (سب ) نشان می دهیم .

dhar mak Set re – ku ruk Set re               sa ma ve tA—yu yut sa vaH

(مصرع اول ) سنگ ، سنگ، سنگ ،سنگ – سب ،سنگ ،سنگ، سنگ

(مصرع دوم) سب ، سب ، سنگ ، سنگ – سب ، سنگ ، سب،سنگ

این توجه لازم است که در شعر سنسکریت و در هشت هجایی ها ، سبک و سنگین بودن چهار هجای اول در هر مصرع ، اختیاری است

چهار هجای آخر در مصرع اول و سوم ، شکلی ثابت دارد . یعنی به قرار زیر است :

سب، سنگ، سنگ، سنگ

چهار هجای اخر در مصرع دوم و چهارم نیز شکلی ثابت دارد به قرار زیر :

سب، سنگ، سب، سنگ

در ضمن هجای آخر درهر دو مورد ، می تواند سنگین یا سبک اختیار شود . سراینده شعر باید این نکات را در نظر داشته باشد .

اگر دقت کنیم وزن شعر هشت هجایی« آقا تیکا » در زبان مازندرانی با شعر هشت هجایی سنسکریت همخوانی دارد که در ادامه به آن اشاره می کنیم :

شعر آقا تیکا ( شعرهشت هجایی مازندرانی )

تیکا ، پرنده ای کوچک و نوعی چکاوک است که با طعمه و دام به راحتی شکار می شود . کودکان و شکارچیان این پرنده به خیال خود این آواز را برای ترغیب پرنده به خوردن طعمه و افتادن در دام بر زبان می آورند . ازجمله چنین سرودی می خوانند :

شعر                                                              ترجمه

آقا تیکا – تِه جانِه۹ دُور ( آقا تیکا – آوازخواندنت را بسیار دوست دارم )

تِه سینِه سَر – رِه خالِه دُور ( خال های روی سینه ات – را بسیار دوست دارم )

آقا تیکا – دودُوک بَه کِش ( آقا تیکا – سازت را بنواز  )

همین راستِه – اَجیِک۶ مَستِه ( در همین راستا – اَجیک چاق و چله در انتظار تواست ! )

همگونی وزن بین دو شعر سنسکریت و مازندرانی، با مقایسه بیت اول از هر کدام ، صرف نظر از معنای آن ها قابل مشاهده است :

dhar mak Set re – ku ruk Set re           sa ma ve tA—yu yut sa vaH

آقا تیکا – تِه جا نِه دُور                 تِه سینِه سَر – رِه خالِه دُور

این که کسره های به کار رفته در این شعر کدام ممتد است .، در شناختن وزن شعر «آقا تیکا » بسیار کلیدی است . با قبول این مطلب باید بپذیریم که وزن در شعر مازندرانی و وزن در شعر سنسکریت ، درهشت هجائی ها شکلی مشابه دارند. به اعتقاد ما، بلندی و کوتاهی مصوت ها در شعر مازندرانی ، بایستی مطابق عروض در شعر سنسکریت ، شناسایی شوند . مثلاً در آوا نگاری هاروارد- کیوتو مصوت ( e)  مصوتی بلند  ، معادل کسره ممتد است . کسره در واژه های «جانِه » و« مستهِ » که در شعر آقا تیکا آمده اند ، کسره ممتد است و این مصوت بلند ، در زبان فارسی نیست . مصوت دیگر در سنسکریت و در آوانگاری مورد اشاره، حرف «o » است که ضمه ممتد محسوب می شود . این مصوت بلند در مازندرانی نیز قابل تشخیص است و در صفحات بعدی به آن اشاره خواهیم نمود .

توضیح : همانطور که گفته شد به لحاظ معنی ،قطعه شعر نمونه هشت هجایی سنسکریت که مورد اشاره قرار گرفت ، با مضمون شعر« آقا تیکا » بی ارتباط است و فقط وزن مشترک در این اشعار، منظور نظر بوده است .

۲- یازده هجایی ها در سنسکریت (triSTubh)

یازده هجایی ها با نظم برابر در هر مصرع ، در شعر سنسکریت به فراوانی هشت هجائی ها نیست ، ولی گفته می شود در شاهکار های ادبی هند باستان،در مها بهاراتا، گیتا و بعضی آثار دیگر این نوع شعر به چشم می خورد و انواع متعددی از آن را می توان مشاهده نمود . آن ها ، بسیار متنوع اند و نام های مختلف دارند . رباعی که در این جا می آوریم ، موسوم به rAjahaMsI است ۷. در این نوع رباعی معمولاً وقفه و یا سکون ، بعد از هجای ششم واقع می شود .

zarad udAzaye- sAdhu jAtasat
sarasijodara- zrI muSA dRzA

suratanAtha te – zulka dAsikAH
varada nighnato- neha kiM vadhaH

باز هم یاد آور می شویم که در سنسکریت ، هجای سبک یا کوتاه ،اگر مصوت مربوط به آن با دو حرف بی صدا دنبال شود، معادل با هجای بلند یا سنگین شناخته می شود . مثلاً لفظ dar در سنسکریت یک هجای سبک محسوب می شود ولی وقتی این لفظ با لفظی دیگر مثل sar دنبال شود ،یعنی به این شکل dar sar ، آن گاه هجای سبک dar معادل هجای سنگین شمرده می شود یعنی نظم هجایی رباعی فوق در هر مصرع به قرار زیر است :

za  ra   du   dA   za   ye – sA  dhu  jA   ta   sat

سب ،سب ،سب ، سنگ ،سب ،سنگ — سنگ ،سب ،سنگ ،سب ،سنگ

این وزن با وزن شعر نوعی آواز مازندرانی ، موسوم به «لیلی جان » یا «کتولی » که در ادامه خواهد آمد بسیار نزدیک است .

لیلی جان ( شعر یازده هجایی مازندرانی )

«کتولی » یا « لیلی جان» در زبان مازندرانی ، یازده هجائی است . اینگونه شعر که اغلب تغزلی است به لحاظ ترتیب و یا ترکیب هجا و وزن ، با بعضی رباعی های سنسکریت ،از نوع یازده هجایی آن ، شباهتی نزدیک دارند . نمونه هایی از « لیلی جان» که یازده هجایی است را در اینجا می آوریم . همانند دسته ای از یازده هجایی ها در سنسکریت ، وقفه در شعر« لیلی جان»،اغلب بعد از هجای ششم ، به چشم می خورد . خط تیره (-) علامت وقفه است :

نِماشونِ سَرِه – زَنبِِه لَــلـِـه وا                    پاپلی تَـلِم ره – کِمبه وَنگ وُ وا

پاپلی تلِم ره – بَی رِین بَروشِین             زری بَی رِین – ماما نِه تن دَپوشین

ترجمه : شامگاه هست و من نی لبک می زنم ، پاپلی ! ماده گاو جوان را فریاد می زنم .

(این )گاو ( زیبا ) را که چون بال پروانه، رنگارنگ است ، بفروشید ! ( با بهای آن پیراهنی  طلایی بر تن معشوق من کنید .

غم و غصه مِه دل – لِه پـرهاکرده              کدورت مه زانو – ره شل هاکرده

مه یار در غریبی – منزل هاکرده                   مه ره نو بهاره – بِلبِل هاکرده

ترجمه: قلب من مملو از غم ها و غصه ها است دلتنگی زانوهای مرا، سست کرده است

اقامت یار من (دور از من ) در محلی بیگانه است (او آوازه خوان) کرده مرا چون بلبلی در نوبهاران!

تعیین وزن برای  رباعی لیلی جان و مقایسه آن با وزن رباعی سنسکریت :

za rad u dA za ye — sA dhu jA ta sat

سب ،سب ،سب ، سنگ ،سب ،سنگ — سنگ ،سب ،سنگ ،سب ،سنگ

غَََه     مو    غص    صِه     مِه     دل –     لـِه      پر ها    کِر    دِه

سب ،سب ، سنگ ، سنگ ،سب ،سنگ – سنگ ،سب ،سنگ ،سب ،سنگ
کو   دو    رت       مه   زا      نو      –   ره      شل  ها      کِر    ده

نکته : در مازندرانی واژه «زانو» به صورت « زِنی » نیز گفته می شود

مشاهده می شود که رعایت فونتیک به ویژ ه توجه به کسره ممتد وبطور کلی رعایت عروض سنسکریت ، وزن هجایی برابر را برای دو بیت از شعر« لیلی جان» به نمایش می گذارد . وزن به دست آمده به وزن رباعی یازده هجایی سنسکریت بسیارنزدیک است .

نکته : در مازندرانی حرف الف ، مثلاً ،در واژه« زانو » کوتاه ادا می شود (دهان کم تر باز می شود )،بگونه ای که با فتحه فارسی قابل اشتباه است . در ادامه به این مطلب باز هم اشاره خواهیم نمود . در ضمن حرف صامت« ر » اگر نرم تلفظ می شود . در آن صورت به حرف مصوت کوتاه بدل می شود که در سنسکریت و در سیستم آوایی هاروارد – کیوتو با R نمایش داده می شود . در زبان مازندرانی این مصوت به ویژه در صحبت قدیمی ها ، در حوزه تجن بسیار شنیده می شود . مثلاً در مورد واژه «گاری» به معنای همان گاری و « سِموار » به معنای سماور، حرف «ر» را نرم تلفظ می کنند . باید توجه داشت که مثلاً در سنسکریت، لفظ kard یک هجای سنگین ولی لفظ kRd یک هجای سبک یا کوتاه است. ر.ک. به ضمیمه همین مقاله .

توضیح : به لحاظ معنی ، رباعی سنسکریت که پیش از این آورده شد با مضمون دو رباعی مازندرانی بی ارتباط است و فقط موضوع نظم و وزن مشابه مورد نظر بوده است .

۳- دوازده هجایی ها در سنسکریت ( jagatI)

دوازده هجایی ها نیز در شعر سنسکریت از قالب های کهن (ودایی ) محسوب می شوند ، آنها ، هر کدام نام هائی متفاوت برای خود دارند . بطور کلی در «جگتی» ترتیب هجا ها در هر مصرع ، بر خلاف هشت هجایی ها شکلی هم سان دارند . وقفه در این قسم شعر بعد از هجای پنجم و یا ششم و یا هفتم واقع می شود . محل وقفه در قالب های ودایی شعر سنسکریت ، چندان قانونمند نیست . اما در قالب های دیگر که تعداد هجا افزون تر است ، محل وقفه در مصرع مشخص است .

رباعی۸ زیر از انواع معروف وزن « جگتی » و معر وف به upajAti است .

aho vidhAtas tava na kvacid dayA
saMyojya maitryA praNayeNa dehinaH

tAMz cAkRtArthAn vinuyaGkSy apArthakaM
vikrIDitaM te rbhaka  ceSTitaM yatha

شعرِ فوق دوازده هجایی و از نوع« جگتی» است . با توجه به قواعدی که گفته شد .

مصرع اول:

a ho vi dhA tas – ta va nak va cid da yA

ترتیب هجا ها در آن ( مصرع اول ) به ترتیب زیر است :

سب ،سنگ ،سب ،سنگ ،سنگ – سب ،سب ، سنگ ،سب ،سنگ ،سب ، سنگ

اولین هجا در هر مصرع میتواند به دلخواه سبک و یا سنگین انتخاب شود . همانطور که پیش از این ذکر شد وقفه در شعر دوازده هجائی سنسکریت یعنی « جَگتی » ، معمولاً پس از پنجمین و یا ششمین و گاهی هم هفتمین هجا واقع می شود .

شعر مازندرانی معروف به «امیری »که دوازده هجایی است ، با شعر جگتی در سنسکریت که بالغ بر سی نظم مختلف است به ویژه به upajAti ، شباهتی نزدیک دارد و وقفه در آن پس ازهجای پنجم است . در ادامه به شعر امیری خواهیم پرداخت .

شعر امیری ( شعر دوازده هجایی مازندرانی )

در مازندرانی آواز امیری از شهرتی فراوان بر خوردار است . این نوع شعر که معمولاً رباعی است ،شاید مهمترین و اصیل ترین شعر و آواز، به زبان مازندرانی است . امیری ها فقط از یکصد و پنجاه سال پیش تا کنون ثبت و ضبط می شوند ، آغاز این کار به توسط زبان شناس غیر ایرانی« برنهارد درن» بوده است که مجموعه ای از این نوع شعر را در قرن نوزدهم در مازندران جمع آوری و در روسیه و در شهر پطرزبورگ با نام « کنزالاسرار » به چاپ رساند . امیری ها غالباً دوازده هجایی اند و به نظر کار شناسان از روی قاعده نیز باید این نوع شعر را دوازده هجائی دانست .

یک رباعی دوازده هجایی از نوع « امیری » که عامیانه است و مردم آن را به راحتی در آواز می خوانند در این جا نقل می کنیم . وقفه در هر مصرع ، بعد از هجای پنجم است . وزن این رباعی را ، با وزن یک رباعی دوازده هجایی سنسکریت upajAti که به آن اشاره گردید ، مقایسه می کنیم :

امیر گـِتِه کِه – روز و روزا بَو وُ شِه           قاضی محمـد- حُکمِِ خــدا بَو وُ شِه

گناه و صواب – همه یک جا بو وُ شِه        ترازو دستـِه – علی مُرتضا دَو وُ شِه

ترجمه : امیر می گفت که روز و روز هایی خواهد آمد (حضرت) محمد (ص ) قاضی و ( کار ها به ) حکم خدا خواهد شد )

گناه و صواب یک جا ( و درکنار هم سنجیده ) خواهد شد ترازو به دست (حضرت ) علی(ع ) خواهد بود.

نکته : مصرع چهارم اینگونه نیز ادا می شود « ترازی به دست – علی مرتضی بووشه »

کسره ممتد یا طولانی در پایان واژه های« گِتِه» و« کِه » و «شِـه » که در این شعر آمده اند را باید در نظر گرفت و آن ها را در زبان مازندرانی بر خلاف آن چه که بعضی ها تصور می کنند ، نه هجای سبک بلکه هجای سنگین باید به حساب آورد . در سنسکریت همانطور که پیش از این متذکر شده ایم ، مصوت بلند « e» معادل کسره ممتد است . در زبان مازندرانی علاوه بر کسره ممتد ، ضمه ممتد نیز هست که آن را هم باید مصوت بلند به حساب آورد . این مصوت بلند در سنسکریت و در فونتیک هاروارد – کیوتو با علامت «o» نشان داده می شود . در زبان مازندرانی به ویژه در حوزه تجن مثلا واژه «گو » که به معنای گاو است با ضمه ممتد « o» به زبان آورده می شود .

وجود حروف صامت «د» و «ت» و «ن» که در زبان مازندرانی گاهی نرم تلفظ می شوند علاوه بر «د» و«ت» و «ن» که سخت تلفظ می شوند در یک بحث دقیق، تفاوت ها را با زبان فارسی بیشتر می کند . درسنسکریت هر کدام از آن ها که به تلفظ نرم ادا می شوند، با حروف متمایز نیز نمایش داده می شوند .

متاسفانه در مازندرانی پیروی از مصوت های فارسی کار را مختل کرده است و ثبت و ضبط مطالب به زبان مازندرانی را دشوار ساخته است و همین باعٍث آن شده ، که بعضی ها نحوه سخن گفتن روستاییان را گاهی غلط تصور کنند و بدین خاطر از شناخت دقیق زبان مازندرانی عاجز مانده اند . دَمِی ادا کردن و یا حلقی ادا کردن صامت هایی مثل « د» و « ب » مثلاً در واژه هایی مانند« بهخاردمه = خوردم »، « دهارمه = دارم »، دَهشنیمه = ریختم» و امثال آن که هنوز هم در میان جنگل نشینان و کوه نشینان به ویژه در حوزه تجن رایج است امری نیست که به غلط شکل گرفته باشد . بلکه این ها آثار به جا مانده و نشانه های مهمی برای تبار شناسی زبان طبری یا مازندرانی است. از تفاوت های اصلی اصوات زبان سنسکریت با زبان هائی که به اصطلاح رایج ، ایرانی اند ، حروف دمی (aspire ) است . در زبان های اوستایی و فارسی باستان، از حروف دَمی یعنی kh، th، ph، gh، dh، bh اثری نیست و به جای آن ها بر حسب مورد ، حروف انسدادی و سایشی یعنی k، t، p، g، d، b دیده می شود .

وزن شعر امیری

در این جا سعی می کنیم شکل آوایی بیت اول شعر امیری را با استفاده از فونتیک هاروارد – کیوتو ( آوا نگاری آوایی الفبای سنسکریت)،نشان دهیم .( برای آشنایی با فونتیک هاروارد – کیوتو ر. ک. به ضمیمه ).

a mIr gi te ke – rU zi rUz ha bav vu Se امیر گـِتِه کِه –روز و روزا بَو وُ شِه

ghAzI mu ham med –hok mi kho da bav vu Seقاضی محمـد- حکمِِ خُــدا بَو وُ شِه

وزن شعر و ترتیب هجا ها در هر مصرع و از راست به چپ بر اساس عروض سنسکریت به شکل زیر است:

مصرع اول) سب،سنگ ،سـب ،سنگ ،سنگ – سنگ ،سب ، سنگ ،سب ،سنگ ،سب ، سنگ

مصرع دوم) سنگ ،سنگ ،سب ،سنگ ،سنگ – سنگ ،سب ، سنگ ،سب ،سنگ ،سب ، سنگ

نکته ای که توجه به آن لازم است ، هجای اول در هر مصرع است که در شعر سنسکریت و در این نوع دوازده هجایی که نقل شد ، می تواند دلبخواه سبک و یا سنگین باشد . مشاهده می شود که ترتیب هجا ، یا نظم هجا ها، در این شعر شبیه و یا بسیار نزدیک به شعر سنسکریت « جگتی» است که نمونه اش را نقل کرده ایم . مصرع اول رباعی «امیری »و مصرع اول رباعی« جگتی» را با هم مقایسه می کنیم . برای آن ها که خواندن آواز امیری را بَـلِـدند این مقایسه به ویژه در ارتباط با هجا های سنگین و سبک جلب توجه می کند :

a mIr gi te ke –  rU  zi rUz ha bav vu Se

a ho vi dhA tas – ta va nak va cid da yA

بسیاری از شعرهای امیری با این وزن مطابقت می کنند و یا به آن نزدیک اند . تفکیک درست هجا ها ،تشخیص درست هجای بلند از هجای کوتاه ،تشخیص کسره معمول از کسره ممتد و منظور داشتن نکاتی دیگر که به آن توجه داده ایم بسیار حیاتی است . قاعده هم ارز شدن هجای کوتاه را با هجای بلند ، زمانی که مصوت متعلق به آن دو یا سه حرف صامت  به دنبال داشته باشد ، باید در نظر گرفت . در بیت اخیر (bav) که در وزن سنسکریت یک هجای سبک یا همان هجای کوتاه است ،در این جا به دلیل آمدن دوهجای صامت که بعد از مصوت کوتاه «a » است (bavvu)، لفظ (bav)معادل یک هجای سنگین می شود . همانطور که در مورد هجا های tas و nak و cid در رباعی سنسکریت ،همین مطلب صادق است . یاد آور می شویم حرف صامت« h »اگر که برای حلقی شدن یا دَمی شدن ( aspira) به کار رفته باشد ، دراین محاسبه منظور نمی شود .

باید توجه داشت حرف « a » که در سنسکریت مصوت کوتاه محسوب می شود عیناً مطابق فتحه فارسی نیست بلکه با آن کمی تفاوت دارد . این حرف از نظر آوایی معادلِ با «u »در واژه انگلیسی« sun» به معنای خورشید است . این مطلب در مازندرانی نیز صادق است . مثلاً حرف« الف » در واژه «جان» که به هنگام آوازهای مازندرانی و گیلانی زیاد تکرار می شود از الف در « جان » فارسی کوتاه تر ادا میشود۹ . این مطلب ایجاب می کند که در بسیاری موارد در شعر مکتوب مازندرانی که با الفبای فارسی نوشته می شود حرف « الف » همان « a » تلقی شود .می دانیم که در فونتیک رسمی فارسی ، « a » معادل با فتحه محسوب می شود .

نکته ای قابل بحث وجود دارد و آن ، مطرح شدن فتحه کوتاه « ə » در فرهنگ نویسی لغات زبان مازندرانی است. به لحاظ ریشه ای و از روی سابقه باید گفت که به آن نیازی نیست . مثلاً تک سیلاب دانستن واژه « ورِسک » که باید آن را با سنسکریت« vrask » مرتبط دانست ،شاید درست تر است تا پذیرفتن وجود مصوتی اضافی در این واژه و دو هجائی دانستن آن ، یعنی «v ə r ə sk » که بعضی از اساتید محترم آن را پذیرفته اند . در فونتیک ِاین واژه و نظائر آن ، که واژه هایی مازندرانی محسوب می شوند ،به فتحه کوتاه و یا چیزی معادل آن نیازی نیست . توجه به فونتیک زبان سنسکریت و توجه به مشابهت های آن با زبان مازندرانی ، این مطلب را روشن تر می کند .

در اینجا چند رباعی معروف امیری را با رعایت وقفه ( بعد از هجای پنجم ) نقل می کنیم .

نماشونه سر – بیشه بَئیه خاموش         مَستِ بِـلـبِـله – صِـدا نِـنِه مِنِه گوش

نامردِ فَلِک – حلقه دیگوئه مِه گوش     وِنِه بَمِردِن – بُوردِن چهار کسِِ دوش

ترجمه : شامگاه هست و بیشه خاموش است و از بلبل مست نوائی به گوش نمی رسد .

( آری ! ) فلک نامرد، حلقه بگوشم کرد !. ناگزیری است مردن ، و بر دوش چهار کس رفتن( حمل شدن ) !

اَندِه وَلگ و واش- هِدامِه شِه گِلاره                دارِِ چِِل و چو- بَـوردِه مِه قبا ره

تازه بوُرده شیر- دَکِفِه مِه پِلا ره               خبر بـِیَموُ – ورگ بَزو مِـه گِلا ره

واش : نوعی گیاه خوراکی برای دام و بسیار مغـذی است . بوته ها ی واش در فصل زمستان و در فصل بی برگی بر بعضی درختان بلند جنگل سبز می شوند . ریشه واش از شیره درخت میزبان تغذیه می کند .

گِلا : گاوی که به رنگِ برگ لیمو است .

ترجمه : برگ و واش فراوان به گِـلای خود دادم تا آنجاکه که شاخ و برگ درختان ، قبایم را فرسود .

خوردن پلو، همراه با شیر( گاو ) داشت برایم میسر می شد که خبررسید، گرگ ، گِلای مرا درید .

شعر های مازندرانی که تا کنون در این مقاله آمده ،از محفوظات ذهنی نگارنده است . او یک مازندرانی است و مانند دیگر مردم بومی ، چون کشاورزان ، دهقانان و دهقان زادگان بار ها و بارها در صحرا و مزرعه از زبان مردم این آواز ها را شنیده و خود نیز سعی در آموختن آن ها داشته است . این شعر ها و ترانه ها را بسیاری از مردم که سن و سالی دارند و علاقمند به موسیقی و ترانه اند به خوبی به خاطر می آورند . در بعضی منابع که در پایان این مقاله نامشان آمده اشاراتی به این شعر ها و ترانه ها شده است .

دو رباعی از نوع امیری را، همراه با ترجمه از کتاب « دیوان امیر پازواری» به اهتمام دکتر منوچهر ستوده و محمد داودی درزی کلایی ضمن رعایت وقفه ،در این جا می آوریم . پیدا است که رعایت وقفه بعد از هجای پنجم ، قرائت شعر را تا چه اندازه آسان می کند . این مطلب مهم است که وقفه ممکن است واژه ای را هم به دو بخش قسمت کند :

صواح بِنِما – یی دست و بال همچون سیم/ توُشه خارسر– شورنی و شه مونگِ دیم
نشور به گله – جاگل نَوونــه تــه دیـــم  /  گل رو نشِن که -مال بَکفه تــنـه دیــم

ترجمه : صبحدم دست و بازوی سیمگونت را نشان دادی ، تو سر زیبا و روی ماهت را می شویی

با گل ، رویت را مشوی که رویت گُل نمی شود ،گل را به روی خود نریز که روی چهره ات اثر آن نیفتد .
رباعی دیگر :

تن عـاجـه تِــنـِـه – لـو شکره ، مونـگِ دیـم/ بِِِرفه چش و چش – مَس و جنافه تِه سیم
چه گل و چه خور- شید و چه مونگ ته دیم  / نیرزنه دنی – ته کمند یکی نیم

ترجمه :تن تو عاج ،لبت شکر ، و رویت چون ماه است ، ابرو و چشم ، چشم مست و زنخدانت سیمین است .

چه گل و چه خورشید و چه ماه (باشد) چهره ات ، دنیا به نیمی از کمند ( گیسویت ) نمی ارزد .

نکته : شاید ایرادی کوچک به ترجمه این شعر وارد است . « چش و چش» در این جا به معـنی چشمان است . نوعی اسم جمع، با تکرار اسم . جمع بستن این چنینی گهگاه در زبان مازندرانی و از زبان مردم شنیده می شود .

فن سرودن شعر امیری

داشتن آگاهی به عروض ، سرودن شعر رابرای شاعر آسان تر می کند . به علاوه قرائت شعر نیز برای علاقمندان آن ساده تر می شود . برای شعر مازندرانی به ویژه شعر امیری که خاصه زبان طبری یا مازندرانی است می توان دسته ای از مقیاس های شعری یا عروض را بر شمرد .

موارد زیر نکاتی است که با دانستن آن ها عروض شعر امیری برایمان روشن تر می شود و خاطر نشان می کنیم که بند اول و دوم و سوم ، نکاتی مورد توافق اند . در میان کارشناسان و منتقدان ادبی در مورد آن ها اختلاف نظری به چشم نمی خورد . باقی نکته ها که در ادامه خواهد آمد بیانگر نتایجی است که نگارنده خود به آن رسیده است :

۱- شعر امیری از عروض شعر فارسی تبعیت نمی کند .

۲- شعر امیری بطور کلی در چهار مصرع ، یعنی چهار پاره و یا رباعی است .

۳- هر مصرع از شعر امیری ، در بردارنده دوازده هجا است .

۴- در مازندرانی شناختن صحیح هجا ها موکول به شناختن درست مصوت ها و دانستن تفاوت ها در تشخیص هر هجا است . تعداد واکه ها و یا مصوت ها در زبان مازندرانی از تعداد واکه ها در زبان فارسی بیشتر است . کسره ممتد و ضمه ممتد از جمله واکه ها و یا از مصوت های بلند است که برخلاف فارسی و عربی ، در زبان مازندرانی به کار گرفته می شوند . این مصوت ها در سنسکریت و در فونتیک هاروارد کیوتو با « e » و « o » نشان داده می شوند . هجا در فارسی و مازندراتی بگونه ای متفاوت اندازه گیری می شود و دلیل آن به نظر می رسد تبعیت عروض فارسی از عروض عربی است و حال آن که عروض در شعر مازندرانی با عروض در شعر سنسکریت همراهی نشان می دهد . به این مثال ها دقت می کنیم و در هر سطر ازستون اول ، در جدول زیر، تعداد هجا در مازندرانی و تعداد هجا در فارسی را، سر جمع شمارش می کنیم :

هجا در کلمات زیر         در مازندرانی                         در فارسی

دار                         یک هجای سنگین            یک هجای بلند + یک هجای کوتاه

دار وَگ     یک هجای سنگین+ یک هجای سبک       دو هجای بلند +یک هجای کوتاه

داروَگ دُوس        سه هجای سنگین               سه هجای بلند + دو هجای کوتاه

توضیح : ترکیب « دار وَگ دُوس» در مازندرانی به معنای دوستدار دار وگ است . اصطلاحی رایج نیست . داروگ قورباغه درختی است و در شعر معروفی از نیما ، نام این حیوان آمده است .

در مازندرانی ، اگر در جمله ، مصوتِ هجای سبک ، با دو یا سه حرف صامت دنبال شود ، آن هجا معادل با هجای سنگین می شود .

هر مصرع از شعر امیری شامل دوازده هجای کوتاه و بلند( سبک و سنگین ) است که با فونتیک مرسوم فارسی نمی توان آن ها را به شکل صحیح از یکدیگر باز شناخت. ضمناً تعداد هجای کم تر و یا بیشتر در هر مصرع شعر امیری درست نبوده ، می تواند به دلیل اشتباه و یا ثبت نادرست و یا سرودن ناصحیح آن باشد .

ضمناً درست ادا کردن هجای سنگین لازمه قرائت صحیح شعر امیری است.

۵- هجای بلند و هجای کوتاه که در سنسکریت با نام های هجای سنگین و هجای سبک نامیده می شوند در عروض شعر مازندرانی مصداق پیدا می کنند . شعر امیری به لحاظ هجا های بلند و کوتاه، دارای نظم قابل تشخیص است . بطور عموم و یا در اکثر شعرهای در دست ، به استثنای هجای اول در هر مصرع باقی هجا ها در دو مصرع از یک بیت ، از نظمی برابر برخوردارند .

۶- هجای اول اختیاری وهجای دوم و چهارم و پنجم و ششم در هر مصرع از شعر امیری ، همیشه هجای سنگین اند ، هجای آخرین نیز در هر مصرع هجای بلند یا هجای سنگین منظور می شود . بررسی بیشتر در مورد باقی هجا ها کار را به نتایج دقیق تری خواهد رساند و تیپ های متفاوت در شعر امیری را از یکدیگر قابل تشخیص خواهد کرد .

۷- وقفه و یا مکث در شعر امیری و در طول هر مصرع بسیار حائز اهمیت است . وقفه معمولاًً بعد از هجای پنجم است ، این را بایستی از قواعد مهم عروض شعر امیری دانست .

نتیجه

بطور کلی شعر و ترانه های کهن مازندرانی از مقیاس ها در شعر فصیح فارسی تبعیت نمی کنند . اما نظم در آن ها، با نظم در شعر سنسکریت مشترکاتی چشمگیر دارد . اهم آن به قرار زیر است :

الف – کهن ترین قالب های شعری سنسکریت ، قالب های ودابی ، یعنی رباعی های هشت و یازده و دوازده هجایی اند . جالب توجه این است که سه قالب هشت و یازده و دوازده هجایی ، کهن ترین شعرها و ترانه های مازندرانی نیز هست . وجود اوزان مشابه ،در شعرهای مازندرانی و سنسکریت ، اهمیت مطلب را بیشتر می کند

ب – رعایت سکون و یا وقفه در هر مصرع ، بعد از چند هجا ، شرط قرائت صحیح شعر سنسکریت است. قاعده اخیر در شعر های کهن مازندرانی نیز مشهود است . این در حالی است که وقفه در طول مصرع ، در شعر فارسی مرسوم نیست . وقفه یا درنگ ، در شعر فارسی معمولاً در پایان هر مصرع رعایت می شود .

ج- کسره ممتد و ضمه ممتد ، مصوت ها و یا واکه هایی اند که در فونتیک زبان فارسی شناخته نمی شوند ولی در زبان مازندرانی همچون زبان سنسکریت در جمع مصوت های بلند ، باید آن ها را به حساب آورد . این دو مصوت برای هر دو زبان سنسکریت و مازندرانی اهمیتی یکسان دارند . چشم پوشی از این دو واکه ،و برابر گرفتن آن ها با کسره و ضمه که در فونتیک زبان فارسی مصوت های کوتاه محسوب می شوند ، سبب آن می شود که پژوهندگان ادبیات بومی به قاعده نظم کهن مازندرانی دست پیدا نکنند و فقط به شمارش هجا در هر مصرع ، بسنده کنند .آن ها کوتاهی و بلندی هجا ها و ترتیب قرار گیری آن ها در امتداد هم را، یعنی چگونگی نظم شعری و یا عروض را به همین دلیل مسکوت گذاشته اند و نحوه تشخیص هجای بلند و هجای کوتاه در مازندرانی و فارسی را یکسان گرفته اند . اینگونه شد که شیوه درست قرائت شعر کهن مازندرانی و فن سرودن آن نا مکشوف باقی ماند و شاعران محلی هم رغبتی به سرودن در قالب های کهن ، که می تواند بسیار با ارزش جلوه کند از خود نشان نمی دهند .

.زبان با شکوه و تاریخی سنسکریت را، زبان شناسان وسیع تر از زبان لاتین و کامل تر از زبان یونانی و دقیق تر و پالوده تراز هر دو زبان یاد شده دانسته اند۱۰ . کشف پیوند های مستقیم و نیرومند زبان مازندرانی با سنسکریت ، میتواند نویدبخش تعمیق و گسترش فهم ما از زبان ، شعر و ترانه های کهن مازندرانی و درخشش مجدد زبان و ادبیات محلی در شمال ایران باشد .

پانویس :

۱- در مورد نظم شعر های محلی مازندرانی ، از سوی کارشناسان تا کنون ، فقط به تعداد هجای برابر در هر مصرع اشاره شده است .

۲- کتاب« ساری و آغاز تمدن برنج در مازندران و گیلان» – نشر شلفین۱۳۸۵ – کتاب« مازندرانی و سنسکریت ،روایت واژه ها » نشر چشمه ۱۳۸۷ و کتاب« نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان»( در دست انتشار )- برای اطلاعات بیشتر به سایت اینترنتی www.kulaian.com مراجعه فرمایید .

۳-  این عبارت عیناً از کتاب وزن شعر فارسی نالیف دکتر پرویز تاتل خانلری نقل شده است .

۴- واژه لقو laghu که مرحوم استاد دکتر پرویز ناتل خانلری آن را در کتاب وزن شعر فارسی lagu آورده است ، مطابق فرهنگ نامه سنسکریت Monier Williams و در فونتیک هاروارد – کیوتو laghu است . این واژه هنوز هم در مازندرانی مورد استفاده است . به شخص ضعیف و لاغر و یا به شئ نازک و بدون استحکام« لق لقو» اطلاق می شود که همان «لقو لقو» است. در زبان مازندرانی در بسیاری موارد برای موکد ساختن از تکرار استفاده می شود . همچنین واژه guru،   در ترکیب واژه «گرواز» به کار رفته است . به معنای اسکنه سنگین است و یا اسکنه بزرگ . گرواز ابزاری اسکنه مانند است ، و مانند بیل دارای دسته چوبی است و در کندن زمین و قطع ریشه درختان در مازندران و گیلان از آن استفاده می شود . در فونتیک هاروارد – کیوتو و در سنسکریت، واژه guru به معنای بزرگ  سنگین ، و vAzI   به معنای اسکنه است

۵- یک رباعی از بخش اول گیتا Gita ( آواز های خداوند ) است و شعر آغازین آن .

۶- واژه « اَجیک » در مازندرانی به کرم خاکی گفته می شود . در ماهی گیری و شکار پرندگان به عنوان طعمه از آن استفاده می شود .

۷- gopI-gIta قسمت ۳۱ از rAsa-lIlA

۸- از کتاب « گیتا » – بخش دهم – قسمت ۳۹ شعر نوزدهم

۹- واژه سنسکریت jan که مانند جان در مازندرانی به زبان آورده می شود ،به معنای گفتن ، سرودن و خلق کردن است .

۱۰- از متن سخنرانی سر ویلیام جونز زبان شناس مشهور در انجمن جامعه آسیایی کلکته در دوم فوریه ۱۷۸۶ .

منابع :

۱- ساری و آغاز تمدن برنج – نشر شلفین ۱۳۸۵ و کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ، نشر چشمه ،۱۳۸۷ و مقالات متعددی که درنشریات منعکس شده و یا در سایت اینترنتی

w.w.w.kulaian .com آمده است .

۲-  کتاب« وزن شعر فارسی» تالیف دکتر پرویز ناتل حانلری ، انتشارات توس .

۳- دیوان امیر پازواری به اهتمام دکتر منوچهر ستوده و محمد داودی درزی کلایی ، نشر رسانش

۴- زبان ها و لهجه های ایرانی – دکتر احسان یار شاطر- مقدمه لغت نامه دهخدا

۵- فرهنگ واژگان تبری زیر نظر جهانگیر نصری اشرفی انتشارات احیا کتاب

۶- در جستجوی نغمه های گمشده احمد محسن پور نشر شلفین ۱۳۸۷

۷- چکامه های شورانگیز دریا « مجموعه ترانه های قدیمی مازندران و گیلان» مهران حبیبی نژاد ۱۳۸۷

Chanting Sanskrit verses in Gaudiya Vaishnavism www.gaudiya.com -8

Monier Williams Sanskrit-English Dictionary (2008 revision) -9

ضمیمه ۱

سیستم آوا نگاری هاروارد – کیوتو Harvard-Kyoto برای زبان سنسکریت

آوا نگاری هاروارد – کیوتو از سوی دو دانشگاه هاروارد و کیوتو معرفی شده است . بدون استفاده از علامت گذاریها و یا نشانه گذاری های مرسوم و فقط با استفاده از الفبای استاندارد لاتین ، برابرنهاد های آوایی الفبای سنسکریت نمایش داده می شوند .

حرف های صدا دار

a A i I u U R RR lR e ai o au M Hحروف صدا دار (پانزده مصوت )

طرز تلفظ حروف صدادار را در جدول زیر مشاهده می کنید

a= ‘u’ in “but “

A= ‘a’ in “father”

i= ‘i’ in “bit”

I= ‘ee’ in “greet”

u= ‘u’ in “push”

U= ‘oo’ in “pool”

R= مصوت کوتاه ‘ri’ in “rig” ” r” in bird ( تلفظ آمریکایی)-این واکه در زبان مازندرانی هم هست

RR= مصوت بلند, Rممتد

lR= مصوت کوتاه ‘lur’ in “slurp” تلفظ نرم

e= e in grey کسره ممتد که در مازندرانی هم هست

ai= ‘i’ in “high” درمازندرانی هم هست

o= ‘o’ in “note” ( در مازندرانی هم هست – ضمه ممتد)

au= ‘ow’ in “how” در مازندرانی هم هست

M=velar m, ‘n’ in “Jean”

H= “aha” با تاکید روی سیلاب اول

حروف بی صدا (سی و دو حرف صامت )

k kh g gh G c ch j jh J

T Th D Dh N t th d dh n

P ph b bh m y r l v z S s h

تلفظ صامت ها مگر در مواردی بقیه عادی است . به دنبال صامت ها اگر حرف h بیاید به صامتی دیگر بدل می شود ( صامت حلقی aspirated ) . ده صامت از سی و دو صامت در سنسکریت از این دست محسوب می شوند .

مواردی از صامت ها که غیر عادی به نظر می رسند ،از این قرارند :

G=velar nasal, ‘ng’ in “long”

c= ‘ch’ in “chat”

ch= c) حلقی ادا شود، aspirated palatal fricative.)

J= ‘n’ in “cinch”

T=اولین ‘t’ in “start” نرم تلفظ می شود) )

D= نرم تلفظ می شود ‘d’ in “dart”

N= نرم تلفظ می شود ‘n’ in “tint”

V= مخلوطی از’v’ و’w’ , بدل شده است ) « ف » در زبان مازندرانی به)

z= ‘sh’ in “shove” نزدیک به حرف « ز» در تلفظ مازندرانی

S= s in “sun”

ساری فروردین ۹۰

ضمیمه ۲

هفت رباعی امیری

هنگام تنظیم اصل این مقاله و پرداختن به چگونگی نظم در شعر امیری ، نگارنده با ذوق بسیار مختصر خود گاهی توفیق آن را می یافت که امیری سرودن را بیازماید .

امشو آسمون – چَـنـدِه ستاره دارنِـه          اَی ماه نِیَمو! – دل مِه بهانِه دارنِه

مِه جِه نپرسین – دل ته چه ناله دارنه        بِلبِلِ میچکا – گل جِِه گلایه دارنه

**********

سرخ گل بَوین! – اسا چَنده دیاره !     بهار چه بمو ؟– بوردن اگر به کاره

اتا خشکِ چو – کِلاج وِرِه سِواره    غارغار کنده کهِ – مُردِن ندارنه چاره

**********

کیجا تِه نشو– بوردن نا ئور که خاره     شونی غریبی- چِش تِه سِه اشکـِه باره

تِه کمون ابرو – مهِ دلِ سِه قراره          سیو سیو چِش!– تِـه چِشمون بِـِلاره

**********

مردم ایران! – آشتی جِِمِه دَپوشین !      سِرخِ جِمِه نا! – اِسپِه جِمِه دَپُوشین

همدیگِه و سِه – نا مهربون نووشین!    دِنیایِ دلِه – اَنگُوشت نِشون نَووشین

*********

مازنــدرونــِه ! – بهشت جاودونـِـه !           جنگل و در یا – هستِـه وِنِـه نِشونِه

مردم بَوینین! – جنگلِِِ سَر چه شوُنه         ای داد و بیداد!– آخِر کار چِه وونه ؟

**********

زَمونه گِجِه ! – کس جه وفا نَـویندی         بینج دونِه دَرِه – گرمِ پِلا نَـویندِی

عزایی سِره – چشمونِ تر نَـویندی         عروسی دِلِه – چَکه بِِِـلََـر نَـویندِی

**********

ندومه هفت تا – پنج ره دنبال، چه کنده    ندومه پنج تا – هفت ره سِوا، چه کنده

ندومه تیرنگ – کِه ونگِ وا، چه کنده      امـیـری خونِش – درد دِوا، چِه کـنـده

ساری – فروردین ۹۰

 

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *