از نیم قرن پیش تا کنون ، انباشتی روز افزون از مشکلات ، پیش پای ما مانده است و رفته رفته می رود به کوهی بدل شود . مشکل ، قبل از آن که به سیاستمداران نسبت داده شود ، به آن دسته از کارشناسان ربط پیدا می کند که به ظاهر مشعل علم اقتصاد را برای سیاستمداران بر سر دست گرفته اند ، کارشناسانی با نقش حساس در امور کشور، از برنامه ریزی گرفته تا امور بانکداری و بودجه ، آنها تکیه گاه مهم سیاستمداران در تصمیم گیری امور اقتصادی و اجتماعی کشورند . خبط ناخواسته این دسته از کارشناسان طی نیم قرن گذشته ، تاکید می کنیم طی نیم قرن گذشته ، به لحاظ مالی و اقتصادی ، دستگاه سیاست را در کشور به بیراهه سوق داده است . آن ها ناخواسته و بنا به الگویی کهنه ، شفافیت را از رابطه مالی دولت و مردم زدوده اند . گر چه دور از انتظار است ، بلی این مشکل در ایران اتفاق افتاد و بحرانی پنجاه ساله را برایمان حاصل آورد که هم اکنون نیز این بحران ادامه دارد . بد ترین روزها در مواجهه با این بحران را ، امروز ما تجربه می کنیم .
بحث شفافیت را همه پیش می کشند اما مهمترین مورد شفافیت که از آن سخنی نیست ، شفافیت رابطه مالی دولت با مردم است . حرف حساب اینجا ، این نیست که دولت چه مقدار و یا چگونه خرج می کند . بلکه هدف این است بدانیم در سال سهم هر ایرا نی از محل منابع ملی شده نفت و گاز چه مقدار است . می دانیم که صد در صد این مبلغ مطابق قانون ، به صندوق دولت ریخته میشود .
با نمونه های آماری می توان فهمید خانوار ایرانی از سهم خود از منابع نفت و گاز ملی که به صندوق دولت می رود بی اطلاع است ، چرا که دولت با اختیار قانونی ، مبلغ را از میراث نقد مردم یعنی از محل درآمد نفت و گاز ، خود بر می دارد .و خانوار ایرانی از این مبلغ سرانه که به صندوق دولت همه ساله سرازیر می شود عملاً بی خبر است . او قادر نیست بداند و یا حتی قادر نیست به تخمین و یا به تقریب رقمی را برای خود تصور کند . مردمی که نمی دانند چه چیز و یا چه مبلغی را به دولت خود می دهند ،آیا می دانند چه انتظاری از دولت خود داشته باشند ؟مسلماً خیر !
پیدا است این ناآگاهی یعنی عدم اطلاع از رقم سرشکن درآمد نفت و گاز میان مردم ، چشم بندی بر چشم مردم است مردم را چشم بسته نگه می دارد، باعث آن می شود طی پنج دهه صد ها میلیارد دلار از ثروت ملی از دست برود . به اعتقاد نگارنده تمامی این مشکل از الگوی کهنه اقتصاددانان ما بر می خیزد . آنها درآمد حاصله از نفت و گاز را درآمدی غیر مالیاتی برای دولت معرفی می کنند ! در نتیجه هیچ زمان قبضی و رسیدی برای خانوارهای ایرانی و جهت اطلاع ایشان از سوی اداره مالیات صادر نمی شود . اشتباه این دسته عالمان در این زمینه، نوعی جزم اندیشی است . آن ها اعلام ارقام نجومی درآمد های متعلق به نفت و گاز از سوی دولت به مجلس را کافی دانسته به آگاه نمودن مستقیم مردم از سهم سرانه شان بهایی نمی دهند .
اقتصاددانان ، نفت و گاز ایران را با دیگر منابع معدنی کشور به یک چشم نگاه می کنند. نفت و گاز در طبیعت استثنایی ایران ثروتی بسیار هنگفت و میراثی نقد است . از میان چند صد کشور در جهان از این بابت ، فقط چند کشور همردیف با ایران محسوب می شوند . در ایران درآمد حاصله از نفت و گاز بسیار کلان ، اما هزینه استخراج و انتقال نفت و گاز به نسبت ناچیزاست و از این رو نفت و گاز میراث نقد مردم ایران محسوب می شوند . نیروی ملی کار که بیست و چند میلیون نفرند ،کسر بسیار کوچکشان کم تر از یک هزارم ، تولید و انتقال نفت و گاز ایران را بر عهده دارند . با وجود قلت نسبی تعدادشان ، محصول کار آنان همیشه در پنجاه سال اخیر ، بخش عمده درآمد دولت و حکومت ایران بوده است .
اشتباه عالمان اقتصادی اعم از مجریان و منتقدان ، از نیم قرن پیش تا کنون ، یعنی از زمان فوران درآمدهای نفتی تا امروز آن بود و هست که هرگز به فکر اصلاح الگوی کهنه و تاریخ گذشته خود نبوده اند . آنها مصیبت اقتصادی ما را با تئوری های سترون مانند سوژه حکومت رانتی یا دولتی شناساندن اقتصاد ایران یا تک محصول بودن و یا بیماری هلندی و امثال این قبیل ادعا ها همیشه توجیه و تفسیر می کنند گویی غافلند که اصل ، مردمند و مردمند که بد و خوب را برای دولت خود به پیش می برند . مردم اگر ندانند چه به دولت می دهند ، انتظارشان از دولت چه می تواند باشد ؟
مردم اگر واقف به چند و چون رابطه مالی خود با دولت نباشند، دلسوزی کارشناسان اقتصادی ، نصیحت و فریاد جگر خراششان هیچ زمان منجر به اصلاح امور نخواهد شد. خبط اقتصاددانان ما به مدت نیم قرن دولت ها را در استفاده از خرد اقتصادی و نظارت ده ها میلیون ایرانی بر امور محروم ساخت . بحران در سیستم جامعه و دولت را سبب گردید و باعث آن شد که مدیریت ها در سطح عالی همیشه برعهده نفراتی معدود باقی بماند . بدیهی است بی خبری از میزان دهش مالی هنگفت ، توجه مردم را به روند امور در اقتصاد سیاسی جلب نمی کند . نبود توجه کافی مردم ، به معنای رها شدگی دستگاه های اداری و دولتی از نظارت مردم است که نا آگاهانه خود هزینه بی حد همان دستگاه های اداری و دولتی کم کار را ، تامین می کنند .
وقوف خانوار های فقیر و غنی بابت چند و یا چند ده میلیون تومانی که سالیانه از سهم نفت و گازشان به صندوق دولت می رود ، بطور حتم خرد جمعی را برای بهبود بهره وری از منابع ملی به کار خواهد گرفت. در صورت دریافت قبض یا رسید مالیاتی ، مردم ازکم و کیف مالیات مستقیم خود به دولت با خبر شده ، هر کدام ناظر خرجِ بی مزد و مواجب می شوند وعنصر آگاهی ، توانمندی عظیمشان را به میدان می آوَرَد .
اقتصاد دانان به خاطر کوتاهی شان در باز تعریف درآمدهای نفت و گاز در طول پنجاه سال ، زیان مهلکی را به کشور تحمیل کرده اند . طی این پنج دهه که درآمدهای ناشی از نفت و گاز فوران داشت ، دیده ایم که درآمدهای حاصل از نفت و گاز در بودجه دولت ، گاه بالغ بر نود درصد درآمدهای دولت بوده است .
اقتصاد دانان عذر خواهی بزرگی را به مردم ایران بدهکارند . هیاهوی امروز بعضی ازآن ها مانند آقای محسن رنانی اقتصاد دان ، هنر گذاشتن انگشت بر زخم های مهلک و چرکین است که هر روز سرباز می کنند و فقط همین ! او هیچ زمان به ریشه درد یعنی غیر مالیات بر شمردن درآمدهای نفت و گاز توجه ننموده معمولاً به مانوری عوامفریبانه ، خود را بی تقصیر ، دیگران را مقصر جلوه می دهد .
بدیهی است بازتعریف درآمدهای نفت و گاز و برون کشیدن آن از درآمد غیر مالیاتی و به حساب آوردن آن به مثابه مالیاتی مستقیم که معادل صد در صد سرانه مردم از نفت و گاز است ، جزء اصلی راه حل بلند مدت برای حل مشکلات موجود است و در حال حاضر چنین تدبیری به تنهایی حل مساله نیست اما سرچشمه مصیبت را به همه نشان خواهد داد و فهمی درست از مشکل اصلی پدید می آورد و باعث می شود که سردر گمی ها ، خشم و نارضایتی ها فروکش کند . به مار گزیده این درس را یاد می دهد تا از یک سوراخ سه مرتبه گزش مار را نوش جان نکند.
آرزو می کنم تلاش ۲۷ساله نگارنده ،همچنان آهی گرم بر آهن سرد اقتصاددانان ما نباشد.
. پایان هفده مرداد ۹۷ – ساری
یک پاسخ
سلام آقای مهندس . از زحمات زیادتون بابت ترویج و رشد تمام ما ممنون . با تجدید احترام . ساداتی