یادمانی عظیم از تمدن مازندران باستان
نشانه ها از مازندران باستان تنها
دسته بندی مقالات
هر آنچه میخواهید جستجو کنید:
پربازدید تزین مقالات
نشانه ها از مازندران باستان تنها
گزارشی از سوی پژوهشگران دپارتمان ژنتیک انستیتو ماکس
در کتاب “مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ” به
در شاهنامه فردوسی داستانی از غارت مازندران
مِزاجِ دَهْرْ تَبَهْ شد در این بلا
خانه » مقالات
چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹ درویش علی کولاییان مقدمه : این مقاله ، خاصه دهستانی است با نام “اِسفیوَرد شوُراب” و یا ” شوُراب اِسفیوَرد” که در زبان عامه مردم همان “اِسپه وَرد شوُراب” است . موقعیت جغرافیایی و اهمیت این دهستان، برای آن ها که مقیم مازندرانند و یا به ویژه ساروی و قائمشهریند روشن است . در خلال نوشته های پیشین هم ،البته به این برنجستان بزرگ توجه داده ایم، ولی به این امید که بحث مشخص تاریخی پیرامون آن ، باعث شود که علاقمندان به موضوع مورد نظر بیشتر توجه کنند ، مقاله پیش رو را تقدیم می کنیم . در لغت نامه دهخدا ، دهستان اسفیورد شوراب این گونه معرفی می شود : اسفیورد شورآب . [ اِ وَ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری . این دهستان در قسمت جنوب باختری ساری طرفین جاده ٔ ساری به شاهی واقع و از
درویش علی کولاییان استاد ستوده پس از بررسی مجموعه مقاله « کشف مازندران باستان» که در دست انتشار است، با تماس تلفنی و ارسال یادداشت، رضایت و تحسین خود را از کتاب به اینجانب (مولف) ابلاغ فرمودند. ضمن درج یاد داشت این ادیب عالیقدر که عمر پر برکت شان را در جایگاه پژوهشگرفرهنگ واستاد جغرافیای تاریخی دانشگاه تهران صرف نموده اند، تشکرم را ابراز می کنم . این نکته گفتنی است که دانشگاه تهران پاییز گذشته در تالار بزرگ فردوسی دانشکده ادبیات یکصدمین سال استاد را جشن گرفت .در این گرامیداشت، دکتر ستوده خطاب به حاضرانی که تالار مملو از آنان شده بود، نطق زیبایی را بدون یادداشت قبلی وبا صدایی بسیار رسا ایراد نمود .
استاد دکتر منوچهر ستوده را همه می شناسند و نیازی به معرفی ایشان نیست . هم ایشان و هم استاد دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی در ملاقات های حضوری که افتخار آن نصیب من شد، دقت و توجه خاص نسبت به تحقیقات انجام گرفته از سوی اینجانب نشان داده اند . برای هر دو بزرگوار آرزوی سلامتی می کنم . مطلب زیر یادداشتی به خط استاد منوچهر ستوده و خطاب به اینجانب است : برادر محترم جناب آقای کولاییان مقالات مرحمتی رسید وساعتها مخلص را مشغول کرد. نکته ای که به آن برخورده اید بسیار جالب و قابل بررسی است . شما بهتر از من می دانید که ما فقط از طرف مشرق و مشرق نشینان خیال راحت داشتیم وگرنه از شمال و غرب و جنوب دائم احساس فشار می کردیم و همیشه به خود حالت دفاعی گرفته بودیم . همسایه شرقی ما یعنی هند با مدارا با ما زندگی
در ایران گاو بومی مازندران و گیلان به گاو جنگلی موسوم است و با دیگر نژادهای گاو بومی در ایران تفاوت دارد . مثلاٌ ، هم گاو نر و هم گاو ماده شاخ دارند . در جنس نر کوهانی بر جسته روی شانه ها به چشم می خورد و اختلافی فاحش و غیر عادی به لحاظ وزن و قد بین نر و ماده وجود دارد . تا چند دهه پیش از این، چرم، لبنیات و گوشت مصرفی مردم در مازندران و گیلان در بخشی عمده از همین گاو بومی تامین می شده و تقریباٌ تمامی اهالی روستا و بسیاری از خانواده های شهری در این دو استان این حیوان اهلی را در محل مسکونی و معمولاٌ با چارپایان دیگر در طویله ها نگه می داشتند جایی که لانه مرغ و ماکیان نیزدر اطراف آن بود. به این ترتیب هر خانوار سعی در خودکفایی خود داشته است . آن ها که
مهاجرت وسیع و تاریخی و در عین حال تدریجی از شمال هند به صفحات شمالی ایران، رویدادی واقعی است . دلائل وقوع این مهاجرت که مدتی طولانی هم ادامه داشت ، یافته هائی است که به ترتیب به آن ها اشاره می کنیم: اول یافته هائی که دستاورد فهم تاریخ شفاهی مردم مازندران است .این یافته ها تا کنون از سوی نگارنده به صورت کتاب و مقالات متعدد، به علاقمندان تقدیم شده است۱ دوم سندی مهم وبا ارزش که نوشته ای بسیار کهن به زبان ارمنی است و تا کنون از وجود آن بی خبر مانده بودیم . نزد علاقمندانی که تاکنون برخورد تحلیلی به تاریخ شفاهی را کافی ندانسته اند، این سند ، مفید و با اهمیت تلقی خواهد شد . سوم همگونی نژادی مردم مازندران ، گیلان و مردم جنوب قفقاز و علاوه بر آن نزدیکی نژادی مردمان شمال هند با نژاد اروپایی یا به اصطلاح قفقازی است
گزارشی از سوی پژوهشگران دپارتمان ژنتیک انستیتو ماکس پلانک آلمان با برخورداری ازهمکاری دو پژوهشگر ایرانی ، در سوم آوریل ۲۰۰۶ ، منتشرگردید۱. در این مقاله ،اطلاعات ژنتیک مردم مازندران وگیلان ، با دیگر مردمان ایران ، مثل ساکنین تهران مقایسه شد . در عین حال این اطلاعات با داده های ژنتیکی مردمان جنوب قفقاز(مردمان ارمنستان و گرجستان و جمهوری آذربایجان)هم مقایسه گردید . معلوم شد به لحاظ شاخص ژنتیکی mtDNA ،یعنی شاخصی که انحصاراً از طریق مادر به فرزند می رسد، مردم مازندران و گیلان با ایرانیان درون حوزه جغرافیایی خود شباهتی نزدیک دارند . ولی برخلاف انتظار ،به لحاظ کروموزوم وای.( Y chromosome) که انحصاراً از طریق پدر به فرزندان ذکور می رسد، همان مردم ، یعنی مردم گیلان و مازندران شباهتی نزدیک به مردم جنوب قفقاز دارند . همان پژوهشگران، در نتایج تحقیقات خود براین ادعا صحه می گذارند ، که اجداد مازندرانیان و گیلانیان مردمانی مهاجر از جنوب قفقازند۳ . شباهت های ژنتیک اعلام شده از سوی پژوهشگران در مورد مردم جنوب قفقاز، با مردمان گیلانی و
نگارنده خود گویشور زبان مازندرانی است و طی چند سال اخیر، در بازشناخت بسیاری از واژه های مشترک این گویش با زبان سنسکریت(کلاسیک) تلاش نموده است۱. واژگان و اصطلاحاتی که ظاهراً در دیگرزبان های ایرانی به چشم نمی خورند و قریب به اتفاق آنها ،خاص گویش مازندرانی اند. فراوانی واژگانی از این دست به حدی است که این احتمال را مطرح می سازد که ارتباط این دو زبان ، بسیار نزدیک تر از آن است که قبلاً تصور می شد . تا آن جا که صحت فرضیات پیشین در مورد منشاء گویش مازندرانی و تاریخ مازندران و حتی نکات مهمی از تاریخ ایران قبل از اسلام، به زیر سوال می رود . در این پژوهش تسلط به زبان و یا گویش مادری، آگاهی به اصطلاحات دامداری و اصطلاحات در کشت سنتی برنج و آگاهی به نامواژه ها در شبکه های کهن آبیاری در حوزه تجن، امتیاز مهمی برای نگارنده بوده
تاریخ اقوام مختلف سرزمین ایران ، اقوامی که به یکدیگر پیوند خورده اند و ایرانی نام گرفته اند، چندان شناخته شده نیست. در کار تاریخ نگاری ما غفلتی بزرگ، همچنان به چشم می خورد و آن کم توجهی و یا بی اعتنایی به تاریخ شفاهی است . درمورد مازندران این بی اعتنایی آشکارتر است. در مازندران و در زبان مردم این ناحیه و در ادبیات کشاورزی و دامداری این مردم که از اعماق تاریخ شان سرچشمه می گیرد رازهایی نهفته است . فقط کافی است که پرسیده شود ،کشت برنج در مازندران کی آغاز شد؟ یا این که از خود بپرسیم، گاوهای مازندرانی(گاو های جنگلی) که با گاو های دیگر در فلات ایران تفاوت دارند ،از کجا آمده اند؟ و یا این که ، تمدن در مازندران و مناطق پوشیده از درختان در هم تنیده آن، توسط چه کسانی و از کی آغاز شده است؟ به ویژه اگر بدانیم مناطق
کتاب کلیله و دمنه و یا پنچه تنتره بدون تردید یک اثر فرهنگی بزرگ است . این کتاب در سر تا سر جهان و به تمامی زبان های مهم ترجمه و منتشر شده است و اساس کار در اغلب موارد مستقیم و یا غیر مستقیم بر ترجمه ای عربی از این کتاب استوار بوده است . ترجمه عربی این کتاب که گفته می شود شاهکاری در ادبیات عرب نیز محسوب می شود به قلم نابغه بزرگ ایرانی ابن مقفع است . او کتاب را در قرن هشتم میلادی از زبان پهلوی(فارسی میانه) به عربی بر گرداند این واقعیت تاریخی که نسخه پهلوی این کتاب برگردانی از زبان مردم هند باستان بوده است قابل تردید نیست ولی ازاصل کتاب و نام مولف و هم چنین زمان تدوین کتاب اطلاعی در دست نیست. در این زمینه دانشمندان هندی و شرق شناسانی بزرگ دست به جستجو زده اند ولی تلاش آن ها به
در شاهنامه فردوسی داستانی از غارت مازندران به توسط پادشاه کیانی ـ کیکاوس ـ آمده است۱ . این داستان شرح وقایعی است که با دیگر سرگذشت های حماسی، تفاوتی سوال برانگیز دارد . در عکس العمل رستم به اعتراض دشت بان مازندرانی که اسب رها شده (رخش)به کشت مردم زیان رسانده است ،می بینیم پهلوان شاهنامه در واکنشی سخت ، گوش دشت بان را که از قضا رستم را نمی شناسد و از هویتش بی خبر است ، از جای می کند . پیدا است چنین رفتار از سوی پهلوان ، به محتوای حماسی داستان لطمه می زند و همیشه این خشونت نا بجا، مورد سوال خوانندگان شاهنامه نیز بوده است. نکته ای را که پیش کشیدیم و سایر نکته ها که به دنبال خواهیم آورد بیانگراین مطلب است که گشودن مازندران یا همان ماجرای آمدن کیکاوس به مازندران نه اسطوره ای حماسی بلکه نقل یک حکایت تلخ تاریخی است .
دسترسی سریع
مقالات پر بازدید
نشانه ها از مازندران باستان تنها
گزارشی از سوی پژوهشگران دپارتمان ژنتیک انستیتو ماکس
در کتاب “مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ” به
در شاهنامه فردوسی داستانی از غارت مازندران
طراحی شده توسط علیرضا مصطفوی