تعداد بازدید : 182 بار

نفت و گاز مالیات اصلی مردم ایران به دولت است ! از چه دشوارست این آسان ما ؟

معادن نفت و گاز  ایران ،  میراث نقد و گرانبهایی است که تعلق به فرد فرد ایرانیان دارد . از نفت و گاز استخراجی ، هر ایرانی و یا هر خانوار ایرانی سهمی مشخص دارد . این سهم  سال ها است که مطابق قانون به صندوق دولت ریخته می شود  

این مطلب که درآمد حاصل از نفت و گاز  بر اساس کدام برنامه  و یا چگونه هزینه می شود  عجالتاً موضوع بحث ما نیست  . سوال  ما این است  : آیا  سرپرست هر خانوار ایرانی این را  می داند که سال گذشته  یا سالهای پیش از آن سهم خانوار او معادل کدام مبلغ بوده ؛ که به صندوق دولت رفته یا به دست حکومت رسیده است ؟  نمونه های آماری که هر پژوهشگر در هر کجای ایران قادر به انجام دادن آن است  نشان می دهد حتی به تقریب یا تخمین ، هیچ فرد ایرانی از سهم خود با خبر نیست  چرا که اقدامی رسمی در این زمینه صورت نگرفته و نمی گیرد ، ضرورت این اقدام نیز از سوی کسی عنوان نمی شود . این ندانستن خطرناک بوده در نیم قرن گذشته برای ما ایرانیان بسیار گران تمام شده است  ، نبود نظارت مردمی از سوی ده ها ملیون ایرانی درهزینه کرد صد ها میلیارد دلار درآمد نفت و گاز ، حاصل این بی خبری است .

واضح است مردم اگر ندانند چه مقدار از داشته هایشان به دولت می رسد ، برایشان  معلوم نیست مطالباتشان از دولت  چه اندازه و یا چگونه باشد؟  روشن است  با ادامه چنین وضعی شفافیت لازم  در ارتباط  مالی دولت و  مردم هرگزبه چشم نخواهد آمد  !

    در وضع موجود ، بهای نفت و گاز استخراجی که سهم هر خانوارست تماماً به صندوق دولت می رود ، اما بر خلاف دیگر آیتم های مالیاتی که رسید به پرداخت کننده داده می شود  ، در مورد نفت و گاز ،  برای خانوار های ایرانی یعنی پرداخت کننگان آیتم  مالیاتی  بسیار مهم ، قبض رسید صادر نمیشود . قصور ، ندانم کاری کارشناسان اقتصادی و کارشناسان ذیربط  در این میان آشکار است . آنها هنوز هم  به اشتباه درآمدهای بسیار هنگفت نفت و گاز را  که در شرایط ایران و در سایه اوضاع انرژی در جهان ، کالایی نقد است ،  چون سایر منابع طبیعی درآمدی غیر مالیاتی  دولت به حساب می آورند .این را می دانیم  که  در مورد  دیگر آیتم ها  ، مثلاً معادن مس و آهن و فلزات قیمتی  که به توسط دولت بهره برداری می شوند چنین ضرورتی وجود ندارد ، اول به این دلیل که درآمدهای حاصله از نفت و گاز چندین برابر در آمد حاصله از مجموعه منابع طبیعی دیگر برای دولت است  و هزینه ها هم به نسبت بسیار کم و نیز مشارکت نیروی مشغول به کار در نفت و گاز ایران  در مقام مقایسه به کمترین میزان است .  جمعیت نیرویی که  در گیر تولید و صدور  نفت و گاز ایرانند  ، بسیار کمتر از یک درصد و حتی نزدیک به یک هزارم  جمعیت نیروی ملی کار کشور است. مهمترین نکته آنست که در آمدهای نقت و گاز طی نیم قرن اخیر در عمل همیشه منبع بزرگ درآمدی حکومت  و گاه تا ۸۰ و یا ۹۰ درصد درآمد دولت است .

    همه اقتصاد دانان ما چه به اصطلاح از نوع چپ و چه از نوع راست آن  ، به الگوی کهنه خود  چسبیده اند . آن ها همیشه نفت و گاز ایران را درآمدی غیر مالیاتی برای دولت به حساب آورده اند . تمامی اساتید دانشگاهی که اقتصاد درس می دهند طبق عادت نفت و گاز ایران را با دیگر ذخائر طبیعی کشور قیاس می کنند .  دیدگاهی که از دهه های پایانی قرن بیستم تا امروز برخلاف مصالح و نادرست بوده، نتایجی وخیم را به بار آورده است .  

   اقتصاددانان ما ناکامی اقتصاد نفتی را به اشکال متفاوت مطرح  میکنند . دیدگاه هایشان نه تنها راهگشا نبوده  و نیست بلکه فرصت بزرگی را  نیز از دست مردم ربوده است . به اعتقاد ما نظریه تک محصولی اقتصاد ایران که از زبان بعضی ها  هنوز هم  مدام شنیده می شود از بی فایده ترین آن ایده ها و نظریه بیماری هلندی ناقص ترین و اصطلاح نفرین منابع  طبیعی شوخی آمیز ترینشان بود  ! ! 

   طی دهه های واپسین قرن بیستم دو نفر از اقتصاددانان ایرانی  دلائل خاص خود را برای ناکامی های اقتصاد نفتی ، ارائه نمودند. اولی مرحوم  دکتر حسین مهدوی  است . او اصطلاح دولت رانتیر را بر سر زبان ها  انداخت ، دومی دکتر همایون کاتوزیان است که اصطلاح گمراه کننده ” جامعه کلنگی  ” را  برای ایران  ، نزد بسیاری به یادگار گذاشته است !!

دکتر حسین مهدوی

    مرحوم دکتر حسین مهدوی استاد برجسته  اقتصاد  ، نگران  بود که شاه ایران با تکیه به پول نفت  ، توسعه ای بی فرجام را جستجو می کند  .  استاد مهدوی حدود دهه  ۱۹۷۰  ، اقتصاد ایران  را rentier state’  یا حکومت رانتی توصیف می کند و می گوید که ادامه رفتار شاه در فروش هرچه بیشتر نفت و خرج بی حساب دلار های نفتی اوضاع وخیمی را به بار خواهد آورد *. او مطابق آن چه که  در آن زمان می دید می گفت سهم نفت و گاز در تامین اعتبارات  بودجه ای نباید از چهل و چند در صد بودجه بیشتر باشد  تا  ایران  بنا به الگویی که خود او باور داشت به کشوری با اقتصاد رانتی بدل نشود . بر خلاف آنچه که او توصیه کرد بعد ها و طی سال های متوالی سهم درآمدهای نفت و گاز  در بودجه، عملاً به هشتاد و یا نود درصد هم رسیده است  .

    بیان علمی استاد حسین مهدوی از موضوع ، هیج زمان راه حل عملی را برای حل مشکل نشان نداد و در هیج کشور رانتی ، راه حلی پیش پای سیاست ورزان باز نکرد . اما تئوری او هنوز هم مورد توجه اقتصاددانان جهانی  به ویژه درمنطقه خاورمیانه است . آنچه که پرسش ما را بر می انگیزد این نکته است که او مالیه عظیم نفت و گاز را  که با هزینه به نسبت ناچیز و با مشارکت به نسبت قلیل نیروی کار به دست می آمد چرا  مالیات مردم نمیدید . او نیز مانند باقی اقتصاددانان تصور چنین راه حلی را در سر نداشت  تا درآمدهای نفت و گاز را مالیات مردم بداند و بگوید قبض رسید چنین مالیاتی ، باید همه ساله برای هر ایرانی یا  برای هر خانوار ایرانی از سوی دولت ایران  ارسال  شود .

    شاید بعضی چنین راه حلی را بی فایده تصور کنند و بگویند دولت از ارسال رسید مالیاتی به مردم  بابت سهم نفت و گازشان اجتناب می کند . این فقط  پیشداوری است و به واقع  دست کم گرفتن مردم است . آن ها که چنین گمان می کنند  نقش ملت را  در حرکت به سمت دمکراسی نادیده می گیرند . 

 

دکتر همایون کاتوزیان 

      نظرات دکتر کاتوزیان با دلائلی که دکتر مهدوی بیان می کند متفاوت است . دکتر مهدوی با یک نگاه علمی آراسته مشکل را دنبال کرده است  گرچه نگاه او ، الهام بخش راه حلی برای اقتصاد بیمار ما  تا کنون نبوده است  . متفاوت با ایشان دکتر کاتوزیان ویژگی های تاریخی را موثر می داند و معتقد است ویژگی های تاریخی ایران در رویداد های مربوط به اقتصاد نفتی موثرند و آن ویژگی ها  تاثیر عمده ای از خود بروز می دهند . ایشان تا آنجا پیش میروند که در کتابش ( جامعه شناسی تاریخی ایران  نفت و توسعه اقتصادی  چاپ اول ص  ۱۸۹) ؛ از تولستوی در مقدمه کتاب  آنا کارنینا مثال می آورند و می نویسند : « به قول تولستوی ” همه خانواده های خوشبخت مانند هـَمـَند ولی هر خانواده شوربختی به دلیل خاص خودش شوربخت است . » دکتر کاتوزیان در ادامه به قول خودش با بخش اول این حکم که از تولستوی نقل می کند موافقت کامل نشان نمی دهد  .

     دلائلی  که دکتر کاتوزیان از مشکلات اقتصاد نفتی در ایران  بیان می کند و مطالبی که در یکی از کتاب هایش  موسوم  به ” تضاد دولت و مردم در ایران  ” همراه  یا خلق اصطلاح ناسودمند ” جامعه کلنگی !!  ”   توسط او در مورد ایران ،  هنوز هم نقل محافل روشنفکری در ایران است .  

     به اعتقاد ما آنچه که ایشان بیان می کند چندان استوار نیست . نقد بعضی از نوشته های ایشان به قلم نگارنده منتشر شده است .  ر. ک.  جامعه قحطی و نظریه تضاد دولت و ملت اطلاعات سیاسی اقتصادی مرداد و شهریور ۱۳۸۱ شماره ۱۷۹ و ۱۸۰.  و همچنین جامعه قحطی و جامعه شناسی قحطی (نگاه به عاملی بازدارنده در تکامل اجتماعی شرق). درویشعلی کولاییان. منبع: اطلاعات سیاسی اقتصادی خرداد و تیر ۱۳۸۳  .

در پایان تاکید می کنیم به نگاهی تازه نیازمندیم و تکرار می کنیم  مردم اگر ندانند  که چه مقدار از  داشته هایشان  به دولت می رسد  ، معلوم نیست مطالبات شان از دولت  چه اندازه و یا چگونه خواهد بود؟  روشن است  با ادامه چنین وضعی حد اقل شفافیت لازم هم در ارتباط  مالی دولت با مردم به چشم نخواهد آمد  !”

**

*Hussein Mahdavy, “The Patterns and Problems of Economic Development in Rentier States: The Case of Iran,” in M.A. Cook, ed., “ Studies in Economic History of the Middle East.” London: Oxford University Press, 1970.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

یک پاسخ

  1. با عرض سلام و احترام به جناب واردی ،

    درباره مشکلی که عنوان نموده اید بزودی مطلبی در همین سایت تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد . ضمناً از اظهار لطف شما تشکر می کنم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *