یورش دولت یونانی بلخ به دره گنگ و تبعات آن در مازندران
دولت یونانی بلخ شرقی ترین بخش جهان یونانی در آسیای میانه و یک دولت باستانی که از سال ۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد حاکمیتی مستقل داشت و بخشی مهم از آسیای میانه و مناطقی از ایران و پاکستان و هند را در تصرف داشت . این دولت به پادشاهی باکتریا نیز شهرت دارد و باکتریا یا همان بلخ پایتخت آن بود . رونق و ثروت شهرهای آن در آن هنگام باعث شد تا پادشاهی باکتریا را ” امپراتوری هزار شهر طلایی” نیز نام بگذارند .
در جغرافیای دولت یونانی بلخ، تبرستان یا همان مازندران جایگاهی معین داشت.غربی ترین بخش پادشاهی، یعنی غربی ترین بخش دولت یونانی بلخ ، تبرستان یا همان مازندران بود. نقشه زیر موقعیت مازندران را در ۱۸۰ سال قبل از میلاد مسیح در محدوده دولت یونانی بلخ نشان می دهد .
محدوده دولت یونانی بلخ در اوج اقتدار ۱۸۰ سال قبل از میلاد
دمتریوس پادشاه دولت یونانی بلخ
یکی از پادشاهان دولت یونانی بلخ، دمتریوس اول۱ پسر و جانشین اتودموس۲ است . او در دهه آغازین قرن دوم قبل از میلاد قدرت را به دست گرفت و در اندیشه جهانگشایی ، سرزمین های وسیعی را متصرف شد . او به شمال هند و به دره گنگ تاخت و ارتش او به بزرگترین مراکز تمدنی هند باستان دست پیدا می کند و گفته می شود تا پاتلی پوتره۳ ( پتنای کنونی و پایتخت باستانی در ایالت بیهار ) به پیش راند۴. پیدا است که تاخت و تاز او و سردارانش گسترده تر از تجاوز اسکندر یونانی به درون شبه قاره هند بود. در توجیه لشگر کشی او به دره گنگ و به شمال هند گفته می شود این اقدام به منظور پشتیبانی از سلسله مائوری۵ و حمایت از بوداییان و راهبان بودایی صورت گرفت . دمتریوس به آیین بودا۵ نبود اما در کشورش باکتریا ، آیین بودا حرمت داشت و بسیاری مردم ، بودایی به حساب می آمدند .
دولت یونانی بلخ Greco- Bactrian Kingdom ۲۵۰ – ۱۲۵ پیش از میلاد – وسعت متصرفات در سال های اقتدار و در ۱۸۰سال پیش از میلاد .
در سمت راست نقشه و در پایین : امپراتوری مائوری هند – دره گنگ و شهر باستانی پاتالیپوترا.است
www. World History Maps . com6
دائره المعارف بریتانیکا فرمانروایی دمتریوس را از۱۹۰ تا ۱۶۷ قبل از میلاد می داند. آنچه که برای ما و در این مقاله حائز اهمیت است این مطلب است که مازندران یا همان تبرستان بخشی از متصرفات دولت یونانی بلخ طی همان سال ها است .
شاه اشکانی ، اشک پنجم فرهاد اول از ۱۷۶ تا ۱۷۱ پیش از میلاد، در تبرستان فرمانبردار دولت یونانی بلخ بوده است۷ و شهر دامغان با موقعیت حساس خود در راه ابریشم پایتخت اشکانیان بود. دوران پادشاهی اشک پنچم در کتاب تاریخ ایران باستان تالیف مرحوم حسن پیرنیا از ۱۸۱تا ۱۷۴ پیش از میلاد آمده است .
در سال های اقتدار دمتریوس ، اتفاقی بزرگ در تبرستان یا مازندران روی می دهد که آن ، بیرون راندن ساکنان بومی یعنی مردم آمارد از تبرستان است. این کار توسط اشک پنجم ، فرهاد اول صورت گرفت، او توانست طی نبردی سخت که سه سال طول کشید مردم آمارد را از تبرستان اخراج کند ، این رویدادی بزرگ است که مورخان در مورد وقوع آن اتفاق نظر دارند . آن زمان اشک پنچم از سلسله اشکانیان ، گوش به فرمان پادشاهی بلخ بود . جنگ فرهاد، به اراده شخص او نبود و نمی توانست امری بی هدف یا اتفاقی باشد .
چرایی بیرون راندن مردم آمارد از مازندران
شواهد نشان می دهد پس از یورش دمتریوس و سرداران او به هند و دره گنگ ،. پوشیا میتره۸ امپراتور جدید هند، با به قتل رساندن امپراتور سابق از سلسله مائوری ، فرمانروایی قسمت هایی مهم از هند را بر عهده می گیرد او بنیانگذار سلسله موسوم به شونگا۹ ست . شهرت دارد بر اثر فشار و کشتار امپراتور جدید ، اقوام و قبائل هندی که بودایی قلمداد می شدند ، به غرب هند ازجمله به سرزمین دولت یونانی بلخ ، مهاجرت کنند . این توضیح شاید لازم است که زمان ظهور بودا چند قرن پیش از این اتفاقات بود یکی از فرمانروا یان بزرگ سلسله پیشین، آشوکا۵ ، پشتیبان بزرگ آیین و اندیشه بودا بود .
. رابطه دوستانه و تاریخی پادشاهان یونانی بلخ با مائوری ها در هند به دشمنی شان با امپراتور تازه هند انجامید. گاهی نقل می شود یورش پادشاه باکتریا ؛ دمتریوس ، به هند ، به هدف باز گرداندن سلطنت به دربار مائوری ها بوده است .
از نگاه حکومت تازه در هند ، پاشاهان یونانی بلخ، متجاوزین به کشور هند محسوب و بوداییان و راهبان بودایی همه متهم به همکاری با دشمن می شوند ، بسیاری اعتقاد دارند که این باعث کشتار و تعقیب مردم بودایی توسط پوشیا میتره۸ سر سلسله امپراتوری نوبنیاد شونگا۹ شده است .
سلسله شونگا۹ بیشتر قسمت های شرق و مرکز شبه قاره هند را تحت کنترل خود در آورد و این وضعیت همانطور که گفته شد ، واقعه تاریخی مهمی را برای پیروان آیین بودا رقم زد . قبائل باور مند به بودیسم بسیارشان اجباراً به غرب به ویژه به سرزمین پادشاهی بلخ مهاجرت می کنند ، آن ها در درجه اول جویای اقلیمی مشابه اقلیم خود در کشور مقصد می شوند . در حوزه وسیع پادشاهی باکتریا که حاکمانش پشتیبان جدی بوداییان مهاجرند ، تنها خطه مازندران مناسب این کار به نظر می رسید . پادشاهی بلخ برای جامه عمل پوشاندن به این هدف ابتدا با جابجا کردن قوم فقیر و کم جمعیت ساکن مازندران یعنی آمارد ها که ثروت آفرین نبودند۱۰ با اخراجشان از تبرستان توسط اشک پنجم ، منطقه ای وسیع را به اقوام بودایی مهاجر اختصاص می دهند .
اقلیم مازندران دربخش جلگه یی با اقلیم دره گنگ مشابهت ها دارد، رطوبت و درجه حرارت و خاک و ارتفاع از سطح دریا ، در دره گنگ و در بخش های جلگه یی مازندران مشابه هم بوده ، مناسب برنجکاری و کشت نیشکر و کنجد و اقلام متنوعی از مرکبات است ، هم در دره گنگ و هم در بخش های جلگه ای مازندران ، ارتفاع از سطح دریا اغلب کمتر از یکصد متر است، به علاوه جنگل های مازندران چراگاهی مناسب برای نوع گاو متعلق به مهاجرین شناخته شد ، همان نوع گاو که مردم مهاجر در جابجایی هزاران کیلومتری با خود به همراه آوردند و از قضا ، در کار کشت شالی برایشان مناسب ترین انتخاب بود .
قبیله های مهاجر از شمال هند یا از حوالی دره گنگ، با پشت سر گذاشتن هزاران کیلومتر راه به مقصد رسیدند. آنها از مهمترین مراکز فرهنگی هند باستان ، با ترکیبی از کاست ها ؛ بودایی و هندو ، ترک وطن کرده ، به موطن جدید خود می رسند . گرچه بعضی ها، فقط اشارات صریح تاریخی را برای این رویداد جستجو می کنند اما پژوهش های میدانی به همراهی نشانه های فرهنگی و نیز آثار تاریخی موجود در مازندران ، به روشنی راوی این اتفاقند .
قرائن فرهنگی ، پژوهش های میدانی
زبان مردم مازندران و خزانه واژگانی آن۱۱ ، بسیاری واژه ها و اصطلاحات دستوری حتی قواعد شعری و عروض ، نام دشت ها و کوه ها و رودخانه ها و نهر ها ، اصطلاحات در کشاورزی و کشت و کار سنتی برنج ، واژگانی که در دامپروری سنتی به کار گرفته می شوند ، همه در پیوند مستقیم با زبان سنسکریت کلاسیک یا زبانی نزدیک به آن فهم می شوند . فرهنگ های جامع و معتبر سنسکریت که طی ده های اخیر در غرب منتشر شده اند گواه مدعای ما هستند .
تنها نوع گاو بومی مازندران که به گاو مازندرانی یا جنگلی شهرت دارد از گاو های شاخص محلی شمال هند و موسوم به ” پون وَر۱۲ ” است . این ها که گفته شد همه و همه نشانه ها و راوی همان رویداد تاریخی اند . علاوه بر این ها ” دین تپه ” ها یا همان تپه های گنبدی شکل خاکی در مازندران روایتگر زندگی مردمانی است که بودایی به شمار می آمدند .
تپه های گنبدی شکل خاکی
استوپا و یا همان گور پشته ها به اندازه های بزرگ و کوچک که یادگار مردمان بودایی است به تعداد فراوان در گوشه گوشه مازندران از شهر گلوگاه گرفته تا نزدیکی های نوشهر هنوز هم به چشم می خورند. این تپه ها ، میان مردم به ” دین ” موسوم اند . واضح است که واژه دین در این جا به معنای آیین و مذهب نیست .
معروف است در زمان فرمانروایی آشوکا فرمانروای نیرومند سلسله مائوری هند ، ده ها هزار استوپا ( تپه های گنبدی شکل اغلب خاکی ) بر بقایای مقدس در هند، بنا گردید. آن ها محل زیارت و عبادت و طواف مردمان بودایی بود. با سقوط مائوری ها و روی کار آمدن سلسله شونگا در طی سال ها، تقریباً همه یا اکثر آن یادگاران محو و نابود شدند.
در مازندران استوپا های بنا شده توسط مردمان بودایی که همان دین تپه ها یند، چنین سرنوشتی پیدا نکردند . گرچه در دوران ما، با به کار گرفتن لودر و بولدوزر، تعداد زیادی از این تپه ها ، به منظور توسعه زمین های کشاورزی و یا به دلائل دیگر، از میان برداشته می شوند. متاسفانه غفلت باستان شناسی ایران در روشن نمودن موضوعیت این آثار هنوز هم ادامه دارد.
در مورد دین تپه ها و نیز موضوعاتی دیگر ، در آخرین کتاب منتشر شده از سوی نگارنده با عنوان ” نگاه تازه به مازندران شاهنامه ” نشرگیلکان ۱۴۰۱ در قالب گزارشی مصور ، مطالبی آمده است.
پانویس :
۱- Demetrius
۲- Euthydemus
۳- Pataliputra
۴- نقل از کتاب هند باستان تالیف آرتور لولین بشم مترجمان فریدون بدره ای و محمود مصاحب ص . ۸۷
۵- امپراتوری مائوریاMaurya یا موریا در هند باستان بین سال های ۳۲۱ تا ۱۸۵ پیش از میلاد بر سر قدرت بود . ظهور این امپراتوری در هند ، تقریباً با سقوط امپراتوری هخامنشی در ایران همزمان و بزرگترین شاه این سلسله آشوکا است . آشوکا به آیین بودا گروید . آیین بودا در عهد این پادشاه از حدود شبه قاره هنذ فراتر رفت و توسط مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل و سواحل رود جیحون رسید. پایتخت امپراتوری مائوری ها پاتالی پوترا بود که اسم امروز آن پتنا است
۶- حکومت یونانی باختر از ابتدا تا سقوط تالیف دکتر نعمت الله علی محمدی
۷- دانسته است که پادشاهی مستقل اشکانیان با تلاش اشک ششم دهه ها بعد و در نیمه قرن دوم قبل از میلاد با تصرف شهر بلخ توسط مهرداد اول آغاز می شود . اشک ششم یا مهرداد اول حکومت اشکانیان را به شاهنشاهی ایران رساند .
۸- Pushyamitra
۹- Shunga
۱۰- بر اساس شواهد متقن مردم آمارد کشت و کار شالی نمی دانستند و دامدار موفقی نیز نبوده اند .آنها از قول راویان یونانی ، فقیر و راهزن معرفی شده اند .
۱۱- در مورد زبان و فرهنگ باستانی مازندران ، نگارنده طی دو دهه اخیر ، مقالات متعدد خود را در قالب چند کتاب منتشر نموده است . از جمله کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک که چاپ اول آن توسط نشر چشمه و چاپ بعدی آن نیز به توسط نشر گیلکان صورت گرفت . در چاپ اخیر آن ششصد واژه کهن مازندرانی با استفاده از فرهنگ های سنسکریت کلاسیک نشان داده شد . در اینجا به یکی از آن لغات که واژه ” مازندران ” است اشاره می کنیم :
نام مازندران می تواند جمله یی امری ، ساده و کوتاه به سنسکریت باشد ، متشکل از سه واژه mA و zI و aindra است ، به این مفهوم : داده های ایندرا را به عبث مگذار ! شکل ادای این جمله در فونتیک هاروارد – کیوتو ( ما زِی اَ اِن در) است که به واژه ” مازندر” در اوستا آمده نزدیک است . این جمله سنسکریت ، به نظر بشارتی آیینی است در مورد استفاده از آب و زمین ، شاید آنچه که مد نظر بود به زیر کشت بردن تمام و کمال دشت پنج هزار هکتاری ” اسپه ورد شوراب ” در مجاورت ساری است . این دشت امروزه هم یک دهستان است و بیش از سی پارچه آبادی را در خود جای داده است . منظور از ” شهر مازندران ” که رستم شاهنامه در شبی تیره و تاریک از فراز کوه اسپروز ( نام امروز آن اسپِرِز )به تماشای آن نشست ، می تواند اشاره به همین دشت بسیار وسیع باشد . دشت اسپه ورد شوراب ( به معنای ملک وسیع و پر برکت )از عهد باستان تا به امروز و قبل از احداث سد بر روی تجن ، همیشه قریب به نیمی از آب رودخانه تجن را در فصل تابستان و از طریق یک نهر احداثی به خود اختصاص میداد .
۱۲- Ponwar