باور این نکته آسان است اگر بگوییم همه مورخان و نویسندگان جهان ، کلیله و دمنه را می شناسند و آنرا در جمع بزرگترین آثار در مقیاس جهانی به شمار می آورند . اما به واقع این شاهکار فرهنگی یعنی کلیله۱ به کدام سرزمین متعلق است ، ایران یا کشور هند ؟
باور این نکته آسان است اگر بگوییم همه مورخان و نویسندگان جهان ، کلیله و دمنه را می شناسند و آنرا در جمع بزرگترین آثار در مقیاس جهانی به شمار می آورند . اما به واقع این شاهکار فرهنگی یعنی کلیله۱ به کدام سرزمین متعلق است ، ایران یا کشور هند ؟
کلیله را به کشور هند نسبت می دهند چرا که مهمترینِ دلیل، نقل قول از زبان ایرانیان است. ایرانیان شهادت می دهند که آمدن این کتاب به ایران از کشوری بنام هند بوده است . اگر چنین است، چرا تا کنون نشانه یی از به دنیا آمدن و طلوع این شاهکار در هیچ کجای هند پیدا نشد؟بسیاری از پژوهشگران به دنبال منشا این کتاب بوده اند از جمله هرتل۲ که او ، سال های زیاد ،در شبه قاره هند درجستجو بوده است اما نشانی از آن نیافت و کوچکترین نشانه در هند
از ناحیه یی که خاستگاه کتاب را آنجا بدانیم پیدا نکرد . این گفته سفیر وقت هند۳ در ایران اگر چه تکراری اما بازهم شنیدنی است که گفت کلیله که از دست رفته بود با بهره گیری از زبان فارسی زنده شد .
براستی چه شد که ایرانیان در حفظ این شاهکار فرهنگی که حسب ظاهر متعلق به هند است از مردم هند پیشی گرفته اند !؟
بسیاری از قصه های کلیله از شاهکارهای ادبی هند بهره می گیرند اما شکل و فرمی که کتاب معرف آن است و نیز چیدمان روایت ها، نشان می دهد که این کتاب ابداعی منحصر به فرد است و موجودیتی مستقل دارد .
طی تلاش چندین ساله در زمینه تاریخ مازندران باستان ،ما به وجهی کامل به این اعتقاد رسیده ایم که کتاب بزرگ کلیله در محدوده شاهنشاهی ایران و در مازندران تالیف شده است .
در نوشتارهای خودهمیشه به این نکته پرداخته ایم که تمدن برنج
در شمال ایران، در قرون اولیه پیش از میلاد همزمان با مهاجرت شالیکاران از شمال هند آغاز شد . بر اساس شواهد، زبان رسمی این مردم دارای قرابتی بسیار نزدیک با سنسکریت کلاسیک بود و آشکار است که برهمنانِ این مردم ، فرهنگ هند باستان را با خود به شمال ایران آوردند. آن زمان برهمنان و بزرگان قوم از روی احترام ،از سوی مردم و به زبان رایج میان آنان ،ملقب به دیو بوده اند . آن ها (برهمنان ) در موطن جدید و در فضایی تازه ، با گذشت زمان و آمیختن با دیگر اقوام متمدن ایرانی ،اثری بزرگ چون کلیله را خلق می کنند . بدین لحاظ است که ما معتقدیم کلیله و دمنه به مردم ایران و به خطه مازندران متعلق است .این گفته فرانسوا دوبلوا محقق فرانسوی۴ موید ادعای ما است که گفت : « اگر منابع نهایی کلیله می باید در هندوستان جستجو گردد ، نقطه فرود کتاب در خاور نزدیک ، ایران است»
مردم مازندران باستان قومیتی آریایی داشته و همانطور که اشاره شد بر اساس شواهد به سنسکریت و یا به زبانی نزدیک به آن سخن می گفتند . به اعتقاد ما منظور نظر برزویه طبیب (مترجم کلیله) از هند ، همان مازندران باستان است . نزد ایرانیان و در عصر ساسانیان ، ناحیه یی از مازندران امروز یعنی حوزه تجن که ساری را نیز شامل می شده ، به دلیل سکونت مردمی به آیین مردمان هند، مدتی موسوم به هند بوده است . نام مازندران از زبان همان مردم به همان ناحیه اطلاق گردید و تمدن در اقلیم جنگلی شمال ایران نیز از همان ناحیه آغاز و توسط همان مردم توسعه یافت .در کتاب کشف مازندران باستان۵ با ارائه مقالات متعدد از جمله مقاله یی تحت عنوان ” کدامین هند کدام هندوستان ؟ ” این مطالب را به دقت شکافته ایم .
تاریخ نشان می دهد که فرمانروایان خود مختار مازندران قرن ها عهده دار پرداخت خراج به اشکانیان و ساسانیان بوده اند. کلیله، به واقع یک سیاستنامه است . حکما و برهمنان مازندران ، آن را با هدف رفتار هوشمندانه در قبال قدرت عظیم امپراتوری ایران ،برای آموزش شاهزادگان و امیرزادگان خود تدوین نموده اند.
ما کتاب کلیله را کهن ترین سیاستنامه در تاریخ ایران می دانیم . مرزبان نامه تنها کتاب قابل قیاس با کلیله قرن ها پس از کلیله و درقرن چهارم هجری به زبان کهن تبری (مازندرانی) تدوین شد و مولف آن نیز در اصل شخصی مازندرانی (مرزبان ابن رستم ) است، این نکته به نوبه خود موید مازندرانی و ایرانی بودن کلیله است و نشان می دهد قصه از زبان حیوانات (fables )در گذشته دور ، سنتی ریشه دار در فرهنگ و ادبیات مردم مازندران بوده است .
بسیار شایسته است بکوشیم ،مطرح کنیم ،که کتاب ارجمند کلیله و دمنه به مازندرانیان و به مردم ایران تعلق دارد و آن را به مردم جهان نیز اینگونه بازبشناسانیم . از تمامی مورخان ، نویسندگان و روشنفکران بخصوص آنان که به شمال ایران تعلق دارند استدعا می کنم به اتفاق، تلاشی همه جانبه را در این زمینه و برای آشکار نمودن هویت راستین کلیله و زدودن سوءتفاهمات تاریخی پیرامون این کتاب آغاز کنیم . اظهار نظر همه صاحبنظران را در این زمینه،غنیمت شمرده از آن استقبال می کنم . ساری – آذرماه ۱۳۹۴
پانویس :
۱-ر.ک. کلیله و دمنه از کجا آمده است. نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان – درویش علی کولاییان – نشرگیلکان -۱۳۹۱
۲- یوهانس هرتل یکی از اوستاشناسان و هند شناسان مشهور آلمانی است . فرانسوا دوبلوا مولف کتاب برزوی طبیب و منشا کلیله که تا دهه قبل در سمت استادی یکی از دانشگاه های آلمان بوده است در باره او می نویسد : در ۱۹۱۴ هرتل Hertle گزارشی خواندنی مشتمل بر نتایج یک سده تحقیق در باره این کتاب را منتشر ساخت . گرچه پژوهشگران سده ۲۰ م. به حقایق دیگری دست یافتند که برخی از آنها نتایج را تغییر یا بسط داده ولی بیشتر آنها تا امروز هم معتبر به شمار می روند .
۳- دی پی سری واستاوا سفیر وقت هند در ایران که در شهر همدان سخنرانی کرد . خبرگزاری مهر سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱ – شناسهٔ خبر: ۱۶۴۱۶۵۲
۴- FRANCIS DE BLOIS مولف کتاب برزوی طبیب و منشا کلیله –ترجمه دکتر صادق سجادی – انتشارات طهوری – ۱۳۸۲ – (نقل قول ما از دوبلوا را در صفحه شانزده کتاب جستجو کنید )
۵ – کشف مازندران باستان – درویش علی کولاییان – نشر گلچینی – ۱۳۹۴
7 پاسخ
تپور می تواند ساختی دیگر از تَوِر یا تَبُر باشد که در زبان گلیکی/مازدرُنی به معنای تپه و کوه است .پایدار باشید
ممنون استاد از جواب شیواتون ,ولی استاد تپورستان و یا معربش همون طبرستان خلاصه دلالت بر تپور میکنه براستی تپور چیه؟؟؟
با سلام ،قبلاً نیز همین سوال را مطرح نموده اید . عرض کردم که باید دید واژه به کدام زبان تعلق دارد ؟ شاید واژه یی است از زبان مردم فلات و قبل از هر چیز اشاره دارد به نوع سرزمین ؛ سرزمینی کوهسنانی و پوشیده از جبال مجاور با سرزمین هموار دشت گرگان .
/https://fa.m.wikipedia.org/wiki/مردم_مازندرانی
ملاحظه بفرمایید یه نظریه میگه در این مورد که تو زمان اشکانیان تپوری ها وارد مازندران میشن البته به صورت مستدل و با منابع
.
با سلام ، آنچه که شما ذر منبع بالا دیده اید تناقضی جدی با دریافت های ما پیدا نمی کند. لطفاً دقت داشته باشید که در قضیه مازندران شما در آغاز با سه طایفه از مردم روبرو هستید . اول: یونانیان ، دوم :قومی لشکری موسوم به پارت . سوم : مهاجرین شالیکار . حال ،وقتی که زمان به مقیاس دهه ها و سده ها سپری می شود کدام یک از این سه گروه ،به لحاظ سیاسی ،جمعیتی و یا احیاناً فرهنگی و زبانی ،حضوری کمرنگ تر و یا بر عکس، پر رنگ تر پیدا می کند ؟
زمانی که استرابون مطالب را به روی کاغذ می آورذ چند قرن از آغاز تحولات مربوط به ناحیه جنگلی شمال ایران گذشته است . نام تپور آن زمان متوجه کدام دسته از مردم و یا به خاطر کدام یک از آنان به منطقه داده شد و چرا ؟ راستی این نام از زبان کدام مردم بوده است ؟
آنچه که برایمان مهم هست ،این نکته است که تحولات جدی زمانی اوج می گیرد که دولت یونانی بلخ شکل گرفته است. (Greco-Baktrian kingdom )- در محدوده این حکومت ،مازندران در غربی ترین بخش است و در شرقی ترین قسمت آن بخشی از شمال هند قرار دارد. این یکپارچگی سرزمین ،جابجایی جمعیت را آسان می کرد . جمعیتی که می توانست از شرق کشور به غرب انتقال داده شود . این اتفاق رونق مهاجرت از مناطق دیگر به مناطق بکرجنگلی شمال ایران را بیشتر نمود .
دینامیزم جمعیت برنجکاران و امتیاز ات بهداشت و غذا در میان آنان، بطور حتم حضور سیاسی مهاجران را با گذشت زمان همیشه پررنگ تر میساخت . از یاد نبریم که فاکتور جمعیت، در گذشته های دور همیشه به لحاظ قدرت و سیاست با اهمیت بوده است . موفق باشید
سلام مطلب مفیدی بود
استاد نظرتون درباره اسم طبرستان یا همون تپورستان چیه؟این اسم هم سانسکریت هست؟؟
با سلام ،این نام ظاهراً در زبان فلات نشینان مصطلح بوده است. رابطه اش با سنسکریت را نمی دانم . در سنسکریت استوپا یا استوپه به تل خاکی یا تپه خاکی اطلاق می شود .