تعداد بازدید : 114 بار

نام شگفت انگیز اِسفِیوَرد شوُراب

چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹

درویش علی کولاییان

مقدمه :  این مقاله ، خاصه دهستانی است با نام “اِسفیوَرد شوُراب” و یا ” شوُراب اِسفیوَرد” که در زبان عامه مردم همان “اِسپه وَرد شوُراب” است . موقعیت جغرافیایی و اهمیت این دهستان، برای آن ها که مقیم مازندرانند و یا به ویژه ساروی و قائمشهریند روشن است . در خلال نوشته های پیشین هم ،البته به این برنجستان بزرگ توجه  داده ایم، ولی به این امید که بحث مشخص تاریخی پیرامون آن ، باعث شود که علاقمندان به موضوع مورد نظر بیشتر توجه کنند ، مقاله  پیش رو را تقدیم می کنیم    .

در لغت نامه دهخدا ، دهستان اسفیورد شوراب این گونه معرفی می شود :

اسفیورد شورآب . [ اِ وَ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری . این دهستان در قسمت جنوب باختری ساری طرفین جاده ٔ ساری به شاهی واقع و از نظر آمار و ثبت احوال تابع شاهی و از نظر بخشداری تابع ساری است . آب قرای آن از رودخانه ٔ تجن و قسمتی از چشمه سار رودخانه ٔ سیاه رودو ماچک است . محصول عمده ٔ دهستان ، برنج ، پنبه ، غلات ، توتون سیگار، صیفی ، کنف ، کنجد و نیشکر است . این دهستان از۲۴ آبادی تشکیل شده . جمعیت آن در حدود ۷ هزار نفر و قراء مهم آن عبارتند از ماچک پشت ، سرخ کلا، ماهفروجک ، تیرکلا، کردخیل . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج

درنقشه پیوست محدوده این دهستان وموقعیت آن نسبت به شهرساری مشخص شده است. براساس اطلاعات به روز شده این دهستان شامل حدود سی آبادی است اعم از روستا و شهرک های جدیدالاحداث که مجموع جمعیت آن ها قریب سی هزار نفر است . عمده محصولات کشاورزی در این دهستان برنج و مرکبات است  به علاوه توسعه مناطق شهری سبب گردید تا ساری بخش هایی قابل توجه از اراضی چند هزار هکتاری این دهستان را امروزه به خود اختصاص دهد    .  محلات این دهستان با اسامی زیر اند :
تیرکلا ، یورمحله ، پاشاکلا اربابی ، ماچک پشت ،پاشاکلا انتقالی ، حاجی کلا ،شرفدار کلا علیا ، شرفدار کلا سفلی
مجتمع مسکونی ارم ، شیخ کلا ، مشهدی کلا ، پایین میلک ، گَرچی کلا ، طالقانی محله ، سلوکلا ، زرویجان ،گلچینی ،میانرود ، پایین سنگریزه، بالا سنگریزه ، تلی باغ ،  رودپشت ، کوی صاحب الزمان، شهرک جانبازان ، کاردخیل ، گیله کلا علیی ، گیله کلا سفلی ،خنارآباد ، میلک ، شهرک فرهنگیان ، باریک ابسر ، سرخ کلا ،ماهفروجک .

زمین متعلق به دهستان اسفیورد یکپارچه است و آبیاری بخشی عمده از اراضی آن با استفاده از  یک نهر اصلی است که از رودخانه تجن  سهم می گیرد و در بیش از دو فرسنگ طول آن ، نهر های متعددی از آن منشعب می شوند .  نهر اصلی خود نیز موسوم به اسپه ورد است. بیش از ثلث آب رودخانه تجن ، در بهار و تابستان سهم اسفیورد شوراب می شود . سهمیه آب نهر مطابق عرف و آنطور که مصطلح است بالغ بر سی و دو سنگ  است که معادل چند متر مکعب در ثانیه است   .

نهر باستانی اسپه ورد شوراب ،نهری که قدمت آن به بیش از دو هزار سال می رسد . در قسمتی از مسیر،
نهر میان دومعبر قرار گرفته است  . یکی از آن دو، در تصویر دیده می شود .

 

نهرباستانی اسپه ورد در زمان قطع جریان آب

اراضی به هم پیوسته و یک پارچه دهستان اسپه ورد به چند هزار هکتار می رسد . این برنجستان وسیع  با شبکه مفصل آبیاری ، از طرحی کم نظیر و جامع خبر می دهد که اجرای آن در گذشته یی بسیار دور اتفاق افتاده است . تاریخ اجرای این طرح و نامگزاری بر روی آن را مردان کهنسال منطقه به عصر حضرت آدم (ع) نسبت می دهند . این اشاره فقط از قدمت فوق العاده این دهستان خبر می دهد .

از کدام طریق می توان به قدمت دهستان اسفیورد شوراب  و شبکه آبیاری متعلق به آن پی برد ؟ بدون شک مراجعه به منابع ذیل راهی برای یافتن پاسخ بوده است .

۱-    اسناد و کتب تاریخی مربوط به منطقه

۲-    اطلاعات به دست آمده از باستان شناسی منطقه

۳-    تاریخ آغاز کشت برنج در ایران و در مازندران

۴-    تاریخ شفاهی مردم منطقه و نگاه تحلیلی به آن

موارد فوق همه مورد توجه  قرار گرفته ،به ویژه موارد سوم و چهارم در تحقیقات نگارنده از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است .جستجوی تاریخ آغاز کشت برنج و پرداختن به تاریخ شفاهی(  oral history  ) متعلق به  مردم ، اطلاعات مهمی را در دسترس قرار می دهد .

در مورد  نام دقیق تر اسپه ورد شوراب، باید گفت که نام آن در اسناد رسمی اسفیورد شوراب است و  پیدا است که این  نامواژه  مرکب از چند واژه کهن است . شکل صحیح و اصیل تر واژه های کهن را در مازندران از زبان عامه مردم باید شنید ، لذا تصور می شود اسپه ورد شوراب شکل درست تر نام دهستان باشد  . به ویژه آن که به احتمال بسیار ،  به دلیل تحریرعربی در اسناد رسمی درقدیم ، حرف (ف ) به جای حرف (پ ) نشسته است .

  اسپه ورد شوراب  به چه معنی است ؟

سه واژه اِسپه و وَرد و شُوراب  را اگر فارسی و یا عربی بدانیم شاید به بیراهه رفته ایم چراکه واژه وَرد ، هم در فارسی و هم در عربی به گُل ، به ویژه به گل سرخ اطلاق می شود . دو واژه دیگر نیزعربی و یا ترکی به نظر نمی رسند  واگر هم فارسی انگاشته شوند، در مجموع با ترکیبی نامناسب و معنی دور از ذهن روبرو می شویم .

اسپه را اگر سفید و شوراب را اگر آب شور بدانیم  ، واژه  وَرد  که در زبان محلی آن را  به چند معنی می شناسند دخالت دهیم ، برای  معنی نام مورد نظر،  راه به جایی نخواهیم برد . برای نگارنده ، وَرد  به معنی قطعه ای از زمین کشاورزی است .  معنا های دیگر این واژه درفرهنگ واژگان تبری درج شده است و عبارتند از “نوعی وسیله در بافندگی سنتی ” و یا  ” نخ های اصلی کارگاه  پارچه بافی سنتی ”  و یا   ” درختی تراش خورده” .

به این ترتیب با واژگان طبری و مازندرانیِ که امروز رایج است ، تعبیری درست از  اسپه ورد شوراب به دست نمی آید . لذا به تلاشمان ادامه داده، با توجه به فراوانی واژه و نامواژه های سنسکریت در گویش مازندرانی که نگارنده موفق به نشان دادن صد ها مورد از آن ها شده ، برای یافتن معنای احتمالی این سه واژه  به فرهنگ نامه های معتبر سنسکریت ، مراجعه می کنیم .

توضیح ۱ : واژه وَرد به معنی قطعه ملک و یا زمین ، در بسیاری جا ها در حوزه تجن از زبان مردم شنیده می شود . مثلاً  دندان پزشک ساروی(دکتر امین محمد روحانی)  که طرح نظام وظیفه اش را چندین سال پیش در کیاسر ساری به انجام رساند به نگارنده گفت از کهن سالان ساکن آن جاهم ، واژه ورد را به معنای قطعه ملک و یا قطعه زمین شنیده است.

معنای ” اسپه ورد شوراب ” در زبان سنسکریت :

در مورد اِسپه : در سنسکریتsphAy  به معنای  توسعه و sphAyat  به معنای ازدیاد و  وسعت یافتگی است و واژه  sphA در حکم ریشه برای دو واژه اخیر و به معنای فربه شدن و فربه کردن است .

در مورد وَرد : در سنسکریت  vardh به معنای قطعه و قسمت است .

در مورد شوراب : در سنسکریت  surabhi واژه یی است با معنا های متعدد که همه آن ها تعبیری دلپذیر دارند : مثل خوشایند ،خوب  ، بهترین ، عالی ،نامور ، با شکوه ، معطر ، پر برکت ( گاوی که بسیار شیر می دهد و داشتن آن یک آرزو است! )  و  ..  و طلا .

اگر سه واژه سنسکریت  sphAyو vardhو surabhi را در پیوند با سه واژه اسپه و ورد و شوراب بدانیم ، دهستان اسپه ورد شوراب را می توان قطعه وسیع و پر برکت معنا کرد که این برای برنجستان بزرگ و بی نظیر اسپه ورد شوراب بسیار زیبنده است .

توضیح ۲ : ( در این نوشتار فونتیک به کار رفته هاروارد – کیوتو(H-K )است .به هنگام تلفظ حرف ( s )  لازم است نوک زبان به سقف دهان نزدیک شود ، همان که امروزه در تلفظ (ش) فارسی رعایت می  کنیم . به علاوه حرف h  فقط سبب حلقی ادا شدن حرف پیش از خود است  و حرف ( i) معادل و یا نزدیک به  کسره در تحریر فارسی است .)

توضیح  ۳:  در حوزه تجن  دشت های سنتی و یا قدیمی که شالی زارند ، هرکدام به یک یا چند روستا متعلق اند و هیچ کدام در حد و اندازه برنجستان اسپه ورد نبوده  و بسیار کوچک ترند .

ایجاد قطعات شالیزاری در مازندران همیشه مستلزم قطع درختان بسیار و حفاری کانال ها، برای انتقال آب بوده است . کانال های  بسته (نقب )و یا کانال های باز هرکدام با طول چند یا چندین کیلومتر احداث می شدند. این کارها   چه در مورد زمین و چه در مورد نهر ها ، مستلزم ریشه کنی و کار سنگین بوده  است . به احتمال بسیار ابزار به کار رفته از جنس آهن بوده اند و این  از لحاظ تعیین زمان آغاز کشت و کار برنج در مازندران و سخن گفتن ازدوران تاریخی آن واجد اهمیت است.  تردیدی نیست که نامگزاری ها به سنسکریت(کلاسیک ) در حوزه تجن که به آن پیش تر اشاره نموده ایم، از زبان مردمی است که روزگاری برمنطقه مسلط  بوده اند .  نامواژه های بسیار دیگر ، از« تجن» گرفته تا نامواژه« ساری » و همچنین نام بسیاری از روستاها و اماکن خاص و بسیاری از اصطلاحات در کشاورزی و دامداری در حوزه تجن که نگارنده در نوشته ها ی پیشین به بسیاری از آنان اشاره می کند  ،بدون شک از زبان همان مردم به ما به یادگار رسیده است .

ساری و اسپه ورد شوراب

شهر ساری و دهستان اسپه ورد شوراب مجاور یکدیگرند . “ساری رود” نهری که ساری  قدیم (بخش مرکزی ساری امروز) را در درون انحنای خود جای داده است، آن را از دهستان اسپه ورد شوراب جدا می سازد. براساس بعضی گزارشات تاریخی ، ساری قدیم، همیشه دارای وسعتی محدود و شاید کمتر از یکصد هکتار بوده است ( مثلاً ر.ک. احسن التقاسیم ، سفرنامه مقدسی قرن چهارم هجری) و قبل از آن که شهر باشد می توانست همانند بسیاری از امیر نشین های قدیم ، محل سکونت ارباب دهستان مجاور باشد . جغرافیای تاریخی ساری حاکی از آن است که شهر به لحاظ یک ایستگاه تجاری ، از امتیاز ویژه یی درگذشته بر خوردار نبوده است .

ساری می توانست در ابتدا محل مناسبی فقط برای سکونت ارباب اسپه ورد باشد  و گفته ایم که اسپه ورد دهستانی است که وسعت اراضی به هم پیوسته آن چند هزار هکتار است . شهر ساری طی تاریخ طولانی خود همیشه یک شهر فئودالی وفئودال نشین بوده است. به ویژه می توانست  تا زمان کیوس ساسانی( قرن ششم میلادی ) ، بامالکیت واحد و به توسط شخصیت های محلی اداره شود  . قابل تصور است که دهستان اسپه ورد و دیگر مناطق اطراف ساری ، در آن زمان به توسط یک فئودال بزرگ و با اهمیت اداره می شد که به احتمال زیاد محل سکونت اختصاصی او و بستگان و خویشاوندان او، ساری بوده است .

توضیح ۴ : محله یی بسیار قدیمی در ساری و در بخش قدیم آن به شَه بَــنـد موسوم است . در باره وجه تسمیه این محل بسیار گفته اند که هیچکدام قانع کننده نیست .در سنسکریت sahabAndhava به معنای با خویشاوندان است .

توضیح ۵ : تمامی شواهد نشان می دهد ،  از گذشته ای دور، شهر ساری در حدودنیم تا یک فرسنگی غرب رود تجن و در درون انحنای نَـوَد درجه ساری رود باستانی بوده است . نوعی ازانحنای نـَوَد درجه که به سنسکریت sarI* (ساری ) است و برای مردم سنسکریت زبان، ربع دایره ( نمایشگر جهتی از جهات اربعه در دایره جهت نما ) اهمیتی مذهبی  و آئینی داشته است . به اعتقاد  ما به همین  دلیل ،این واژه  ، وجه تسمیه ای برای ساری رود ((  در زبان عامه مردم محل ساری رو  تلفظ می شود  . شاید  رو مخفف rujAnA به معنی رود است )) و همچنین وجه تسمیه ای برای شهر ایجاد شده در کنار آن ، ساری ، شده است . امروزه بستر ساری رود یا همان ساری رو به نهری باریک و در عین حال عمیق  بدل شده است .  امتداد  آن،  آنجا که به شهر نزدیک می شود یعنی  در راه بند سنگتراسان ، تقریباً از جنوب  به شمال است ولی از آنجا ، یعنی از راه بند  ، به بعد ، در مسیری منحنی،  به شمال غرب  ادامه مسیر میدهد و  پس از رسیدن به حوالی دبیرستان طالقانی( پهلوی سابق )  باز هم در خط منحنی  ولی این بار به شمال شرق می رود و منتهی به آبراهه گذرخان در حوالی جاده فرح آباد ساری  می شود . شکل کلی مسیر ساری رود به ربع دایره  شباهت دارد و ساری قدیم در درون این منحنی جای  گرفته است .

ساری رود  یا  ساری رو به مثابه یک نهر کشاورزی ، امروز از رود تجن سهم می گیرد  و آب آن فقط در بهار و تابستان و برای تامین آب زراعی  چند روستا در غرب ساری  جریان پیدا می کند.  اندازه و ابعاد اولیه ساری رود را می توان با نگاه به بعضی  نشانه ها که هنوز قابل مشاهده است به آسانی مجسم نمود .به احتمال بسیار در گذشته ، ساری رود ، شاخه غربی تجن و یا مسیر اولیه این رود بوده است . مطابق نوشته یی تحقیقی که از سوی نگارنده منتشر گردید سیل تاریخی در قرن چهارم هجری که ساری را فرا گرفت از ناحیه همین رود یعنی ساری رود بوده است .

موضوع جمعیت و گذشته تاریخی حوزه تجن

نقش برنج در افزایش جمعیت جهان را بسیاری عنوان می کنند  . می توان دید در مناطقی از جهان که شرایط ، مساعد برای کشت برنج  بوده است ، کشورهایی با جمعیت زیاد شکل گرفته اند . به طور حتم مازندران و به ویژه حوزه تجن ، حتی پیش از قرن ششم میلادی ( پیش ازسقوط حکومت مستقل و خودمختار جسنفشاهیان )، به جمعیت  زیاد دست یافته است . از طرفی جمعیت در مناطق خشک و کم باران در فلات ، در گذشته کم بوده است . لذا می توان فهمید که وزنه جمعیتی مازندران و یا  حتی  حوزه تجن در درون امپراتوری ایران در گذشته، به نسبت ، بسیار با اهمیت تر از امروز بوده است .

شاید کمتر از چند قرن پس از آغاز کشت برنج در منطقه،  مازندران و حوزه تجن به دلیل جمعیت از لحاظ سیاسی با اهمیت می شوند  و این وضعیت  تاقرن ها ادامه پیدا می کند ، تا آن که حضور تجاوزکارانه کیوس یا  کاوس ساسانی در قرن ششم پس از میلاد و خشونت وحشیانه و نسل کشی او ، باعث ضربه یی مهلک به پیکره  جمعیت ، فرهنگ و اقتصاد مردم مازندران می شود .

می توان پذیرفت که در زمان تهاجم کیوس ، فئودال های مازندرانی به ویژه در حوزه تجن ، اربابانی صاحب قدرت بوده اند .مثلاً مالک دهستان اسپه ورد که بخشی مهم از آب تجن صرف آبیاری املاک  او می شده است و به طورقطع ساری نیز از ابتدا محل سکونت اختصاصی او و وابستگان او بود ، فئودالی قدرتمند به حساب می آمد . سهم این فئودال  در ساختار قدرت ، در منطقه ، به طورحتم  با اهمیت بوده است  . بدیهی است که هنگام تجاوز کیوس به مازندران(قرن ششم میلادی) ارباب اسپه ورد و یا  آن طور که مازندرانی ها  به زبان می آورند ” اسپه ورد ارباب “ که در مورد او بیشتر سخن خواهیم گفت ،نقشی مهم در جریان قدرت ، در حوزه تجن داشته است .

عنوان ارباب اسپه ورد به سنسکریت

اشاره نموده ایم که  عنوان ” ارباب اسپه ورد ”  در زبان رایج مازندرانیان  ” اسپه ورد ارباب ” است . در زبان ساکنین مازندران عهد اشکانیان و ساسانیان، خلاصه و یا کوتاه شده همین عنوان می توانست  لفظی نزدیک به   spha  deva
( اِسپه  دیو ) باشد . حال، از آنجا که اِسپِه در زبان دری و یا فارسی سپید معنی می شود ، آیا به راستی اصطلاح معروف در شاهنامه یعنی دیو سپید تعبیری نادرست از نامواژه اسپه دیو نیست ؟ در شاهنامه ، دیو سپید همان مرد مازندرانی است که پهلوانی به نام رستم برای نجات شاهِ در بـنـد ، یعنی کاوس ، او را به قتل می رساند و  ظاهراً این حکایت برای رستم شهرتی عالمگیر به دنبال می آورد . مازندرانی دیگری هم که ارژنگ دیو نام او است قبل از دیو سپید ، با ترفند همان پهلوان یعنی رستم به خاک و خون می افتد .

قرائن نشان می دهد که داستان گشودن مازندران، درحقیقت مربوط به سرگذشت کاوس ، فرزند ارشد قباد ساسانی است و نـه سرگذشت کاوس پسر قباد، پادشاه کیانی . مشاهده این مطلب مستلزم قرائت شاهنامه به ویژه فصل مربوط به ساسانیان است تا برای خواننده معلوم شود که نام و جایگاه کیوس یا کاوس ، برادر بزرگ و رقیب انوشیروان، که تکیه گاه سیاسی نیرومند مزدکیان بود ، با کمال تعجب در شاهنامه خالی است !می بینیم  به جهتی که دلائل آن نا روشن است ، داستان کیوس و یا کاوس، شاهزاده ارشد ساسانی، و لشگرکشی او به مازندران که واقعیتی تاریخی و غیر قابل انکار است ، نه در بخش ساسانیان شاهنامه بلکه در جایی دیگر و در سرافزوده داستان کیکاوس کیانی  جای گرفته است !

همانطور که بیان گردید با مراجعه به نوشته های دیگر به همین قلم،  ملاحظه خواهید نمود که ارژنگ دیو نیز عنوان یکی دیگر از اربابان مهم مازندران است که در جانب  شرقی تجن و در جنوب کوه اسپرز مستقر بوده و رودخانه تجن سامان ملک او با ارباب اسپه ورد بوده است. نکته قابل توجه آن است که  عنوان ارژنگ دیو و یا ارجنگ دیو در ادبیات اسطوره یی ایران از عنوان دیو سپید کهن تر است .

 ارژنگ دیو صاحب جنگل های پایین ورند بود . این جنگل ها احتمالاً از ناحیه خرچنگ ( واژه یی تغییر یافته از واژه ادره جنگ به معنی جنگل پایین )آغازو  تا کوه اسپرز ادامه داشته است . جنگل پایین ، اختلاف ارتفاع بطور متوسط قریب سیصد متر ، با جنگل بالا( ناحیه ورند )  دارد .  این اختلاف ارتفاع ناگهانی و باعث ایجاد شیب تند است . بدین خاطر جنگل پایین ورند می توانست از زبان مردم آن جا  به ” جنگل پایین” و یا به لفظ مازندرانی به
” پایین جنگل ” موسوم باشد . پایین جنگل به وسعت چندین هزار هکتار و شامل انبوه ترین جنگل های مازندران بود و هست.  لقب ارباب این منطقه وسیع  به لفظ امروزمازندرانیان می توانست” پایین جنگل ارباب ” باشد که کوتاه آن به سنسکریت ” “adhara  jaGg. deva
( اَدَرَه جنگ دیو ) است که به  ترکیب  ارژنگ دیو بسیار شباهت دارد . پیدا است که زبان ساکنین مازندران برای فتح نامه نویسان زیاده گوی کیوس و پهلوان حامی او یعنی رستم  که به  زبانی دیگر سخن می گفته اند به درستی قابل فهم نبود!! آنان  هزار و پانصد سال پیش از  زمان ما، خالق سندی آمیخته با دروغ می شوند که فردوسی بزرگ، آن را دست مایه داستانی شگرف می کند . فردوسی پانصد سال پس از تجاوز کیوس به تنظیم شاهنامه پرداخت . میزان آگاهی حکیم طوس از حقیقت این ماجرا معـمایی است که برای  گشودن آن باید کوشید  !

توضیح ۶ : در فونتیک به کاررفته حرف G دماغی است و شبیه (ng) تلفظ می شود .

توضیح ۷ : وَرند جایی است که نام آن به واژه سنسکریت varendra(وَرِندرا) به معنای مقام سلطنت ، شباهتی نزدیک پیدا می کند .  سالخوردگان محل نیز از قول پدرانشان عنوان میکنند که وَرِند در گذشته شاه نشین بوده است . قبرستان ورند دارای ویژگی هایی است که محل آن را بسیار کهن معرفی می کند. بطور کلی ورند موقعیتی ویژه دارد که ازهر لحاظ قابل بر رسی است . بسیار محتمل است که فئودال مقیم آنجا در حکم شاه مازندران بوده است . شاهنامه حکایت می کند که  آخرین شاه مازندران  که محل زندگی او فاصله یی به نسبت زیاد با محل سکونت دیو سپید و ارژنگ دیو داشته است، پس از دستگیری در جنگ ، به دست دژخیم و به دستور کیوس قطعه قطعه می شود .

توضیح۸: تغییر شکل واژه اََدَرَه جنگ به ارجنگ و سپس به خرچنگ همانند سیر تغییر شکل واژه سنسکریت اِرکش RkSa به واژه اِرش که به مازندرانی  است و سپس به خِرس که واژه یی مشترک بین زبان مازندرانی و زبان پهلوی است .

توضیح۹: در شاهنامه و در داستان تهاجم کاوس به مازندران علاوه بر نام دو شخصیت مهم مازندرانی که اشاره به آنان نموده ایم ( ارژنگ دیو  و   دیو سپید) ، با نام کوه اسپروز هم که مکرر نامش به چشم می خورد روبه رو می شویم  .در شاهنامه اسپروز نام کوهی است که اردوگاه کاوس در آغاز تهاجم به مازندران در پیش آن ، بر پا بوده است . به روایت شاهنامه ، رستم نیز پیش از آن که وارد خاک مازندران شود ، از فراز کوه اسپروز چراغ  روشن خانه ها و شب نشینی طولانی مازندرانیان را در دل شب، به نظاره نشسته بود .  امروز هم ورود به حوزه تجن، از شمال شرقی ، به دلیل عوارض طبیعی (کوه ،جنگل ، رودخانه ) ،مستلزم  عبور از روی کوه اسپرز است . از بلندای کوه اسپرز همه شهر ساری و همه دهستان اسپه ورد شوراب به خصوص در دل شب که چراغ ها روشن می شوند بسیار نمایان است . (افراد خوش ذوق امروزه محدوده یی از بالای کوه اسپرز را بام شهر نامیده  آن جا دست به ایجاد اماکن تفریحی تجاری برای مردم زده اند ) . در گذشته دور کسانی که از خراسان و گرگان و از طریق جاده کناره به مقصد حوزه تجن به راه می افتادند ، مثلاً برای رسیدن به ساری ، بالا رفتن از کوه اسپرز و سپس سرازیر شدن از آن ، برایشان امری ناگزیر بوده است و دلیل انتخاب این راه ، نبود پل در مسیر کناره بر روی تجن  بوده است .با نگاه به واقعیاتی که در این نوشته ویا نوشته های دیگر پیش  کشیده ایم ،به نظر می رسد کوه اسپروز که شاهنامه از آن مکرر یاد میکند  همان کوه اسپرز است . کوهی که امروز جاده یی اسفالته از شمال آن،  منشعب ازجاده ساری گرگان ، ازروی آن عبور می کند و به روستاهای درون حوزه تجن از جمله به روستای اسپرز می رسد .

واقعیاتی غیر قابل انکار وجود دارد که حاکی است اسطوره هفت خوان رستم،  گزارشی است  در ارتباط با یک واقعیت مهم تاریخی  که هنر فردوسی به نحوی آن را از گزند سانسور فرمانروایان مازندران حفظ نموده است.  فرمانروایان مازندرانی به عنوان مثال ، فرمانروایان آل زیار، قرن ها با افتخار مدعی آن بوده اند که از نوادگان کیوس ساسانی اند . بحث بیشتر دراین زمینه در مقاله های  “کوه اسپروز کجا است؟” و  “گویش مازندرانی زبان خدایان بود” و ” کیکاوس یا کیوس ، اسطوره یا تاریخ ؟”  به قلم نگارنده آمده است .

قدمت دهستان اسپه ورد

قرائن نشان می دهد که نام دهستان اسپه ورد شوراب و نام نهر متعلق به آن و نام شهر (ساری) چون نام های دیگر از زبان مردمی بوده است که به سنسکریت سخن می گفته اند . این نامگزاری در چه دوره تاریخی اتفاق افتاده است ؟

شواهدی متقن نشان می دهد که زبان سنسکریت لا اقل از یک هزار سال پیش ( قرن دهم میلادی ) از رسمیت افتاده است . از سویی دیگر در حمله اسکندر به ایران که در قرن چهارم پیش از میلاد ( دوهزار و سیصد و چهل سال پیش) روی داد ،  فتح نامه نویسان و کاتبان یونانی با وجودی که  عبور  اسکندر را از مازندران و گرگان ، در فصل تابستان یعنی فصل کشت و کار برنج  گزارش می کنند ، اشاره یی به دشتستان شالی و یا شبکه های آبیاری در منطقه نمی کنند و شواهد حاکی از  فـقـدان فرهنگ کشت برنج در منطقه است . از این رو گمان می رود سنسکریت زبانان ، بعد  از اسکندر ودر اوج توسعه روابط ایران و هـند یعنی در زمان سلوکیان و آغاز کار اشکانیان ، به منطقه کوچانده شدند .

در متون تاریخی معتبر گفته می شود در قرن دوم پیش از میلاد، پادشاه اشکانی ، اشک پنجم ، مارد ها را که از بومیان منطقه محسوب می شدند پس از سه سال جنگ ،  وادار به ترک منطقه و اسکان آنان در جایی  دیگرمی کند . اکنون این قابل تصور است که کار دشوار راندن مردم مارد از منطقه، برای توسعه کشتزارهای برنج و آماده ساختن محلی امن برای اسکان مهاجرین  بوده است . مهاجرینی با فرهنگ  که مولد ثروت بوده ،قادر به انجام  کاری  بوده اند که از عهده  مردم مارد ساخته نبود . باید گفت توجه به ارزش تجاری برنج و مهارت مهاجرین  بطور کلی در کار کشاورزی و پرورش دام ، مشوق اشک پنجم  در حمایت از آنان بوده است . به  گمان نگارنده اشک پنجم ویا فرهاد اول، به احتمال همان آرش افسانه یی و یا همان تهمورس دیوبند است.

تشریح این مطلب که تهمورس به لفظ مازندرانیان  نام ولقبی برای آرش است ،(تهم آرش به معنی آرش نیرومند)  در مقاله  ” گویش مازندرانی زبان خدایان بود ” به قلم نگارنده آمده است .

بنا بر این می توان گفت که سابقه اجرای طرح بزرگ اسپه ورد شوراب و  شبکه های آبیاری متعلق به آن به گذشته ای دور  بر می گردد .   ایجاد محل سکونت برای مالک بزرگ اسپه ورد در کنار ساری رود   ، که نام آن همان ساری  است ، به همان زمان و به قرن دوم پیش از میلاد می رسد . یعنی قریب به دو هزار و دویست سال پیش.

توضیح  ۱۰  : آن جا که صحبت از ایجاد  اولین شهر به دستور فرخان بزرگ می شود باید گفت که آن همان  سَروِیه باغ یا   بخشی متعلق به همگان است که امروز سروینه باغ  نامیده می شود . محل آن در مجاورت ساری قدیم است و در آن سوی ساری رو . برای شرح بیشتر به کتاب ” مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ” مدخل ساری مراجعه فرمایید .

                                                                                                                                                        پایان
خرداد ۱۳۸۹ ساری

 

منابع :

۱-    سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵- نقشه آبادی ها – مرکز آمار ایران
۲-    مازندرانی و سنسکریت کلاسیک روایت واژه ها  درویش علی کولاییان    نشر چشمه  پاییز ۱۳۸۷
۳-      مقالات آمده در سایت www. Kulaian .com  مازندران و تاریخ    درویش علی کولاییان
۴-    شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
۵-    تاریخ ایران باستان  حسن پیر نیا ( مشیرالدوله)  موسسه انتشارات نگاه  تهران – ۱۳۸۷
۶-    Monier Williams Sanskrit-English Dictionary (2008 revision )
۷-Cologne Digital Sanskrit Lexicon        http://webapps.uni-koeln.de/tamil

نقشه ضمیمه

انحنای رود و شکل ویژه آن (ربع دایره جهت نما sari )   وجه تسمیه ساری رو و شهر ساری ،  به سنسکریت شده است . جایگاه ساری قدیم در میان دشتی هموار و در درون قوس  ۹۰ درجه ساری رود  است این قوس زیبا که یکی از جهات اربعه یعنی جهت غرب را نشان می دهد، از فراز کوه اسپرزدر شرق و از فراز سکوتپه در جنوب ساری، که ارتفاع هر کدام حدود دویست متر است ،  در معرض دید بوده است . به علاوه این قوس زیبای درون دشت ، از ورند ( مرکزیت باستانی منطقه ) و از ارتفاعات پانصد متری متعلق به آن ناحیه ( در فاصله ای قریب به سی کیلومتر در جنوب ساری )، به وضوح قابل رویت بوده است
 توجه : نهر بزرگ اسپه ورد در این نقشه مشخص نشده است . این نهر پس از بهره گرفتن از رودخانه تجن و از نزدیکی روستای پایین دزا به سمت غرب می رود و پس از قطع کردن بولوار کشاورز ( پل اسپه ورد ) از میان دهستان اسفیورد و به منظور مشروب ساختن اراضی آن عبور می کند و امتداد نهر هم نزدیک روستای ملییک با جاده ساری – قائم شهر تلاقی پیدا می کند ( پل اسپه ورد )  .

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

9 پاسخ

  1. آقای کولاییان به نظر من شما تحقیقات خودتان را باید در محدوده سه کوه تپه و اسپرس خارکش و ورودی تنگه لته وخان عباسی را برسی بکنید راحتر می توانید راز رود اسپه ورد را در بیابید مثل در کنار کیاسر روستای وری است یا وری صحرا پس ورد یعنی زمین پس این رود از نظر جغرافیای در روبروی کوه اسپروز است و نهایتا اسم رود شده اسپروز ورد .

    1. با سلا م ، اسپه ورد نام فطعه ملک یا زمین زراعتی بسیار بزرگ است که توسط یک نهر احداثی با سردهنه ای از تجن، آبیاری میشود . آن نهر مطابق عرف رایج ،موسوم به همان مزرعه بزرگ یعنی موسوم به اسپه ورد شده است .
      امروز مزرعه اسپه ورد بین حدود سی پارچه آبادی تقسیم ، بخش هایی از آن نیز شهر سازی شد و به محدوده شهر ساری منضم گردیده است در گذشته های دور مالک مزرعه بزرگ ( اسپه ورد ) فئودالی بزرگ بود که ساری قدیم ما محل سکونت او و مختص به او و جانشینانش بوده است . نام و یا لقب او در گذشته های دور « اسپه ورد دِو » و یا به اختصار « اسپه دِو » بر زبان می آمد. در روایت های شاهنامه این اصطلاح با ترجمه یی نادرست و ناصحیح ، بدل به «دیو سپید » شده است . « اسپه » در زبان قدیم مازندرانیان ( سنسکریت کلاسیک ) نه به معنای سپید بلکه به معنای بزرگ و گسترد است . موفق باشید .

  2. آقای کولائیان عزیز، دستتان درد نکند. پزوهش ارزنده ی شمارا خواندم و از آن آموختم. پیروز باشید.

  3. با عرض سلام واحترام خدمت جناب آقای کولائیان ضمن تشکر از تحقیق ارزنده و جالبتان تحقیق جنابعالی بسیار پربار ومطالب آن بسیار مفید برای سایر تحقیقات نوشته شده است ولی در نقشه دهستان که در سایت ارائه شده نام خیلی از روستا های مهم از جمله پاشا کلا ، ماهفروجک، شرفدارکلا، سلوکلا، کردخیل ، سرخکلا، گیله کلا، خنار آباد، باریک آبسر، طالقانی محله، شیخ کلا، مشهدی کلا، ملیک، رودپشت، تلوباغ، میانرود، سنگریزه و …. ذکر نشده لطفا تصحیح بفرمائید.

    1. با درود و تشکر از شما باید عرض کنم که البته در متن مقاله (پاراگراف سوم )، نام تمامی محلات از جمله آن ها که شما ذکر نموده اید آمده است.

  4. با عرض سلام واحترام خدمت جناب آقای کولائیان ضمن تشکر از تحقیق ارزنده و جالبتان تحقیق جنابعالی بسیار پربار ومطالب آن بسیار مفید برای سایر تحقیقات نوشته شده است ولی در نقشه دهستان که در سایت ارائه شده نام خیلی از روستا های مهم از جمله پاشا کلا ، ماهفروجک، شرفدارکلا، سلوکلا، کردخیل ، سرخکلا، گیله کلا، خنار آباد، باریک آبسر، طالقانی محله، شیخ کلا، مشهدی کلا، ملیک، رودپشت، تلوباغ، میانرود، سنگریزه و …. ذکر نشده لطفا تصحیح بفرمائید.
    کولاییان ،
    با درود و تشکر از شما باید عرض کنم که البته در متن مقاله (پاراگراف سوم )، نام تمامی محلات از جمله آن ها که شما ذکر نموده اید آمده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *