تعداد بازدید : 230 بار

وجه تسمیه تبرستان تپورستان و تپور ریشه در کجا دارد ؟

 معنای واژه  تپور را ، درارتباط با اصطلاحات کهن در زبان مردم باید جُست و قبل از هر چیز  توجه به آئینی باید داشت که در  قرون اولیه قبل از میلاد ، با ورود شالیکاران مهاجر به بخشی از شمال ایران ، جایی که بعدها مازندران نام گرفت، اشاعه پیدا کرد . شاخص ترین مراسم متعلق به آن آئین ، نوعی ریاضت و مشارکت همگانی درایجاد تپه های خاکی  گنبدی شکل بود که گاهی با ابعادی عظیم ساخته می شدند .

. در مازندران به ویژه در حوزه تجن  این تپه ها  موسوم  به ” دین ” بوده  مردم هنوز چنین نامی را برای آن ها  قائلند . دین ، نام تپه های خاکی  گنبدی شکل ساخته انسان که به طور پراکنده در  مازندران و به ویژه اطراف ساری و در مکان های مختلف وجود داشته است اما با ظهور عصر ماشین و به کمک بولدوزر  و لودر ، بسیاریشان  منهدم و به اصطلاح تسطیح شده اند .

   هنوز توضیح درستی از چگونگی ایجاد این آثار  کهن و باستانی ،از سوی مورخان و باستان شناسان ایرانی در جایی ثبت نشده است . به گمان نگارنده این آثار ، نشانه ها از  تمدن مردمی مهاجر  و بودایی است که یک هزار و اندی سال  ، قبل از ظهور اسلام به شمال ایران آمدند و آغازگر تمدن برنج  در این ناحیه شدند .

در فرهنگ بودیسم آ ن زمان ها بنا کردن تپه های گنبدی شکل ، بر روی  بقایایی  که مقدس شمرده می شد مرسوم  ، نام آن تپه ها استوپا  stupa  است.  گفته می شود ده ها هزار  آثار  از این دست همزمان با  رونق  آئین بودا در مناطق بودایی نشین جهان  ، پس از گرویدن آشوکا بزرگترین پادشاه تاریخ هند به این آئین ،  احداث گردید.

ساخت بعضی از آن تپه های گنبدی شکل، نیازمند تلاش هزاران کارگر و  مستلزم ده ها سال متمادی کار  بوده است . مردم مازندران در آن عصر ، با انجام کارهایی نظیر ،  نزد باقی ایرانیان شهره بوده اند و تپه های خاکی ساخته دست شان که  گه گاه با ابعادی عظیم ساخته می شدند به همراه سنت های اجتماعی حول آن تپه ها، شاخص هویت شان در محدوده امپراطوری ایران شد .

باید دید مردمی که آن نوع ریاضت را پذیرا می شدند چه نام و چه عنوانی به  خود اختصاص داده اند  ؟

  ریاضت  آئینی و مشارکت مشتاقانه در آن  ، به سنسکریت taporata    (تپورَتا)   و معنای taporthIya   (تپورتیا ) نیز نزد همان مردم مهیا شدن به قصد ریاضت  بوده است . اگر به وقت ریاضت ، ماه در آسمان  و آسمان مهتابی بود لقب    taporAja (تپوراجا ) به ماه  آسمان داده می شد.

   همچنین  نکته با اهمیت اینکه سنسکریت taporAzi تپورازِ  ، انباشتن ریاضت ها برروی هم است . در این اصطلاح جزء آخر  (   rAzi رازِ )اشاره به روی هم انباشتن و برپا نمودن تپه  است . سنسکریت   rAzikR رازکِرِ به معنای ساختن تپه و برروی هم انباشتن است و   tapo ( تپو )به معنای ریاضت و کشیدن سختی است .

مشاهده می شود که تپور جزء آغازین واژه های متعدد با اهمیت در آئین آن مردم ، به ویژه واژه  taporAzi تپورازِ در میان آن واژه ها از همه نمایان تر است  .

بدین ترتیب  پدیداری لفظ   ) taporتپور ) در عصری  اتفاق افتاذه است که سلوکیان و سپس اشکانیان بر منطقه استیلا داشته اند .و آن زمانی بود که یکی دو قرن از ظهور بودا می گذشت .

برپایی استوپا و عبادت آن تپه های گنبدی شکل  ، توسط  نه گروهی خاص از مردم  مثلاً راهبان بودایی ، بلکه از سوی عامه مردم بوده است.

دیگر جنبه های زندگی،  نظیر تجارت و خرید و فروش و بازار که در کنار استوپا (تپه ) جریان داشت باعث میشد تا لفظ تپور شاخص هویت مذهبی و قومی مردمی شود که خود فرقه ای در میان بوداییان بوده ، شاید قبل از مهاجرت به شمال ایران ؛ در عصر اوج  گرفتن آیین بودا  ، آنها به این نام شناخته  میشدند . پیداست  بعد ها به مرور زمان و با اصلاحات پیش آمده  و تضعیف بودیسم که برهمنان و فرقه های دیگر هندو بر آن پای می فشردند  ،آن سنت ها متحول شدند .

در عصر ساسانیان نام تپورستان و بعد از آن ، در دوران اسلامی نام  تبرستان برای بخشی مهم از سواحل جنوبی دریای  مازندران باقی ماند .

دین تپه – جمنان ، قائمشهر ( دین معروف به گردکوه ارتفاع آن به هفتاد متر می رسد – به نقل از بخش اول جلد چهارم کتاب ” از آستارا تا استار آباد – دکتر منوچهر ستوده )

منبع :
Cologne Digital Sanskrit Lexicon (from Monier-Williams’ ‘Sanskrit-English Dictionary ۲۰۰۸  )

به نقل از کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک  چاپ دوم ، تالیف درویش علی کولاییان )  در دست انتشار )

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

Print
Email
Telegram
WhatsApp

53 پاسخ

  1. باسلام ، نه استاد، منظورم این است در اسناد تاریخی قومیت مردم مازندران را قوم طبری و زبانشان را هم طبری معرفی میکنند. طبق گفته شما ، تپور کم کم به هویت قومی مردم این خطه تبدیل شد و نام یک قوم نبوده است.

    1. نام برای یک قوم ازلی و یا ابدی نیست . ممکن است نرای یک قوم با دلائلی متفاوت ، نام هایی متفاوت نقل قول شود و دلیل نامیدن نیز ممکن است از زبان همان مردم ، مردمی بیرون از آن قوم یا مردمی ذیگر باشد ،یا ممکنست برخاسته از آیینی باشد که به دلیل سابقه به یک قوم نسبت می دهند .

  2. باسلام ، در ایران به زبان مردم آلمان ، آلمانی میگوند . انگلیسی ها به آن german می گویند . اما خود مردم آلمان به زبانی که به آن تکلم می کنند داچ (dutch) میگوند. آیا می توان اینطور گفت مردم دیگر نقاط ایران به زبان ما ، مازندرانی می گویند اما ما به زبانمان گلکی میگوییم؟

  3. با سلام. فرموده اید : سنسکریت taporAzi تپورازِ ، انباشتن! ریاضت ها برروی هم است . در این اصطلاح جزء آخر( rAzi رازِ ) اشاره به روی هم انباشتن! و برپا نمودن تپه است.
    آن چه در این میان برای بنده بسیار درخور توجه می باشد این است که، در گیلکی تنکابنی، واژه کهن “رازه(رازِ)”، به معنای “توشه” می باشد، و توشه چیزی نیست مگر انباشتی! از هر آنچه که به کار آید. اگر چه آن چه پیرامون “توشه” نگاشتم انطباقی کامل با آن چه استاد فرموده است ندارد، اما به نظر بنده روح واژه “رازه” به معنای “توشه” در گیلکی تنکابنی با آنچه که استاد پیرامون معنای “rAzi” فرموده اند، قرابت دارد. با سپاس از جناب استاد.

  4. سلام جناب کولاییان خسته نباشید مطلب جالبی بود _در منطقه جویبار هم دین زیاد وجود داره حتی بعد اسلام هم افراد مقدس مثل امامزاده ها رو بالای این دین ها دفن میکردن _شاید بعضی از چاله هایی که وجود داره در اثر خاک برداری برای ساختن همین دین ها باشه روستایی هست به اسم دین چال که احتمالا جایی هست که نردم بر روی منطقه ای که خاک برداری شده روستا رو تشکیل دادن _دین ها به صورت چن تایی هم وجود داره که دیده شده _در اطراف ما به حوالی دین دین بن میگن که معمولا الان مورد کشاورزی و تخریب قرار گرفته متاسفانه_خود لفظ دین شاید همون دیوین باشه یعنی منسوب به دیو ابن اسفندیار موضع قدیم ساری رو لومنی دیوین نام میبره _مشتاقانه منتظر بیان نظراتتون هستم .

  5. درود به استاد گرامی. همین تیزبینی و توجه ژرف به جزئیات مهمی که از دید دیگران پنهان مانده است، شما را از دیگران متمایز ساخته است. در راستای مطلبی که آورده اید، می خواهم از شما بپرسم که نام روستای «دینِک» در شمال ساری به همین تپه های دست ساخته مازندرانی ها اشاره و ارتباطی دارد؟ البته من از نزدیک این روستا را ندیده ام و با ویژگی های جغرافیایی آن آشنا نیستم و نمی دانم چنین تپه های گنبدی شکل در آن وجود دارد یا نه! با این حال کمی از ریشه یابی این نام بفرمایید. با سپاس از شکیبایی و وقتی که همیشه برای علاقه مندان تاریخ و فرهنگ مازندران می گذارید.

    1. با سلام ، این محل نزدیک ساری و در چند کیلومتری شمال شهر است . بروید و از نزدیک محل را ببینید . تا چندی پیش در حوالی روستا ی دینک تپه ای به نسبت کوچک یا همان دین کوچک وجود داشته است . احتمال می دهم هنوز هم باقی است .

  6. باسلام ، مطلب عالی بود استاد ، ولی تمامی اسناد تاریخی بر این باور نیستند و کار برای اثبات برای دیگران مشکل است. امیدوارم همواره موفق باشید.

    1. با درود ، شاید منظورتان را خوب بیان نکرده اید . آیا به قول شما اسناد تاریخی ، معنایی متفاوت برای تپوران گفته اند ؟ اسناد موجود که قابل اتکایند حرفی نگفته اند که نافی یافته های ما باشد .

  7. بالاخره ما خودمان را قوم گیلک بنامیم یا قوم تپور؟
    با سلام ، نام تپور بر اساس آیینی متروک و باستانی برای نامیدن مردم تپورستان به کار رفته است اما نام گیل و یا گیلک براساس طرز زندگی و شیوه تولید به آنها اطلاق گردید . نام های متفاوت برای یک قوم نباید شما را متعجب کند . مثلاً نام های یونان و گریس و هلن به کشور یونان متعلق است .یونانی ها البته خود شان را هلنی قلمداد می کنند .

  8. درود استاد. من اهل گرگانم، از گرگان به سمت کردکوی و حتی تا ساری که میایم در مسیر جاده اصلی در دشتهای هموار که ما اتک میگیم به تپه هایی بر میخوریم که به نظر دست ساز هستن آیا میتوان این تپه هارو به این مساله مربوط دانست؟، البته یکی از این تپه ها که در روستای ما به اسم سعدآباد( سادوا) هست ثبت شده هست و به نظر آثار از دوره هخامنشی هم در آن پیدا شده است

    1. با ذرود به شما ، دوست عزیز بسیارشان همانند که شما گمان می کنید بعضی دیگر نه .
      به اطلاعات باستانشناسی که از این و آن می شنوید اعتماد نکنید مگر آآن که از سوی منابع معتبر باشد . باستانشناسی شمال ایران ( اقلیم جنگل ) بر خلاف نواحی واقع در فلات ایران که معمولاً باستانشناسان خارجی درگیرشان بوده اند ، سست و بی بنیاد و کم اهمیت به نظر می رسد . برای نمونه دین ها که کهن ترین یادگاذان فرهنگی مردم این دیارند هنوز در فهم باستانشناسان ما جایی باز نکرده اند و هنوز شناسنامه ای فرهنگی حتی برای کلیت یکی از این آثار باستانی ( دین ) تنظیم نکرده اند و مسئولین فرهنگی ما نیز این آثار را بخشی از جاذبه های فرهنگی و جهانگردی استان هنوز شناسایی نکرده اند . موفق باشید .

  9. با سلام. استاد ارجمند در شاهنامه از پهلوانی مازندرانی به نام اولاد سخن گفته شده است که شما به تفصیل به معنای این لفظ پرداخته اید. اما موضوع بسیار جالب آن است که نام پدر این پهلوان مازندرانی، غندی بوده است که استاد دهخدا غندی را صورتی دیگر از گاندی می داند و چه لغتی سنسکریتی تر از لفظ گاندی! (البته بنده به تفاوت سنسکریت و سنسکریت کلاسیک توجه دارم). و یا در نقشه ای که در حاشیه مطلبی دیگر آمده بود و موضوع بحث اصلی نبود، از عبارت sind empire استفاده شده بود که محدوده آن با رنگ صورتی شامل بخش هایی از هند و پاکستان و سرتاسر مازندران و بخش هایی از گیلان بوده است(تنها این نواحی با رنگ صورتی نشان داده شده بود). نقشه در یکی از وبسایت های انگلیسی زبان قرار داشت که توسط یکی از دوستان، متوجه آن شدم. استاد نظر شما پیرامون ای دو موضوع (غندی و sind empire) چیست؟ با سپاس.

    1. با سلام ، نکته هایتان جالب بود و باید عرض کنم نقشه ای را که متذکر شدید نیاز مند آدرس و نشانی است . موفق باشید

    2. ممنون از پاسخ شما. اما منظورم این بود که در شرایط فعلی برای بارز کردن هویت قومی مان استفاده از نام تپور مناسب تر است یا گِلِک؟

  10. جناب کولائیان با عرض سلام بنده با فرضیه بحث برانگیز شما درباره کوچ مازندرانی های فعلی از شمال هند موافق نیستم. و اشتراکات دو زبان تبری و سنسکریت را که از زبان های هند و ایرانی هستند دلیلی برای اثبات این فرضیه نمی دانم. البته به تلاش های مجدانه شما در پاسداشت و حفظ زبان پدری بسیار ارج می نهم. به نظر حقیر مازندرانی ها یا تپورهای باستانی قومی سکایی آریایی بودند گه از جانب هیرکانی باستانی در زمان اشکانیان وارد مازندران شدند. من ساکن ساری هستم. اما نسب پدری من به شهر سورک واقع در شهرستان ساری قدیم یا میاندرود فعلی می رسد. قدیمی ترین ساکنان سورک که دکتر علی اصغر یوسف نژاد نماینده مجلس فعلی هم از اینان است خود را طایفه ای استرآبادی می دانند و ورود خود را به سورک در چند صد سال پیش می دانند. البته پدر بزرگ من با چشمان آبی و سیمای سپیدش خود گلک استاربادی می دانست. برای من اما جای سوال است که چرا چرا مثلا محمد بن جریر طبری و بسیاری دیگر از نام آوران و مشاهیر مازندران مانند ابن ربن تبری، عمادالدین ابوجعفر طبری، محمد بن جریر بن رستم طبری، ابن فرخان طبری، حاسب طبری، ابوالحسن طبری، به خصوص در قرون اولیه هجری، شهرت طبری داشته اند نه گیلکی. حتی یک نفرشان شهرت گلکی یا گیلکی نداشته اند. به نظر حقیر واژه طبری یا تبری قدمت بیشتری از واژه گیلکی یا گلکی در مازندران بزرگ -مازندران فعلی و گلستان-داشته است. چرا اصرار به گلک یا گیلک بودن زبان مردم مازندران دارید. حتی یک نفر از مشاهیر مازندران پسوند گیلکی یا گیلی نداشته اند. به نظرم اگر بنا به تعمیم دادن به دلیل اشتراکات این دو زبان با یکدیگر باشد در عصر حاضر بهتر است زبان مازندران فعلی تا گلستان و شمال تهران و سمنان را “تبری مازندرانی” بنامیم. همچنین می توان زبان گیلکی گیلان را نیز “تبری گیلکی” نامید

    1. با سلام ، شاید به درستی متوجه منظورتان نشدم . رجال تاریخی اسامیشان بسیاری اوقات منتسب به مملکت شان و گاهی منتسب به جغرافیای منطقه که ریشه در آنجا دارند و گاهی منتسب به نام ناحیه و یا به نام شهر یا محل زندگی شان و گاهی منتسب به شعل و گاهی هم منتسب به آیین شان می شوند . گاهی کوشیار گیل و گاهی ربن طبری و یا با این اشکال از اسامی روبرو می شویم ب . امقالات دیگر به همین قلم را بخوانید شاید نظر جنابعالی برآورده شود . مثل مقاله ” گیل ، گیلک ، گیلکی ” . موفق باشید .

  11. با عرض سلام
    جناب کولائیان
    منظور بنده این است که شهرت ضبط شده تاریخی گیلی یا جیلی برای کوشیار گیلانی اخترشناس و ریاضی دان معرف قومیت و زبان او بوده است. همچنانکه مثلا برای پزشک دانشور معاصر او ابوالحسن طبری، شهرت طبری بیانگر قومیت و زبان او است. اینکه مثلا زبان مرزبان نامه و باوند نامه در متون تاریخی طبری یاد شده است، نه گلکی یا گیلکی.

    1. با سلام ، کوشیار گیلانی را تا کجا می شناسید ؟ او را متولد کدام قسمت از شمال ایران می دانید ؟ آیا می دانید که در زمان او لفظ گیل به ساکنین کدام قسمت از ایران گفته می شد ؟ آیا به تاریخ توسعه بخشی از سرزمین ایران که امروز به گیلان شهرت دارد آشنا هستید ؟آیا تاریخ پیدایش شهر رشت را می دانید ؟

  12. با سلامی دیگر. باید خطاب به دوستانی که هنوز هم بر سر گلکی یا طبری تردید می کنند و می گویند چرا در طول تاریخ از لفظ گیل برای مازندرانی ها استفاده نشده؟! دو شعر از نظامی و امیرخسرو، درباره پهلاوانی مازندرانی به نام زریوند، ذکر می نمایم(دوستان به دو لفظ “مازندرانی” و “گیلی” و به کار بردن این دو لفظ به جای یکدیگر در این دو شعر، دقت نمایند).
    امیر خسرو:
    سوی میمنه در صف رومیان زریوند گیلی کمر بر میان
    و در یک شعر و نه در اشعار جدای از هم نظامی آورده است:
    زریوند مازندرانی منم که بازی بود جنگ اهریمنم
    و پس از کشته شدن زریوند، نظامی می گوید:
    جهاندار شد از کار او تنگدل که سالار گیلی درآمد به گل

  13. در مقدمه کتاب گویش کلاردشت هم اینطور گفته شده دیگر مردم مازندران مانند مردم کلاردشت زبانشان را گیلکی می نامند و شاید بهتر باشد برای زبان مردم گیلان و مازندران از (گیلکی گیلان) و (گیلکی مازندران) استفاده گردد.

  14. باسلام.سال نوروتبریک میگم.من از روی علاقه شخصی دارم در مورد تاریخ وگذشته زادگاهم مطالعه میکنم.من اصالتا اهل روستای طبر از توابع جاجرم در خراسان شمالی هستم.مردم روستای ما تات هستند. هیچ تحقیق وپژوهش رسمی دراین روستا صورت نگرفته ولی از قدیم صحبتهای زیادی درمورد پیداشدن کوزه های طلا وجود داشت و در تپه های اطراف روستا نیز ویرانه هایی وجود داشت که کسی تاریخشو نمیدونست.من میخام بدونم آیااسم روستای ما مثل طبرستان معرب شده تپورستان و قوم تپور پارتها هست؟واگه بخام بیشتراطلاعات بدست بیارم چه منابعی هست؟

    1. با سلام و تبریک عید ، نکته جالب در یادداشت شما زبان تاتی است . نشانه ها ی شما در این زمینه و این که زبان شما تاتی است کدامند ؟ بدون تردید محلی که شما از آن نام می برید نزدیک به منزلگاه مهاجران در زمان مهاجرت از شمال هند به تبرستان و ارمنستان بوده است . ” تبر یا طبر ” نام روستای شما با حروف اول و دوم مفتوح ، در کنار این مطلب که زبان شما تاتی است اهمیت پیدا می کند . اگر وقت داشتید موقعیت مکانی تبر را نسبت به کوه ها ی نزدیک به آن برایم بنویس . موفق باشید .

  15. باسلام.ازتوجه شماسپاسگذارم.روستای ما فاصله بسیار نزدیکی باکاروانسراهای جاده جرجان به نیشابور داره.از کاروانسرای رباط عشق به سمت کاروانسرای رباط قلی در خراسان شمالی.جالبه اکثر منطقه جاجرم خشک و کویری هست ولی روستای نادراون منطقه بسیار پرآب و سرسبز باانواع باغات میوه هست واین یک تمایز قابل مشاهده هست

  16. درخصوص نشانه های تاتی بودن زبان ما بایدبگم که تاحدودی نزدیک به فارسی محاوره صحبت میکنیم وچند مثال از کلمات مورداستفاده ماکه درربان فارسی این روزها نمیبینیم ولی ما هنوزبکار میبریم: صبح زود را “پگه” (پگاه) میگیم. وقت غروب رو “نماشوم” میگیم. پشت بام را “پیشت بوم” میگیم. بلند شو رو میگیم “وخز ” و…

  17. دِلُم تَنگْ رِفْتَه بَدْ جٖیری بِرِتْ وازْ
    ْبِدایَمْ مُرغِ دِلتنگیمِ پِرواز
    ْ
    دِلُمْ غَشْ کِرْد بِرِ زِرِ چِنارِتْ
    بِرِ یَکْ دَمْ که واز بَشُمْ کُنارِت
    ْ
    پِگَه شُوگیرتُ ، قَیْدِ نُماشومْ
    چِنارخینی، سپیدالون و رابوم
    ْ
    دلم غَش کِرد بِرِ بِوِ تو قلعه
    بِرِ دَشتُ و بِرِ کِوِ تو قلعه

    دلم غَش کرد بِرِ دِغُ و پِنیرتْ
    بِرِ مِسکَه ، خُوریش، یاکه فِتیرت
    ْ
    بِرِ جیوْ جیوْ او جیجَه چِغِکاتْ
    صدای پِتْ پِتی ، سار و کُلاغاتْ
    ْ
    دِلُم غش کرد بِرِ فصل بهارت
    بِرِ کِوِ وُ بَرُ و او دَشتِ زارِت
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ گِسبَنْدُ و مالِتْ
    طیوَر جانم ، الهی خَشْ به حالتْ
    ْ
    بِرِ ( زَنگِ گیوَرَهْ ) فصل پائیز
    دَرِ قِلْعَهْ ، دُکونایِ دِلْ اْنگیز
    ْ
    کَتَدَرْ ،مِرْهَشوم ، سَرتخت و چَیْلاق
    بِرِ چایِ اَتیشی ، هیُزمُ و باغ
    ْ
    بِرِ اُوِ خُونیکُ و نونِ قلعه
    دلم غش کرد بِرِ بارونِ قلعه

    بِرِ اِنْگیرْ ، کِمِرْتَه، گِوْجَه ، لیشیْ
    دلم غش کرد بِرِ جاوْزُ و تِلَشی
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ باغایِ پَئینْ
    بِرِ لَقْ لَقْ ، تَرَنْقی ، بادِ گُوچین
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ دُلْمَهْ ، قُوریتوتْ
    بِرِ یَکْ خُوِ رَحَتْ زِرِ اَفْتوتْ
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ کیشْتَه ، لَواشَک
    بِرِ اُوجِزْ ، کَچّی و آشِ لَخْشَک
    ْ
    بِرِ آوازِ طُرْقَه قَیْدِ گِندُمْ
    دلم غش کرد بِرِ دیدارِ مِردُم

  18. درخصوص نشانه های تاتی بودن زبان ما بایدبگم که تاحدودی نزدیک به فارسی محاوره صحبت میکنیم وچند مثال از کلمات مورداستفاده ماکه درربان فارسی این روزها نمیبینیم ولی ما هنوزبکار میبریم: صبح زود را “پگه” (پگاه) میگیم. وقت غروب رو “نماشوم” میگیم. پشت بام را “پیشت بوم” میگیم. بلند شو رو میگیم “وخز ” و…

    1. با سلام ،این که غروب نماشوم است جالب توجه است . چرا که در اصطلاح زبانی ما این واژه نماشون است ،سنسکریت و به معنای میان وقت (وسط روز و شب است ) . واژه فارسی پُشت نیز به زبان ما پِشت یا پیشت می شود . به یاد داشته باشید که تاتی بودن یک زبان در محدوده ای از ایران اشاره به ترکی نبودن آن زبان نیز هست .

  19. ما ازغندی های مقیم استان کهگیلویه وبویر احمد هستیم اگر طایفه غندی در طبرستان یا حوزه شمال یا مازندران میشناسید یا اطلاعاتی درباره این طایفه دارید برامون توضیح بدین…ممنون .

    1. باسلام ، در روایت اسطوره ای شاهنامه و در هفتخوان رستم نام غندی و یا فولاد غندی آورده می شود . در منطقه ما ،میان نام ها ، سوغندی (سوغندی کلا )نام روستایی است که از توابع ساری است . این نام ( سوغندی )در سنسکریت نوعی غله و یا نوعی برنج می تواند باشد . در سنسکریت غندی ( gandhi) به برادر و یا برادر فقط در نامیدن مثل (داش ) نزدیک است . در شاهنامه ،فولاد پسر غندی است . اصطلاح غندی در شمال افغانستان و در نواحی تاجیک نشین نیز ، در نام بردن از بعضی اماکن دیده می شود . موفق باشید .

  20. شما چیزی راجب به کلاشی های مازندران میدونین تو کرمانشاه هم هست اینا چه ارتباطی به هم دارن؟میشه به ایمیلم جواب بدین.

  21. شما چیزی راجب به کلاشی های مازندران میدونین تو کرمانشاه هم هست اینا چه ارتباطی به هم دارن؟میشه به ایمیلم جواب بدین.

  22. ما ازغندی های مقیم استان کهگیلویه وبویر احمد هستیم اگر طایفه غندی در طبرستان یا حوزه شمال یا مازندران میشناسید یا اطلاعاتی درباره این طایفه دارید برامون توضیح بدین…ممنون .
    کولاییان ،
    باسلام ، در روایت اسطوره ای شاهنامه و در هفتخوان رستم نام غندی و یا فولاد غندی آورده می شود . در منطقه ما ،میان نام ها ، سوغندی (سوغندی کلا )نام روستایی است که از توابع ساری است . این نام ( سوغندی )در سنسکریت نوعی غله و یا نوعی برنج می تواند باشد . در سنسکریت غندی ( gandhi) به برادر و یا برادر فقط در نامیدن مثل (داش ) نزدیک است . در شاهنامه ،فولاد پسر غندی است . اصطلاح غندی در شمال افغانستان و در نواحی تاجیک نشین نیز ، در نام بردن از بعضی اماکن دیده می شود . موفق باشید .

  23. درخصوص نشانه های تاتی بودن زبان ما بایدبگم که تاحدودی نزدیک به فارسی محاوره صحبت میکنیم وچند مثال از کلمات مورداستفاده ماکه درربان فارسی این روزها نمیبینیم ولی ما هنوزبکار میبریم: صبح زود را “پگه” (پگاه) میگیم. وقت غروب رو “نماشوم” میگیم. پشت بام را “پیشت بوم” میگیم. بلند شو رو میگیم “وخز ” و…
    کولاییان ،
    با سلام ،این که غروب نماشوم است جالب توجه است . چرا که در اصطلاح زبانی ما این واژه نماشون است ،سنسکریت و به معنای میان وقت (وسط روز و شب است ) . واژه فارسی پُشت نیز به زبان ما پِشت یا پیشت می شود . به یاد داشته باشید که تاتی بودن یک زبان در محدوده ای از ایران اشاره به ترکی نبودن آن زبان نیز هست .

  24. دِلُم تَنگْ رِفْتَه بَدْ جٖیری بِرِتْ وازْ
    ْبِدایَمْ مُرغِ دِلتنگیمِ پِرواز
    ْ
    دِلُمْ غَشْ کِرْد بِرِ زِرِ چِنارِتْ
    بِرِ یَکْ دَمْ که واز بَشُمْ کُنارِت
    ْ
    پِگَه شُوگیرتُ ، قَیْدِ نُماشومْ
    چِنارخینی، سپیدالون و رابوم
    ْ
    دلم غَش کِرد بِرِ بِوِ تو قلعه
    بِرِ دَشتُ و بِرِ کِوِ تو قلعه

    دلم غَش کرد بِرِ دِغُ و پِنیرتْ
    بِرِ مِسکَه ، خُوریش، یاکه فِتیرت
    ْ
    بِرِ جیوْ جیوْ او جیجَه چِغِکاتْ
    صدای پِتْ پِتی ، سار و کُلاغاتْ
    ْ
    دِلُم غش کرد بِرِ فصل بهارت
    بِرِ کِوِ وُ بَرُ و او دَشتِ زارِت
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ گِسبَنْدُ و مالِتْ
    طیوَر جانم ، الهی خَشْ به حالتْ
    ْ
    بِرِ ( زَنگِ گیوَرَهْ ) فصل پائیز
    دَرِ قِلْعَهْ ، دُکونایِ دِلْ اْنگیز
    ْ
    کَتَدَرْ ،مِرْهَشوم ، سَرتخت و چَیْلاق
    بِرِ چایِ اَتیشی ، هیُزمُ و باغ
    ْ
    بِرِ اُوِ خُونیکُ و نونِ قلعه
    دلم غش کرد بِرِ بارونِ قلعه

    بِرِ اِنْگیرْ ، کِمِرْتَه، گِوْجَه ، لیشیْ
    دلم غش کرد بِرِ جاوْزُ و تِلَشی
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ باغایِ پَئینْ
    بِرِ لَقْ لَقْ ، تَرَنْقی ، بادِ گُوچین
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ دُلْمَهْ ، قُوریتوتْ
    بِرِ یَکْ خُوِ رَحَتْ زِرِ اَفْتوتْ
    ْ
    دلم غش کرد بِرِ کیشْتَه ، لَواشَک
    بِرِ اُوجِزْ ، کَچّی و آشِ لَخْشَک
    ْ
    بِرِ آوازِ طُرْقَه قَیْدِ گِندُمْ
    دلم غش کرد بِرِ دیدارِ مِردُم
    ْ

  25. درخصوص نشانه های تاتی بودن زبان ما بایدبگم که تاحدودی نزدیک به فارسی محاوره صحبت میکنیم وچند مثال از کلمات مورداستفاده ماکه درربان فارسی این روزها نمیبینیم ولی ما هنوزبکار میبریم: صبح زود را “پگه” (پگاه) میگیم. وقت غروب رو “نماشوم” میگیم. پشت بام را “پیشت بوم” میگیم. بلند شو رو میگیم “وخز ” و…

  26. باسلام.ازتوجه شماسپاسگذارم.روستای ما فاصله بسیار نزدیکی باکاروانسراهای جاده جرجان به نیشابور داره.از کاروانسرای رباط عشق به سمت کاروانسرای رباط قلی در خراسان شمالی.جالبه اکثر منطقه جاجرم خشک و کویری هست ولی روستای نادراون منطقه بسیار پرآب و سرسبز باانواع باغات میوه هست واین یک تمایز قابل مشاهده هست

  27. باسلام.سال نوروتبریک میگم.من از روی علاقه شخصی دارم در مورد تاریخ وگذشته زادگاهم مطالعه میکنم.من اصالتا اهل روستای طبر از توابع جاجرم در خراسان شمالی هستم.مردم روستای ما تات هستند. هیچ تحقیق وپژوهش رسمی دراین روستا صورت نگرفته ولی از قدیم صحبتهای زیادی درمورد پیداشدن کوزه های طلا وجود داشت و در تپه های اطراف روستا نیز ویرانه هایی وجود داشت که کسی تاریخشو نمیدونست.من میخام بدونم آیااسم روستای ما مثل طبرستان معرب شده تپورستان و قوم تپور پارتها هست؟واگه بخام بیشتراطلاعات بدست بیارم چه منابعی هست؟
    کولاییان ،
    با سلام و تبریک عید ، نکته جالب در یادداشت شما زبان تاتی است . نشانه ها ی شما در این زمینه و این که زبان شما تاتی است کدامند ؟ بدون تردید محلی که شما از آن نام می برید نزدیک به منزلگاه مهاجران در زمان مهاجرت از شمال هند به تبرستان و ارمنستان بوده است . ” تبر یا طبر ” نام روستای شما با حروف اول و دوم مفتوح ، در کنار این مطلب که زبان شما تاتی است اهمیت پیدا می کند . اگر وقت داشتید موقعیت مکانی تبر را نسبت به کوه ها ی نزدیک به آن برایم بنویس . موفق باشید .

  28. در مقدمه کتاب گویش کلاردشت هم اینطور گفته شده دیگر مردم مازندران مانند مردم کلاردشت زبانشان را گیلکی می نامند و شاید بهتر باشد برای زبان مردم گیلان و مازندران از (گیلکی گیلان) و (گیلکی مازندران) استفاده گردد.

  29. با سلامی دیگر. باید خطاب به دوستانی که هنوز هم بر سر گلکی یا طبری تردید می کنند و می گویند چرا در طول تاریخ از لفظ گیل برای مازندرانی ها استفاده نشده؟! دو شعر از نظامی و امیرخسرو، درباره پهلاوانی مازندرانی به نام زریوند، ذکر می نمایم(دوستان به دو لفظ “مازندرانی” و “گیلی” و به کار بردن این دو لفظ به جای یکدیگر در این دو شعر، دقت نمایند).
    امیر خسرو:
    سوی میمنه در صف رومیان زریوند گیلی کمر بر میان
    و در یک شعر و نه در اشعار جدای از هم نظامی آورده است:
    زریوند مازندرانی منم که بازی بود جنگ اهریمنم
    و پس از کشته شدن زریوند، نظامی می گوید:
    جهاندار شد از کار او تنگدل که سالار گیلی درآمد به گل

  30. با سلام. استاد ارجمند در شاهنامه از پهلوانی مازندرانی به نام اولاد سخن گفته شده است که شما به تفصیل به معنای این لفظ پرداخته اید. اما موضوع بسیار جالب آن است که نام پدر این پهلوان مازندرانی، غندی بوده است که استاد دهخدا غندی را صورتی دیگر از گاندی می داند و چه لغتی سنسکریتی تر از لفظ گاندی! (البته بنده به تفاوت سنسکریت و سنسکریت کلاسیک توجه دارم). و یا در نقشه ای که در حاشیه مطلبی دیگر آمده بود و موضوع بحث اصلی نبود، از عبارت sind empire استفاده شده بود که محدوده آن با رنگ صورتی شامل بخش هایی از هند و پاکستان و سرتاسر مازندران و بخش هایی از گیلان بوده است(تنها این نواحی با رنگ صورتی نشان داده شده بود). نقشه در یکی از وبسایت های انگلیسی زبان قرار داشت که توسط یکی از دوستان، متوجه آن شدم. استاد نظر شما پیرامون ای دو موضوع (غندی و sind empire) چیست؟ با سپاس.
    کولاییان ،
    با سلام ، نکته هایتان جالب بود و باید عرض کنم نقشه ای را که متذکر شدید نیاز مند آدرس و نشانی است . موفق باشید

  31. با عرض سلام
    جناب کولائیان
    منظور بنده این است که شهرت ضبط شده تاریخی گیلی یا جیلی برای کوشیار گیلانی اخترشناس و ریاضی دان معرف قومیت و زبان او بوده است. همچنانکه مثلا برای پزشک دانشور معاصر او ابوالحسن طبری، شهرت طبری بیانگر قومیت و زبان او است. اینکه مثلا زبان مرزبان نامه و باوند نامه در متون تاریخی طبری یاد شده است، نه گلکی یا گیلکی.
    کولاییان ،
    با سلام ، کوشیار گیلانی را تا کجا می شناسید ؟ او را متولد کدام قسمت از شمال ایران می دانید ؟ آیا می دانید که در زمان او لفظ گیل به ساکنین کدام قسمت از ایران گفته می شد ؟ آیا به تاریخ توسعه بخشی از سرزمین ایران که امروز به گیلان شهرت دارد آشنا هستید ؟آیا تاریخ پیدایش شهر رشت را می دانید ؟

  32. جناب کولائیان با عرض سلام بنده با فرضیه بحث برانگیز شما درباره کوچ مازندرانی های فعلی از شمال هند موافق نیستم. و اشتراکات دو زبان تبری و سنسکریت را که از زبان های هند و ایرانی هستند دلیلی برای اثبات این فرضیه نمی دانم. البته به تلاش های مجدانه شما در پاسداشت و حفظ زبان پدری بسیار ارج می نهم. به نظر حقیر مازندرانی ها یا تپورهای باستانی قومی سکایی آریایی بودند گه از جانب هیرکانی باستانی در زمان اشکانیان وارد مازندران شدند. من ساکن ساری هستم. اما نسب پدری من به شهر سورک واقع در شهرستان ساری قدیم یا میاندرود فعلی می رسد. قدیمی ترین ساکنان سورک که دکتر علی اصغر یوسف نژاد نماینده مجلس فعلی هم از اینان است خود را طایفه ای استرآبادی می دانند و ورود خود را به سورک در چند صد سال پیش می دانند. البته پدر بزرگ من با چشمان آبی و سیمای سپیدش خود گلک استاربادی می دانست. برای من اما جای سوال است که چرا چرا مثلا محمد بن جریر طبری و بسیاری دیگر از نام آوران و مشاهیر مازندران مانند ابن ربن تبری، عمادالدین ابوجعفر طبری، محمد بن جریر بن رستم طبری، ابن فرخان طبری، حاسب طبری، ابوالحسن طبری، به خصوص در قرون اولیه هجری، شهرت طبری داشته اند نه گیلکی. حتی یک نفرشان شهرت گلکی یا گیلکی نداشته اند. به نظر حقیر واژه طبری یا تبری قدمت بیشتری از واژه گیلکی یا گلکی در مازندران بزرگ -مازندران فعلی و گلستان-داشته است. چرا اصرار به گلک یا گیلک بودن زبان مردم مازندران دارید. حتی یک نفر از مشاهیر مازندران پسوند گیلکی یا گیلی نداشته اند. به نظرم اگر بنا به تعمیم دادن به دلیل اشتراکات این دو زبان با یکدیگر باشد در عصر حاضر بهتر است زبان مازندران فعلی تا گلستان و شمال تهران و سمنان را “تبری مازندرانی” بنامیم. همچنین می توان زبان گیلکی گیلان را نیز “تبری گیلکی” نامید

    کولاییان ،
    با سلام ، شاید به درستی متوجه منظورتان نشدم . رجال تاریخی اسامیشان بسیاری اوقات منتسب به مملکت شان و گاهی منتسب به جغرافیای منطقه که ریشه در آنجا دارند و گاهی منتسب به نام ناحیه و یا به نام شهر یا محل زندگی شان و گاهی منتسب به شعل و گاهی هم منتسب به آیین شان می شوند . گاهی کوشیار گیل و گاهی ربن طبری و یا با این اشکال از اسامی روبرو می شویم ب . امقالات دیگر به همین قلم را بخوانید شاید نظر جنابعالی برآورده شود . مثل مقاله ” گیل ، گیلک ، گیلکی ” . موفق باشید .

  33. ممنون از پاسخ شما. اما منظورم این بود که در شرایط فعلی برای بارز کردن هویت قومی مان استفاده از نام تپور مناسب تر است یا گِلِک؟
    کولاییان ،
    با سلام ، دوست عزیز نام گیل یا گیلک یا گلک متاحر تر است و برایمان ملموس تر . یادتان نرود که ایرانی بودن اصلی ترین نام برای همه اقوام ایرانی است که در کنار هم بالیده اند و ایران را برای خود ساخته اند .

  34. درود استاد. من اهل گرگانم، از گرگان به سمت کردکوی و حتی تا ساری که میایم در مسیر جاده اصلی در دشتهای هموار که ما اتک میگیم به تپه هایی بر میخوریم که به نظر دست ساز هستن آیا میتوان این تپه هارو به این مساله مربوط دانست؟، البته یکی از این تپه ها که در روستای ما به اسم سعدآباد( سادوا) هست ثبت شده هست و به نظر آثار از دوره هخامنشی هم در آن پیدا شده است
    کولاییان ،
    با ذرود به شما ، دوست عزیز بسیارشان همانند که شما گمان می کنید بعضی دیگر نه .
    به اطلاعات باستانشناسی که از این و آن می شنوید اعتماد نکنید مگر آآن که از سوی منابع معتبر باشد . باستانشناسی شمال ایران ( اقلیم جنگل ) بر خلاف نواحی واقع در فلات ایران که معمولاً باستانشناسان خارجی درگیرشان بوده اند ، سست و بی بنیاد و کم اهمیت به نظر می رسد . برای نمونه دین ها که کهن ترین یادگاذان فرهنگی مردم این دیارند هنوز در فهم باستانشناسان ما جایی باز نکرده اند و هنوز شناسنامه ای فرهنگی حتی برای کلیت یکی از این آثار باستانی ( دین ) تنظیم نکرده اند و مسئولین فرهنگی ما نیز این آثار را بخشی از جاذبه های فرهنگی و جهانگردی استان هنوز شناسایی نکرده اند . موفق باشید .

  35. بالاخره ما خودمان را قوم گیلک بنامیم یا قوم تپور؟
    با سلام ، نام تپور بر اساس آیینی متروک و باستانی برای نامیدن مردم تپورستان به کار رفته است اما نام گیل و یا گیلک براساس طرز زندگی و شیوه تولید به آنها اطلاق گردید . نام های متفاوت برای یک قوم نباید شما را متعجب کند . مثلاً نام های یونان و گریس و هلن به کشور یونان متعلق است .یونانی ها البته خود شان را هلنی قلمداد می کنند .

  36. سلام استاد بزرگوار، توی استان آذربایجان غربی در شهر اشنویه تپه یی هست به اسم دینخواه وهمچینین در شهر صحنه استان کرمانشاه هم تپه یی به اسم دینور هست، خواستم ببینم آیا اینجا هم دین همان معنی رو داره که شما فرمودید؟
    کولاییان ،
    با سلام ، اگر همانست که ابراز داشته اید شاید که بی ارتباط نباشند . دو نکته را فراموش نکنیم اول این که تمرکز اصلی این قوم بعد از ورود به محدوده امپراطوری سلوکی ایران کرانه های جنوبی دریای مازندران است . شاید گروهی قلیل از همین مردم به دلائلی در سایر نقاط ایران نیز ساکن شده باشند . گفته می شود قبل از سلوکیان و اشکانیان در قشون هخامنشیان که دامنه امپراطوریشان به حدود شبه قاره هند می رسید ( زمان رونق گرفتن آیین بودا ) گروهی از مردم تپور نیز بوده اند و به مهارت در تیر اندازی شهرت داشتند .
    دوم این که تپه هایی که ساخته تپوران باشد مشخصه هایی خاص خود را دارند و ممکنست اطلاق نام دین به بعضی تپه ها صرفاً به دلیل مشابهت و نامیدن نادرست به خاطر شکل متقارن و گنبدی یک تپه طبیعی با شد . موفق باشید .

  37. درود به استاد گرامی. همین تیزبینی و توجه ژرف به جزئیات مهمی که از دید دیگران پنهان مانده است، شما را از دیگران متمایز ساخته است. در راستای مطلبی که آورده اید، می خواهم از شما بپرسم که نام روستای «دینِک» در شمال ساری به همین تپه های دست ساخته مازندرانی ها اشاره و ارتباطی دارد؟ البته من از نزدیک این روستا را ندیده ام و با ویژگی های جغرافیایی آن آشنا نیستم و نمی دانم چنین تپه های گنبدی شکل در آن وجود دارد یا نه! با این حال کمی از ریشه یابی این نام بفرمایید. با سپاس از شکیبایی و وقتی که همیشه برای علاقه مندان تاریخ و فرهنگ مازندران می گذارید.
    کولاییان ،
    با سلام ، این محل نزدیک ساری و در چند کیلومتری شمال شهر است . بروید و از نزدیک محل را ببینید . تا چندی پیش در حوالی روستا ی دینک تپه ای به نسبت کوچک یا همان دین کوچک وجود داشته است . احتمال می دهم هنوز هم باقی است .

  38. باسلام ، در ایران به زبان مردم آلمان ، آلمانی میگوند . انگلیسی ها به آن german می گویند . اما خود مردم آلمان به زبانی که به آن تکلم می کنند داچ (dutch) میگوند. آیا می توان اینطور گفت مردم دیگر نقاط ایران به زبان ما ، مازندرانی می گویند اما ما به زبانمان گلکی میگوییم؟

  39. با سلام. فرموده اید : سنسکریت taporAzi تپورازِ ، انباشتن! ریاضت ها برروی هم است . در این اصطلاح جزء آخر( rAzi رازِ ) اشاره به روی هم انباشتن! و برپا نمودن تپه است.
    آن چه در این میان برای بنده بسیار درخور توجه می باشد این است که، در گیلکی تنکابنی، واژه کهن “رازه(رازِ)”، به معنای “توشه” می باشد، و توشه چیزی نیست مگر انباشتی! از هر آنچه که به کار آید. اگر چه آن چه پیرامون “توشه” نگاشتم انطباقی کامل با آن چه استاد فرموده است ندارد، اما به نظر بنده روح واژه “رازه” به معنای “توشه” در گیلکی تنکابنی با آنچه که استاد پیرامون معنای “rAzi” فرموده اند، قرابت دارد. با سپاس از جناب استاد.

  40. باسلام ، نه استاد، منظورم این است در اسناد تاریخی قومیت مردم مازندران را قوم طبری و زبانشان را هم طبری معرفی میکنند. طبق گفته شما ، تپور کم کم به هویت قومی مردم این خطه تبدیل شد و نام یک قوم نبوده است.
    کولاییان ،
    نام برای یک قوم ازلی و یا ابدی نیست . ممکن است نرای یک قوم با دلائلی متفاوت ، نام هایی متفاوت نقل قول شود و دلیل نامیدن نیز ممکن است از زبان همان مردم ، مردمی بیرون از آن قوم یا مردمی ذیگر باشد ،یا ممکنست برخاسته از آیینی باشد که به دلیل سابقه به یک قوم نسبت می دهند .

  41. باسلام ، مطلب عالی بود استاد ، ولی تمامی اسناد تاریخی بر این باور نیستند و کار برای اثبات برای دیگران مشکل است. امیدوارم همواره موفق باشید.
    کولاییان ،
    با درود ، شاید منظورتان را خوب بیان نکرده اید . آیا به قول شما اسناد تاریخی ، معنایی متفاوت برای تپوران گفته اند ؟ اسناد موجود که قابل اتکایند حرفی نگفته اند که نافی یافته های ما باشد .

  42. سلام جناب کولاییان خسته نباشید مطلب جالبی بود _در منطقه جویبار هم دین زیاد وجود داره حتی بعد اسلام هم افراد مقدس مثل امامزاده ها رو بالای این دین ها دفن میکردن _شاید بعضی از چاله هایی که وجود داره در اثر خاک برداری برای ساختن همین دین ها باشه روستایی هست به اسم دین چال که احتمالا جایی هست که نردم بر روی منطقه ای که خاک برداری شده روستا رو تشکیل دادن _دین ها به صورت چن تایی هم وجود داره که دیده شده _در اطراف ما به حوالی دین دین بن میگن که معمولا الان مورد کشاورزی و تخریب قرار گرفته متاسفانه_خود لفظ دین شاید همون دیوین باشه یعنی منسوب به دیو ابن اسفندیار موضع قدیم ساری رو لومنی دیوین نام میبره _مشتاقانه منتظر بیان نظراتتون هستم .

    کولاییان ،
    با سلام ، در یادداشت بعدی از سن و از شغلتان و از تحصیلاتتان اگر مایل باشید برایم بنویس . توصیه من اینست از ریشه یابی های حدسی یا فقط حدسی دوری کن . بله حدس و خیال همیشه خوب است اما به قول ما مازندرانی ها به شرطی که تیسا نباشد . در مورد معنای دین پرسیدی ،این واژه در همان کتاب به عنوان یک واژه مثل تپور معنای خاص آن آمده است . ضمناً در گذشته ها شاید بعضی ها دوابند ما را با کوتاهی دوبن یا دیوبن بر زبان آورده اند و یا نوشته اند . این مطلب را از نظر دور نداشته باش .موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *