تعداد بازدید : 142 بار

نفت و گاز مالیات اصلی مردم ایران به دولت است ! از چه دشوارست این آسان ما ؟

معادن نفت و گاز  ایران ،  میراث نقد و گرانبهایی است که تعلق به فرد فرد ایرانیان دارد . از نفت و گاز استخراجی ، هر ایرانی و یا هر خانوار ایرانی سهمی مشخص دارد . این سهم  سال ها است که مطابق قانون به صندوق دولت ریخته می شود

این مطلب که درآمد حاصل از نفت و گاز  بر اساس کدام برنامه  و یا چگونه هزینه می شود  عجالتاً موضوع بحث ما نیست  . سوال  ما این است  : آیا  سرپرست هر خانوار ایرانی این را  می داند که سال گذشته  یا سالهای پیش از آن سهم خانوار او معادل کدام مبلغ بوده ؛ که به صندوق دولت رفته یا به دست حکومت رسیده است ؟  نمونه های آماری که هر پژوهشگر در هر کجای ایران قادر به انجام دادن آن است  نشان می دهد حتی به تقریب یا تخمین ، هیچ فرد ایرانی از سهم خود با خبر نیست  چرا که اقدامی رسمی در این زمینه صورت نگرفته و نمی گیرد ، ضرورت این اقدام نیز از سوی کسی عنوان نمی شود . این ندانستن خطرناک بوده در نیم قرن گذشته برای ما ایرانیان بسیار گران تمام شده است  ، نبود نظارت مردمی از سوی ده ها ملیون ایرانی درهزینه کرد صد ها میلیارد دلار درآمد نفت و گاز ، حاصل این بی خبری است .

واضح است مردم اگر ندانند چه مقدار از داشته هایشان به دولت می رسد ، برایشان  معلوم نیست مطالباتشان از دولت  چه اندازه و یا چگونه باشد؟  روشن است  با ادامه چنین وضعی شفافیت لازم  در ارتباط  مالی دولت و  مردم هرگزبه چشم نخواهد آمد  !

    در وضع موجود ، بهای نفت و گاز استخراجی که سهم هر خانوارست تماماً به صندوق دولت می رود ، اما بر خلاف دیگر آیتم های مالیاتی که رسید به پرداخت کننده داده می شود  ، در مورد نفت و گاز ،  برای خانوار های ایرانی یعنی پرداخت کننگان آیتم  مالیاتی  بسیار مهم ، قبض رسید صادر نمیشود . قصور ، ندانم کاری کارشناسان اقتصادی و کارشناسان ذیربط  در این میان آشکار است . آنها هنوز هم  به اشتباه درآمدهای بسیار هنگفت نفت و گاز را  که در شرایط ایران و در سایه اوضاع انرژی در جهان ، کالایی نقد است ،  چون سایر منابع طبیعی درآمدی غیر مالیاتی  دولت به حساب می آورند .این را می دانیم  که  در مورد  دیگر آیتم ها  ، مثلاً معادن مس و آهن و فلزات قیمتی  که به توسط دولت بهره برداری می شوند چنین ضرورتی وجود ندارد ، اول به این دلیل که درآمدهای حاصله از نفت و گاز چندین برابر در آمد حاصله از مجموعه منابع طبیعی دیگر برای دولت است  و هزینه ها هم به نسبت بسیار کم و نیز مشارکت نیروی مشغول به کار در نفت و گاز ایران  در مقام مقایسه به کمترین میزان است .  جمعیت نیرویی که  در گیر تولید و صدور  نفت و گاز ایرانند  ، بسیار کمتر از یک درصد و حتی نزدیک به یک هزارم  جمعیت نیروی ملی کار کشور است. مهمترین نکته آنست که در آمدهای نقت و گاز طی نیم قرن اخیر در عمل همیشه منبع بزرگ درآمدی حکومت  و گاه تا ۸۰ و یا ۹۰ درصد درآمد دولت است .

    همه اقتصاد دانان ما چه به اصطلاح از نوع چپ و چه از نوع راست آن  ، به الگوی کهنه خود  چسبیده اند . آن ها همیشه نفت و گاز ایران را درآمدی غیر مالیاتی برای دولت به حساب آورده اند . تمامی اساتید دانشگاهی که اقتصاد درس می دهند طبق عادت نفت و گاز ایران را با دیگر ذخائر طبیعی کشور قیاس می کنند .  دیدگاهی که از دهه های پایانی قرن بیستم تا امروز برخلاف مصالح و نادرست بوده، نتایجی وخیم را به بار آورده است .

   اقتصاددانان ما ناکامی اقتصاد نفتی را به اشکال متفاوت مطرح  میکنند . دیدگاه هایشان نه تنها راهگشا نبوده  و نیست بلکه فرصت بزرگی را  نیز از دست مردم ربوده است . به اعتقاد ما نظریه تک محصولی اقتصاد ایران که از زبان بعضی ها  هنوز هم  مدام شنیده می شود از بی فایده ترین آن ایده ها و نظریه بیماری هلندی ناقص ترین و اصطلاح نفرین منابع  طبیعی شوخی آمیز ترینشان بود  ! !

   طی دهه های واپسین قرن بیستم دو نفر از اقتصاددانان ایرانی  دلائل خاص خود را برای ناکامی های اقتصاد نفتی ، ارائه نمودند. اولی مرحوم  دکتر حسین مهدوی  است . او اصطلاح دولت رانتیر را بر سر زبان ها  انداخت ، دومی دکتر همایون کاتوزیان است که اصطلاح گمراه کننده ” جامعه کلنگی  ” را  برای ایران  ، نزد بسیاری به یادگار گذاشته است !!

دکتر حسین مهدوی

    مرحوم دکتر حسین مهدوی استاد برجسته  اقتصاد  ، نگران  بود که شاه ایران با تکیه به پول نفت  ، توسعه ای بی فرجام را جستجو می کند  .  استاد مهدوی حدود دهه  ۱۹۷۰  ، اقتصاد ایران  را rentier state’  یا حکومت رانتی توصیف می کند و می گوید که ادامه رفتار شاه در فروش هرچه بیشتر نفت و خرج بی حساب دلار های نفتی اوضاع وخیمی را به بار خواهد آورد *. او مطابق آن چه که  در آن زمان می دید می گفت سهم نفت و گاز در تامین اعتبارات  بودجه ای نباید از چهل و چند در صد بودجه بیشتر باشد  تا  ایران  بنا به الگویی که خود او باور داشت به کشوری با اقتصاد رانتی بدل نشود . بر خلاف آنچه که او توصیه کرد بعد ها و طی سال های متوالی سهم درآمدهای نفت و گاز  در بودجه، عملاً به هشتاد و یا نود درصد هم رسیده است  .

    بیان علمی استاد حسین مهدوی از موضوع ، هیج زمان راه حل عملی را برای حل مشکل نشان نداد و در هیج کشور رانتی ، راه حلی پیش پای سیاست ورزان باز نکرد . اما تئوری او هنوز هم مورد توجه اقتصاددانان جهانی  به ویژه درمنطقه خاورمیانه است . آنچه که پرسش ما را بر می انگیزد این نکته است که او مالیه عظیم نفت و گاز را  که با هزینه به نسبت ناچیز و با مشارکت به نسبت قلیل نیروی کار به دست می آمد چرا  مالیات مردم نمیدید . او نیز مانند باقی اقتصاددانان تصور چنین راه حلی را در سر نداشت  تا درآمدهای نفت و گاز را مالیات مردم بداند و بگوید قبض رسید چنین مالیاتی ، باید همه ساله برای هر ایرانی یا  برای هر خانوار ایرانی از سوی دولت ایران  ارسال  شود .

    شاید بعضی چنین راه حلی را بی فایده تصور کنند و بگویند دولت از ارسال رسید مالیاتی به مردم  بابت سهم نفت و گازشان اجتناب می کند . این فقط  پیشداوری است و به واقع  دست کم گرفتن مردم است . آن ها که چنین گمان می کنند  نقش ملت را  در حرکت به سمت دمکراسی نادیده می گیرند .

دکتر همایون کاتوزیان

      نظرات دکتر کاتوزیان با دلائلی که دکتر مهدوی بیان می کند متفاوت است . دکتر مهدوی با یک نگاه علمی آراسته مشکل را دنبال کرده است  گرچه نگاه او ، الهام بخش راه حلی برای اقتصاد بیمار ما  تا کنون نبوده است  . متفاوت با ایشان دکتر کاتوزیان ویژگی های تاریخی را موثر می داند و معتقد است ویژگی های تاریخی ایران در رویداد های مربوط به اقتصاد نفتی موثرند و آن ویژگی ها  تاثیر عمده ای از خود بروز می دهند . ایشان تا آنجا پیش میروند که در کتابش ( جامعه شناسی تاریخی ایران  نفت و توسعه اقتصادی  چاپ اول ص  ۱۸۹) ؛ از تولستوی در مقدمه کتاب  آنا کارنینا مثال می آورند و می نویسند : « به قول تولستوی ” همه خانواده های خوشبخت مانند هـَمـَند ولی هر خانواده شوربختی به دلیل خاص خودش شوربخت است . » دکتر کاتوزیان در ادامه به قول خودش با بخش اول این حکم که از تولستوی نقل می کند موافقت کامل نشان نمی دهد  .

     دلائلی  که دکتر کاتوزیان از مشکلات اقتصاد نفتی در ایران  بیان می کند و مطالبی که در یکی از کتاب هایش  موسوم  به ” تضاد دولت و مردم در ایران  ” همراه  یا خلق اصطلاح ناسودمند ” جامعه کلنگی !!  ”   توسط او در مورد ایران ،  هنوز هم نقل محافل روشنفکری در ایران است .

     به اعتقاد ما آنچه که ایشان بیان می کند چندان استوار نیست . نقد بعضی از نوشته های ایشان به قلم نگارنده منتشر شده است .  ر. ک.  جامعه قحطی و نظریه تضاد دولت و ملت اطلاعات سیاسی اقتصادی مرداد و شهریور ۱۳۸۱ شماره ۱۷۹ و ۱۸۰.  و همچنین جامعه قحطی و جامعه شناسی قحطی (نگاه به عاملی بازدارنده در تکامل اجتماعی شرق). درویشعلی کولاییان. منبع: اطلاعات سیاسی اقتصادی خرداد و تیر ۱۳۸۳  .

در پایان تاکید می کنیم به نگاهی تازه نیازمندیم و تکرار می کنیم ” مردم اگر ندانند  که چه مقدار از  داشته هایشان  به دولت می رسد  ، معلوم نیست مطالبات شان از دولت  چه اندازه و یا چگونه خواهد بود؟  روشن است  با ادامه چنین وضعی حد اقل شفافیت لازم هم در ارتباط  مالی دولت با مردم به چشم نخواهد آمد  !”

**

*Hussein Mahdavy, “The Patterns and Problems of Economic Development in Rentier States: The Case of Iran,” in M.A. Cook, ed., “ Studies in Economic History of the Middle East.” London: Oxford University Press, 1970.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

یک پاسخ

  1. بسار عالی بود .در ضمن می خواستم بگم اگه میشه اطلاعاتی در مورد روستای قرتیکلا اگر در دست دارید در اختیار بزارید متشکرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *